سینا دشتی: کدام بند ٣٥٠؟

اخبار تهاجم وحشیانه عوامل اخوند روحانی جنایتکار به بند ٣٥٠ زندان اوین بار دیگر به روشنی این واقعیت را به إثبات رساند که در حکومت ولایت فقیه، هیچ گونه حق و حقوقی برای هیچ انسانی در ایران، نیست که محترم شمرده بشود. این حکومت اما به صفت دیگری هم شناخته شده و متمایز است و انهم دجالیت بی مرز و حدی است که کمیسیون مرگ را کمیسیون عفو می نامد، در سال به اصطلاح قانون(١٣٦٠) بزرگترین قتل عام سیاسی تاریخ ایران را اغاز میکند و با انتشار عکس نوجوانان دختر اعدام شده، خواستار اطلاعات در مورد نام و نام خانوادگی انها میشود، ندانستن نام زندانی مانعی برای اعدام زندانی در این حکومت نبوده و نیست. در طی یک سال نزدیک به ٧٠٠ اعدام اعلام شده داشته ایم.

چند روز پیش رژیم منکر وجود زندانی و اعدامی سیاسی در ایران شد. روحانی هم گفت که هیچ تبعیضی در ایران وجود ندارد (البته راست میگوید، همه در اتش جهنم اخوند ساخته، یکسان میسوزند)
سئوال این است که در تقابل با کدام تهدید، رژیم برای حفظ تعادل خود به هجوم به زندانیان سیاسی، مجبور شده است؟
تداوم حکومت ترور به معنای تثبیت واقعی ان نیست. اما از جانب رژیم و هم پالگی هایش همواره تلاش شده است که مبارزه برای ازادی لوث شده و این مبارزات را تحت عنوان محاربه و تروریسم و وطن فروشی و نفاق منکوب بکند.
تلاقی منافع زود گذر نفتی و ژئو پولیتیکی غرب با ارتجاع حاکم، باعث شده که رژیم علیرغم محکوم شدن های مستمر بین المللی منجمله در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بدون هیچ عقوبت ملموس به جنایات خویش ادامه بدهد. منظورم این است که جنایات رژیم علیه زندانیان در بند، أساسا به معادلات مربوط به تضاد رژیم با مقاومت و مردم در داخل بر میگردد و عقب نشینی اتمی که انهم برای فرار از چنبره ی بحران های کنونی و فرار از سرنگونی است در همین راستا نیز مفهوم میشود، نقش دست چندم را دارد. نکته ی مهمی که صالحی اخیراً به ان اعتراف کرد که مذاکرات با شیطان بزرگ در دوران احمدک شروع شده بود و دولت روباه بنفش فقط این پروژه را از کوتوله ی تند رو تحویل گرفته است با همین اعتراف صالحی، مرگ شوهای تبلیغاتی رژیم در مورد نرمش های قهرمانانه ظریف و ترهات میانه روی اخوند روحانی را اعلام شد.
حمله و ضرب و شتم زندانیان سیاسی در واکنش غریزی رژیم نسبت به پیام هر مقاومتی در جهنم اخوندی هست که میتواند مثل یک جرقه، أنبار باروت خشم توده های تحت ستم را منفجر بکند.
زندانیان سیاسی برای رژیم یک کانون تهدید امنیتی به شمار میروند.
در چند هفته ی اخیر ، پارلمان اروپا به تصویب یک قطعنامه ی راهبردی در مورد نقض حقوق بشر در ایران پرداخت و کنفرانس یک روزه در پارلمان اروپا در با حضور خانم رجوی، باعث جیغ بنفش اخوندها در تلویزیون رژیم شد.
تجمع انجمن های جوانان و طیف بزرگی از اقشار هموطنان ایرانی در تبعید با پیشینه های متفاوت و مشاغل گوناگون اما با یک ارزو در ذهن و ضمیر، یعنی ازادی برای ایران و ایرانی، که با انگیزه پذیری از مبارزات مجاهدین خلق ایران وارد صحنه مقابله با رژیم شده اند، تاب و تحمل رژیم را به صفر رساند. تهاجم رژیم به بند ٣٥٠ زندان اوین، ادامه ی قابل درک تهاجم رژیم به اشرف و لیبرتی هست. رژیم به مرکزی هجوم میبرد که از ان به عنوان یک تهدید وجودی ، یاد کرده و میکند!
کشتار وحشیانه ٥٢ مجاهد بی دفاع در اشرف در شهریور گذشته، اعتراف به راهبردی بودن ان عملیات ضد انسانی و مهم تر قلمداد کردن از عملیات فروغ جاویدان توسط فرمانده ی عالی رتبهً سپاه ، نشان داد که رژیم دشمن را در کجا میبیند!
الان هم در سوزش از فعالیت های رهبری مجاهدین و افزایش فعالیتهای انجمن های هوادار مقاومت که با اقبال خاصی در داخل کشور روبرو شده است، رژیم را به حمله به بند ٣٥٠ مجبور کرده است. این بند یک دخمه ی تاریک نیست که زندانبان موفق شده باشد که زندانی را به محاق فراموشی و مرداب تسلیم کشانده باشد. بند ٣٥٠ یک کانون الهام بخش مبارزاتی است.
در حمایت از اعتصاب های مستمر زندانیان قهرمان و مقاوم باید فعال و پر شور، به پا خیزیم!