تصمیم به این سفر در پی مجموعه مذاکرات بین رژیم آخوندی وکشورهای 5 بعلاه یک بر سر پروژه های اتمی دیکتاتوری طلسم شکسته ولی فقیه صورت گرفته شد و پایه های آن چند هفته پیش تر در ضیافت شامی در سفارت رژیم در وین ضمن صرف ” چند پرس چلوکباب “ گذاشته شد. مضافا بر اینکه اشتون اکنون در پایان دوره ی ماموریت خود در اتحادیه اروپا بسر میبرد و در ماه مه آینده از این پست برکنار خواهد شد.
ظاهر شدن “ نماینده سیاست خارجی “ اتحادیه اروپا و تن دادن وی به پوشش ” حجاب اجباری “ که تبلورو نمادی از “ سرکوب زنان “ میهنمان در دیکتاتوری قرون وسطائی ولایت فقیه می باشد، نه تنها موج انزجار و تنفر زنان ایرانی و آزادی خواه را برانگیخت، بلکه افکار عمومی و رسانه ها در اتحادیه اروپا را نیز شوکه و مات و مبهوت ساخت. سخن از اقدامی تحقیر آمیز از سوی مسئول سیاست خارجی اتحادیه ای است که تن به قبول “ داوطلبانه حجاب اجباری “ داده است. امری که با تمامی قوانین و نرم های دنیای امروزی و حقوق زنان در جای جای این اتحادیه نه تنها در تناقض، بلکه نقض حقوق مدنی انسانها تعریف می شود و به لحاظ قضائی نیز “ قابل پیگیری” است .
سخن بر سر “ حجاب داوطلبانه “ نیست، زیرا برای آحاد و بخش بزرگی از مردم و زنان ایران و بویژه آن قشر که به سنت ها و باورهای دینی اعتقاد دارند، امری طبیعی و قابل احترام است، بل سخن بر سر ”حجاب اجباری “ است که از سوی یک دیکتاتوری قرون وسطائی به ضرب شلاق ، شکنجه و دستگیری های گسترده ” علیه زنانی “ که نمی خواهند تن به این اجبار دهند، ساری و جاری شده است. امری که اکنون خود را بعنوان اختاپوسی بر روح و روان زنان جاری کرده است که اتفاقا یکی از دلایل عصیان های اجتماعی زنان علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است. سخن از همان واقعیتی است که مریم رجوی در دفاع از زنان تحت ستم میهنمان از آن با “ آزادی پوشش “ نام میبرد و خود بعنوان یک زن مسلمان و دمکرات، حامی چنین سیاستی می باشد و هرگونه سیاست های رژیم آخوندی در سرکوب و حجاب اجباری را به چالش می کشد. خانم رجوی می گوید: “هرگونه تحمیلی به مردم بر ضد اسلام حقیقی است. چه در عبادتها، چه در شعائر و چه در پوشش. مجازات زنان به خاطر نپذیرفتن نوع خاصی از پوشش بر ضد اسلام است. “
( طرح 10 ماده ای مریم رجوی برای ایران فردا )
بهر حال این شیوه تن دادن به سیاست های رژیم آخوندی آنهم در پوش ” دیپلماسی“ به مانند آن است که مثلا فرض کنیم چمبرلین دردوران فاشیسزم هیتلری، برای خوش خدمتی و بدست آوردن دل “ دیکتاتور “ با بازوبند “ صلیب شکسته “ به دیدار سران رایش سوم میرفت. گرچه جوهر وجودی ننگین نامه مونیخ در سال 1938 همین مضمون را داشت، اما با تمامی اشتباهاتی که چمبرلین در آن دوران برای پیش برد سیاست مماشات و تائید جنگ طلبی هیتلر انجام داد، حداقل به مینیمم هائی نیز بسنده نمود تا برای فریب عوام الناس هم که شده، ظاهر و روبنای سیاست مماشات را تا این حد به لوس فاشیسم آلوده نکند. تا بعدها نگویندش ......
لذا زانو زدن در مقابل یک دیکتاتوری سرکوبگر، آنهم از نوع مذهبی و قرون وسطائی اش، یقینا تائید و مهری بر سیاست های زن ستیزانه آخوندها می باشد. سیاست هائی که از پایه و اساس از سوی مردم ومقاومت ایران در بیانیه های مختلف به چالش کشیده شده است. افتضاح این شکل و شمایل که امیدواریم فقط بخاطر “ منافع کوتاه مدت و حقیر اقتصادی “ صورت گرفته باشد، تا جائی است که برای نمونه روزنامه پرفروش بیلد در آلمان در تاریخ 10 مارس 2014 ضمن چاپ عکسی از دیدار اشتون با آخوند روحانی، با به سخره گرفتن ”پوشش “ اشتون و دستیار وی، هلگا اشمیت می نویسد: ” اتحادیه اروپا از امروز دیگر حجاب ( اجباری ) بر سر می کند “ این روزنامه در ادامه می افزاید: “ جا دارد تا از نمایندگان مان در بروکسل سوال کنیم، چرا با خود چنین می کنند؟ “
این سخن بحقی است و برآمده از دیدگاهها و خواسته های قریب 500 میلیون شهروند و مالیات دهندگان اروپائی که این چنین سیاست مدارانی را به چالش می کشند. افکار عمومی و انسان های آزاده از چنین سیاست بازی ها بیزارند. بسیاری بر این باورند که اصولا به چه دلیل باید از طریق پرداخت مالیات، چنین سیاست و سیاستمدارانی را حمایت کنند؟
