مهرداد هرسینی: سکوت خامنه ای تائیدی بر بن بست

از قدیم الایم می گویند، خانه نشینی ”بی بی“ از بی چادری است. وضعیت کنونی ولی فقیه طلسم شکسته و زهر خورده نیز در حال حاضر تصویری از این ضرب المثل زیبای پارسی است.

ضرب المثلی که درخود و با خود به زیبا ترین وجه ”سکوت و خفقان“ رهبر نظامی سرکوبگر و توتالیتر را در برابر موج فزاینده ی ” بلبشو“ و “ ریزش “ در رژیم اخوندی  و همچنین  در هراس از ” قیام عمومی“ را نمایان می کند. بلبشوئی که به توان تفکر هر ناظر بیطرفی مولفه هائی مانند جنگ قدرت بین جناح های ” غالب و مغلوب ” بین “ سپاه پاسداران و دولت” بین “ مجلس و دولت ” میان “ مجمع تشخیص مصلحت نظام و بسیج و سپاه “ و النهایه در راس تمامی اینها جنگ قدرت میان “ رفسنجانی و خامنه ای“ را در خود پنهان کرده است.
سخن از مجموعه بحران هائی است که عنقریب قطار ” بی دنده و ترمز“ ولایت را بهمراه تمامی سرنشینان آن از ریل خارج خواهد کرد و راه را برای قیام های مردمی به یاری پایوران آزادی در زندان لیبرتی هموار خواهد نمود.
اما خامنه ای با سکوت خود وعدم موضعگیری در مقابل این مجموعه بحران ها آن روی دیگر سکه ی ”ترس و هراس “ رژیم و مالا ریزش هرچه بیشتر نیروهای زهوار درفته حکومت را به نمایش گذاشته است. واقعیت این است، اگر خامنه ای پا به میدان گذاشته و علیه و یا به نفع جناحی دست به موضعگیری بزند, یقیننا به هرچه بحرانی تر شدن اوضاع در درون رژیم کمک خواهد کرد. اما برعکس شواهد و قرائن سخن از آن دارند که باند رفسنجانی – روحانی بسیار تمایل دارند تا خامنه ای را وارد چنین میدانی مملو از ” مین “ نموده  و وی را به گوشه ی رینگ بکشانند.
در حالیکه تا چند هفته قبل بحران درون رژیم فقط به اتمی و روند مذاکرات محدود می شد، اکنون حتی نزدیک ترین عوامل رژیم اخوندی نیز بر ”در راه بودن “ جام زهر حقوق بشر و جام زهر اجتماعی اعتراف می کنند.
روزنامه حکومتی ابتکار وابسته به باند رفسنجانی در تاریخ 24 اسفند 1392 در مطلبی تحت عنوان “ هیچ دیاری به ظلم نمی ماند “ می نویسد: “باید گفت دفاع از مقوله حقوق بشر دفاع از رفتار کشورهای غربی نیست و تعهد به رعایت حقوق انسانها تعهد به سیاست یک کشور مدعی آن نمی باشد“.

در هفته ی گذشته  صحنه سیاسی ایران شاهد اوجگیری جنگ گرگ ها در درون نظام اخوندی بود. نخستین جرقه با دو واقعه کلید خورد. نخست سفرننگین  کاترین اشتون به ایران تحت حاکمیت آخوندی  و سپس مواضع دبیرکل سازمان ملل متحد و گزارشگر ویژه ملل متحد علیه نقض حقوق بشر در ایران. دولت آخوند روحانی که با توصیه رفسنجانی و با خیالی آسوده به استقبال این سفر رفته بود, هرگز در ارزیابی های خود چنین ” سونامی “ و باز شدن سرکلاف جنگ قدرت در درون رژیم را تصور نمیکرد. تاجائیکه دیدار اشتون، نمایند سیاست خارجی در اتحادیه اروپا با مادر شهید ستار بهشتی در سفارت اتریش در تهران، نقطه ی قلیان این جنگ قدرت گردید.
روزنامه کیهان وابسته به باند خامنه ای در سرمقاله خود بتاریخ 24 اسفند در این رابطه می نویسد: “ آیا واقعا مسئولان وزارت امور خارجه نمی دانستند اشتون قرار است با چه کسانی دیدار کند!؟. یعنی باید قبول کنیم کسانی در وزارتخانه ها، مسئول امور شده اند که از بدیهی ترین مسائل بی اطلاع و بی خبرند!؟ “

