دررژیم های دیکتاتوری بطورعام و رژیم ارتجاعی و بنیادگرا وضد بشری آخوندی به شکل خاص بیعدالتی اجتماعی، سرکوب و خفقان و شکنجه و اعدام حاکم است. بدون هرکدام از پارامترهای فوق الذکر رژیم های دیکتاتوری ماهیتشان عوض میشود. از منظر جرم شناسی رژیم های دیکتاتوری و توتالیتر را از نحوه برخورد با زندانیان دگراندیش و ارگانهای سرکوب به نام ها و اشکال مختلف و مجازاتهای معمول در مورد "متهمین" میشود شناخت.
به این دلیل رژیم ارتجاعی ملاها درایران، ازنظر نوع مجازاتها و تنوع و شدت وحدت مجازاتها و تعداد آن بدون هیچ شکی مقام اول در جهان را دارا می باشد. در چنین حکومتی جرم تعریف خاص ندارد و شاید بتوان گفت سلیقه ای است. مثلا افرادی را به جرم "اراذل و اوباش" چوب در آستین می کنند و در خیابانها می گردانند و یا آفتابه برگردن و وارونه سوار بر الاغ! که از مجازاتهای جاری و متداول برای تحقیر فرد و ایجاد ترس و وحشت در دیگران است.
نه این که، متهم در یک پروسه قضایی محکوم شده است که چوب در آستینش کنند و یا اینکه هیئت قضات به این رای رسیده اند که برای تنبه فرد، آفتابه به گردنش بیاویزند و یا سرش را بتراشند، بلکه به این دلیل که هیچ قاعده و قانونی بین نوع جرم ومیزان مجازات وجود ندارد و تناسبی بین آنها به چشم نمیخورد. در دستگاه قضایی وارتجاعی آخوندی، حکام شرع آخوندی که فاقد تحصیلات کلاسیک قضایی هم هستند، مجازاتهای غیر انسانی مانند قطع دست و در آورن چشم از حدقه را بعنوان حکم خدا صادر کرده و اجرا میکنند.
ولی همگان میدانند که در ورای همه این بی قانونی ها و نداشتن تعریف مشخص ازجرم وجرم شناسی، هدف سرکوب جامعه برای ایجاد ترس و وحشت درمیان مردم به منظور جلوگیری از اعتراض و قیام میباشد.
در ایران تحت حاکمیت ملاها ده ها وکیل دعاوی به جرم دفاع از موکلانشان به زندان افتاده اند و پروانه وکالتشان لغو شده است. تمام کسانی که به هر علتی زندانهای رژیم را تجربه کرده اند به این مسئله اذعان دارند و شهادت میدهند. دردهه 60 فقط 30000 نفر طی چند ماه فقط به جرم این که حاضر نشدند بگویند سازمان مجاهدین، منافق است، پس ازگرفتن حکم و سپری کردن دوران محکومیت، اعدام شدند.
شاید نقل تجربه ای بی مورد نباشد. در رژیم جمهوری اسلامی داشتن اعتیاد جرم است و بنابراین تمامی معتادان مجرم هستند. مادری تعریف می کرد فرزند جوان معتادش را به یکی از مراکز دولتی ترک اعتیاد برای ترک برده بود. در بدو ورود جوان را به تخت شلاق می بندند و 75 ضربه شلاق به او می زنند! بقیه ماجرا تلخ تر از آن است که بازگو شود و شاید در مهلتی دیگر! به آن بپردازیم.
زیرا ما از دستگاه قضائی کشوری سخن می گوئیم که تحت حاکمیت روحانی به اصطلاح مدره، در ده ماه گذشته نزدیک به 800 اعدام ثبت شده و اعلام شده وجود دارد.
در چنین فضائی که ضرب و شتم و شکنجه واعدام استثناء نیست بلکه قاعده است. حمله به به بند 350 اوین وضرب وشتم زندانیان بیگناه تعجب کسی را بر نمی انگیزد زیرا که ماهیت این رژیم همین است.
دست ها را می شکنند و بدن ها را با ضربه های بی امان باتوم کبود می کنند و بی حرمتی می کنند و ناسزا می گویند. این حمله و ضرب وشتم زندانیان سیاسی انسان را به یاد حمله به اشرف و لیبرتی می اندازد. صبر و قرار را از آدم می گیرد و از یک طرف درجه سبعیت و وحشیگری را نشان می دهد واز طرف دیگر اوج مبارزه و تسلیم نشدن به شرایط را در معرض دید قرارمی دهد.
نشان می دهد برای کسی که مبارزه را انتخاب کرده است، مبارزه در پس دیوارهای سخت وسمنتی زندانهای رژیم تا نهایت هم ادامه دارد، زیرا که ادامه مبارزه بیرون است در سنگری متفاوت.
همیشه مبارزه در زندان منجر به وحدت وهمبستگی زندانیان میشود. مقاومت ومبارزه زندانیان بند350 متفاوت از دفعات قبل به دلیل خوردن جام زهر بوسیله رژیم تاثیرات متفاوتی روی خود زندانیان وخانواده های آنها ومردم ایران گذاشته است.
انگار که به صدایی از"فرو رفتن تن می زند" و به فریادی تبدیل میشود این فریاد از فراسوی دیوارهای بتونی به سرعت باد به بیرون می رسد و کاری می کند کارستان. سرفرازان زندان یک تن واحد می شوند و می ایستند و مقاومت می کنند و فریاد مرگ بر دیکتاتور به خروشی بر علیه این ستمگران تبدیل می شود ورژیم را وادار به عقب نشینی میکند.
انگار که خانوادهای این سرفرازان هم به تبعیت از عزیزانشان در کنار هم دادخواهی میکنند. برای اولین بار در دوران "پادشاه اعتدال" روحانی به اصطلاح،”اصلاح طلب“، شعار"زندانی سیاسی آزاد باید گردد" بوسیله بسیاری ازمردم و حتی در اتاق ملاقات زندان طنین افکن میشود. زندانبانان وحشی تر می شوند و دست به توحش تازه ای می زنند وموهای زندانیان سیاسی را می تراشند و ناگهان زن و مرد با موهای تراشیده عکسهای خود را بر روی رسانه های اجتماعی گذاشتند. اعتصاب و اعتراض از زندان اوین به زندانهای گوهردشت ودیگر زندانهای ایران کشیده می شود تا لحظه نگارش این سطور حداقل شش زندان در جای جای ایران به صف طویل همبستگی پیوسته اند. آنجا در زندانها هر چه هست عشق واست ایثار. از خود گذشتگی است و فدا. این را در صدای مادران اعضاء خانواده این زندانیان سرفراز می توان شنید که آزادی و عدالت را فقط برای عزیز خود از دستگاه حاکمه طلب نمی کنند. این تقاضا را از مردم می کنند. انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران میرود که به تحولی کیفی راه ببرد، یعنی که تحولی که دستگاه سرکوب ترک بردارد. البته برای رسیدن به این نقطه باید بیش از گذشته کارکنیم. تجربه نشان داده است که برای رسیدن به آن نقطه کیفی باید بازهم قیمت بدهیم. زیرا که بودن قیمت چیزی بدست نخواهد آمد
350 اوین تنها نیست. ما همه با هم هستیم هم چون زندانیان بند 350 مقاوم و پایدار