اما گذشته از این اقدام توهین آمیز و زیرپا گذاشتن مینمم ارزش های سیاسی، فرهنگی وانسانی سفر کاترین اشتون به ام القرای سرکوب و نقض وحشیانه حقوق بشر در حالی صورت گرفت که تنها طی دوماه گذشته بیش از 148 نفر در ایران به جوخه های اعدام سپرده شده اند. ابعاد نقض شدید حقوق بشر از زمان بروی کار آمدن آخوند روحانی، یعنی ظاهرا طرف گفتگو با اتحادیه اروپا، در تاریخ معاصر میهنمان رکورد نجومی بخود گرفته است. طی هفت ماه گذشته بیش از 600 نفر در ایران اعدام شده اند. زندانها مملو از زندانی هستند و هیچ چشم اندازی برای آزادی آنان متصور نیست. رژیم آخوندی با براه انداختن چنین ابعادی از سرکوب خونین، به وضوح به مردم ایران اعلان “ جنگ “ داده است. ابعاد این فاجعه انسانی در حاکمیت بربر و آدم کش خامنه ای را مردم شهرها ی میهنمان روزانه در خیابانها و با مشاهده تیرک های اعدام و تخت های شکنجه با پوست و گوش خود لمس میکنند. اعدام های قرون وسطائی در ملائ عام، شلاق خیابانی، سنگسار و قطع اعضاء بدن اکنون به بخشی جداناپذیر از سیاست های ضد انسانی رژیمی تبدیل شده است که قرار میباشد که تا به یمن “ تلاش های بی وقفه “ آمران سیاست مماشات “ و به برکت همین “ رفت و آمد ها “ و “ بریز و بپاش ها و صرف غذای لذیذ ایرانی “ و تن دادن به “ حجاب اجباری “ دیکتاتوری قرون وسطائی خامنه ای به دیکتاتوری “ مدره “ تبدیل شود، که عنقریب درهای “ اقتصاد “ فلج شده کشور را بروی کمپانی و شرکت های خارجی باز کرده و ایران را به کشوری “گل و بلبل “و “ آباد و آزاد “ تبدیل نماید!!
از سنوات گذشته نیز میدانیم که هرجا پای “ منافع اقتصادی “ و بده بستان در میان باشد، بطور حتم فرزندان، زنان و مردان ما در زندان لیبرتی و همچنین زندانیان سیاسی در سیاهچال های قرون وسطائی ولی فقیه ، بهای این “ باب “ را پرداخت کرده اند. این نخستین شرط و خواسته دیکتاتوری مذهبی در مقابل هرگونه برقراری رابطه می باشد، چه رسد به تلاش برای دستیابی به “ روابط استراتژیک “ !!
در قسمتی از اطلاعیه دبیر خانه شورای ملی مقاومت پیش از سفر اشتون به ایران آمده است:
“ سفر خانم اشتون نماینده عالی اتحادیه اروپا به تهران در بحبوحه اعدامها از سوی رژیم ایران تائیدی بر کشتار و سرکوب این رژیم تلقی می شود و به همین خاطرمقاومت ایران از خانم اشتون می خواهد تا با لغو این سفر بر درد و رنج مردم ایران نیفزاید. “
این سفر بنابر آنچه که طرفین اعلام کرده اند ، برای حل و فصل مسائل اتمی صورت گرفته است و قرار است تا علاوه بر آن مسائلی همچون “ قاچاق مواد مخدر از افغانستان “ وراهکارهای پایان دادن به “ جنگ داخلی در سوریه “ و از همه مهمتر “ تعمیق مناسبات دیپلماتیک بین اتحادیه اروپا و رژیم ایران “ نیز مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد. همچنین مسئول سیاست خارجی اتحادیه یکی دیگر از دلائل مهم این سفر را “ ارزیابی وضعیت اقتصادی “ و همان قول وقرارهای اقتصادی آخوند روحانی در اجلاس “ داووس “ که قرار است پای شرکت های “ نفتی و گازی و خودروسازی “ را به “ ام القرای تروریسم و بمب اتم “ باز کند، اعلام کرده است. اما مسئول سیاست خارجی اروپا خود نیز بخوبی می داند که اصولا این رژیم زهوار درفته و شقه شقه شده و بویژه شخص ولی فقیه طلسم شکسته( زهر خورده ) اساسا در وضعیتی نیست که بتواند بدون پرداخت هزینه، پای هرگونه تعهد بین المللی بیاید.
سخن آنکه وضعیت رژیم آخوندی شقه شده آنهم با شکاف درراس حاکمیت بحدی اسفبار و مرگبار است که هرگونه قول و قرار و یا بازی در میدان “ حریف “ یقیننا تبعات و ریزش های مستمر دیگری را برای رژیم آخوندی بهمراه خواهد داشت. نشان به آن نشان که خامنه ای هنوز دو “ قطره جام زهر “ نخورده، رژیم اش صد پاره شده است، حال چه رسد به اینکه به موازات موضوع اتمی پا در میدان های دیگری مانند حقوق بشر، سوریه و مبارزه با تروریسم بگذارد، یعنی همان مولفه هائی که با آن میتوان “ ام القرای آخوندی “ را بخوبی به تصویر کشید. در اینجا باید بدون هرگونه رودربایستی به ابواب جمع سیاست استمالت از دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران گفت، هرگز تلاش نکیند “ با بنزین آتش “ را خاموش کنید. ما ایرانیان با هرگونه تفکر و هر دیدگاه و مرامی و با هر عقیده و قومیت و زبانی پس از 35 سال حکومت ننگین آخوندها به این واقعیت رسیده ایم. بقول معروف آزموده را آزمودن خطاست.
خامنه ای رفتنی است، این جبر زمان و جوهر تکامل مبارزاتی در ایران است. زنان، مردان و جوانان مبارز و آزادی خواه ایرانی به انجام آن مفتخرند.
19 اسفند 1392