دومین واقعه که بر سیستم اعصاب و روان دیکتاتوری مذهبی اثر گذاشت، همان  مواضع دبیرکل ملل متحد در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران بود. بان کی مون برای نخستین بار با طرح نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشرپیامی شفاف به بنیادگرائی مذهبی حاکم بر میهنمان از سوی جامعه بین المللی داد و هرآنچه را که ولایت فقیه در پی بروی کار آوردن آخوند روحانی, بعنوان فردی مدره را بافته بود، پنبه کرد.
دبیرکل ملل متحد با بیان ” به نظر میرسد دولت جدید همان رویه  دولت سابق را دنبال می کند “ و ”روحانی نتوانسته به وعده هایش عمل کند” زیر پیام شکست مدره نمائی و ادا و اطوارهای دلقک ولایت دوبار ” خط “ کشید.
وی بعلاوه به آمار بالای اعدام ها در دو ماه نخست سال میلادی اشاره کرد و با تائید گزارش ناوی پیلای، کمیسر حقوق بشر سازمان ملل متحد اضافه کرد: ” در ایران 500 الی 650 نفر اعدام شده اند که 57 مورد از این اعدام ها در ملاء عام صورت گرفته است“.
پیرو این موضعگیری که در طبیعت  خود اساسا عطف به قطعنامه های ملل متحد علیه رژیم آخوندی داشته و پرداختن به آن بخشی از وظائف دبیرکل ملل متحد محسوب میگردد، موجی ازفحاشی نسبت به دبیرکل ملل متحد و گزارشگر ویژه حقوق بشر و همچنین خشم و برآشفتگی و هذیان گوئی در درون رژیم علیه جامعه بین المللی براه افتاد. موجی که در آن طرف سکه اش، برهم خوردن تعادل ولایت مطلقه فقیه را در اثنا مذاکرات اتمی را بخوبی نمایان می کند و نشان از آن دارد که بر خلاف تمامی ادعا ها، مسئله حقوق بشر و مالا جام زهر حقوق بشر واقعی ترین صورت مسئله و پاشنه آشیل این رژیم پوسیده و روبه زوال است. تاجائیکه رژیم آخوندی، همواره میزان  ”دوستی ویا دشمنی“ با خود را با  چنین ” شاقولی “ محک زده است.
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران بتاریخ 24 اسفند 1392 دریاداشت روز خود با عنوان ”حقوق بشر آمریکائی و حمایت از منافقین“ می نویسد: ”در حالی که یار ذخیره تیم مذاکراتی ایران با 5 بعلاوه 1 با بن بست نشان دادن هر مسیر دیگر به جز ادامه امیتاز دهی و فرار از تحریم ها ی جدید و بیشتر را ترویج می کند... پازل حقوق بشری آمریکا و غرب با تلاشهای حمایتی از مجاهدین کامل می شود. سران آنها در نشستهای گوناگون در اروپا و آمریکا مورد تکریم قرار می گیرند“. 

واقعیت این است که بازشدن سرکلاف و بهم خوردن تعادل قوا در حاکمیت ولی فقیه اکنون تنها  پس از نوشیدن چند قطره از جام زهر اتمی بوقوع پیوسته و رژیم را به بحرانی عمیق و بدون بازگشت فروبرده است. شاخصه های اصلی این بحران نیز همان جملات چند پهلوی شخص ولی فقیه برای استارت زدن به “ مذاکرات اتمی ” و گفتن “ نرمش قهرمانانه “ که مردم با سخره گرفتن خامنه ای از آن با ” تسلیم ذلیلانه “ نام می برند، بود. خامنه ای به مانند قمار بازی بر سر میزمذاکرات اتمی رفت که  کارت های زیادی حتی برای ” تساوی “ در این بازی در دست نداشت، چه رسد به پیروزی.

وی بخوبی میداند که در چنین میدانی نهایت دو تابلو برای این وضعیت بحرانی و ادامه مذاکرات هسته ای با کشورهای 5 بعلاوه یک میسر است. نخست تن دادن به ادامه مذاکرات و نوشیدن جام زهر، آنهم تا قطره آخر و دیگر برهم زدن میز بازی و بازگشت به شرائط قبلی. شق بینابینی در این میان  وجود ندارد. مضاف برآنکه ” تفنگ تشدید  تحریم ها بر شقیقه ولی فقیه “ نیز گذاشته شده است.  
همچنین  دو فاکتور مهم یعنی عدم اعتماد جامعه بین الملل به حرف ها و قول و قرارهای رژیم آخوندی و فاکتور زمان, دست طرف های مقابل  را برای هرگونه “ سازش و یا بند و بست احتمالی “ بجد بسته  اند. هردوی این سناریوها نیز به معنای یک شکست استراتژیک برای ولی فقیه و یقیننا راه گشا برای پیروزی های بعدی مردم و مقاومت ایران خواهد بود.
سخن از بحرانی است  که بخشی از آن را باند رفسنجانی – روحانی برای ولی فقیه براه انداخته است و تبعات آن اکنون به بحران های عمیق ”حقوق بشر، سوریه و تروریسم “ نیز کشیده شده اند. حرف باند رفسنجانی با ولی فقیه نه بر سر اعطا آزادی ها و باز کردن فضای سیاسی و اجتماعی در کشور است، بلکه در یک کلام در ” سهم بیشتر “ در حاکمیت نهفته است. رفسنجانی به غلط بر این باور است که  تنها از طریق رابطه با غرب است که میتوان رژیم را از این وضعیت بحرانی نجات داد و مشکل رابطه با غرب را نیز برای رژیم آخوندی, تنها در ” برنامه های اتمی“ می بیند که به تبع آن و ادامه مذاکرات اتمی, میتوان با فضا سازی مجازی به توافقاتی دست یافت که برای طرفین ”قابل قبول“ بوده و در نهایت به باز شدن سرکلاف تحریم ها راه ببرد.
یعنی هدف اصلی باند رفسنجانی – روحانی همان سوراخ کردن تحریم های بین المللی علیه پروژه های اتمی دیکتاتوری ولی فقیه با حقه و نیرنگ و با دادن ”کمترین بها “ می باشد که لغایت به باز شدن اموال بلوکه شده و کشاندن “ سرمایه “ راه برده واین نیز با خود ” سرمایه گذاری “ و تکان دادن ”رکود اقتصادی “ را بهمراه خواهد داشت.

وی دراین رابطه در دیدار با سفیر فرانسه می گوید: ”غرب نباید بگذارد مخالفان گفت و گوها دوباره ابرهای تیره تردید را در فضای مذاکرات مستقر کنند. اگر مجموعه قدرتهای بین المللی صادق باشند و بخواهند مساله را دیپلوماتیک حل کنند و دنبال اهداف دیگری نباشند، ایران آمادگی کامل دارد“. 
روزنامه حکومتی اطلاعات 20 اسفند 1392  

بهرحال آنچه که تا به امروز از مجموعه روند قضایا مسلم شده، هر دو جناح حاکمیت درارزیابی های خود دچار اشتباهات استراتژیک شده اند و در تمامی میادین اصلی مانند حاکمیت مردمی, دمکراسی و حقوق بشر را به مردم و مقاومت ایران و راه حل سوم مریم رجوی باخته اند. سکوت خامنه ای نیز مهر تائیدی بر اشتباه محاسبات و بن بست های لاعلاج رژیم ولایت فقیه است.
بقول مردم کوچه و خیابان خطاب به خامنه ای: ”قهرمان هسته ای، زهرو بخور خسته ای“
نوروزتان پیروز
27 اسفند 1392