دیکتاتوری ولی فقیه که با نیرنگ و حقه بازی های خاص آخوندی تلاش کرده بود تا بیش از 50 درصد از مردم میهنمان و اقشار زحمت کش و ضربه پذیر را از سیستم دریافت یارانه ها حذف نماید ، با شکست و پاسخ قاطع و گسترده ای که از سوی قریب 98 درصد جامعه روبرو شد. بدین ترتیب دم ولایت بر سر “ پرداخت و یا عدم پرداخت یارانه “ درتله ی “ انتحاری گیر کرده که به نظر بسیاری از کارشناسان دولت آخوند روحانی را اکنون بر سر یک دوراهی قرار داده است.
در این رابطه آخوند مکارم شیرازی از باند خامنه ای می گوید: “ پرداخت نقدی یارانه مانند باتلاق و گرداب است، کاری انجام شده و همه هم در قبال آن سکوت کردند و حالا باید فکری برای خلاص شدن از آن کرد.” خبرگزاری حکومتی ایرنا 11 اردیبهشت 1393
سخن آنکه در شرایطی که در صندوق دولت آخوندی بدلیل ابعاد نجومی چپاول و دزدی و فساد حکومتی پولی باقی نمانده، اکنون بسیاری از متولیان حاکمیت با مشغله ذهنی بر”سر چه باید کرد” روبرو شده اند. زیرا ارزیابی های اولیه حاکمیت براین بود که از طریق حذف نان شب مردم، قریب 12 میلیارد دلار درسال از جیب مردم را به صندوق دولت واریز نماید و در نهایت همان سمت و سوی “ اقتصاد مقاومتی “ را که ولی فقیه ارتجاع در سخنان فروردین ماه خود، دیکته کرده بود، به اجرا بگذارد.
شکست خیز بزرگ دولت آخوند روحانی در این زمینه یقیننا بدلیل بی پایگی و عدم مشروعیت اجتماعی از حکومتی است که در کلیت اش و با تمامی باند ها و دستجات درونی مورد تنفر و انزجار مردم می باشد. زمانیکه مردم ستم کشیده میهنمان به ابعاد نجومی اختلاس و چپاول در حاکمیت نگاه می کنند و برای مثال می بینند که 400 میلیارد دلار از درآمد های حاصله از فروش نفت مفقود شده، و یا فقط در یک اختلاس و دزدی 9000 میلیارد تومان توسط فردی مانند بابک زنجانی، از کارچاق کن های سپاه پاسداران، به یغما رفته است و همچنین زمانیکه مردم نگاهشان را به سرمایه 96 میلیارد دلاری ولی فقیه و فرزندان اش می اندازند، یقیننا بهتر می توانیم به ابعاد طبیعی این تنفر و انزجار عمومی از حاکمیت پی ببریم. حاکمیتی که تا به امروز برای میهن امان فقط خرابی، جنگ، تروریسم، سرکوب و چوبه های اعدام و دار در میادین و سیاهچال های قرون وسطایی اش بهمراه داشته و هر صدای حق طلبانه و آزادیخواهانه را در گلو خفه کرده است.
در این رابطه یک سایت حکومتی چنین اعتراف می کند: “در صورتی که یک تحلیل جامعه شناختی از رفتار مردم صورت بگیرد، می توان دریافت که رفتار آنها به نوعی ابراز نارضایتی نسبت به شرایط فعلی جامعه است“. روزنامه مردم سالاری 7 اردیبهشت 1393
سخن از حاکمیتی که ابعاد تروریسم و صدور ارتجاع و لشکر کشی به کشورهای همسایه را در سایه بی عملی و مماشات، با “ بمب اتم و موشک های بالستیک “ در راس برنامه های خود قرارداده و از “ ام القرایی” سخن میراند که مرزهای دفاعی آن “ جنوب لبنان و سوریه “ می باشد.
“پاسدار رحیم صفوی، مشاور نظامی خامنه ای در سخنانی گفت: قدرت نفوذ ایران از محور ایران، عراق و سریه تا مدیترانه رسیده و این سومین بار است که قدرت نفوذ ایران تا مدیترانه گسترده شده است. خط دفاعی ما دیگر شلمچه نیست، مرز دفاعی ما جنوب لبنان “ است.
اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت 14 اردیبهشت 1393
بهر حال آنچه که در این دور از رویارویی مردم و مقاومت ایران با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان یکبار دیگر به اثبات رسید، در یک کلام همان در بن بست و بحران قرار داشتن رژیم و تاثیرات راهبردی جام زهری است که اکنون در تار و پود رژیم آخوندی رسوخ کرده است. بطوریکه علائم و تاثیرات زهر را می توان بوضوح در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، مالی و بحران های روبه رشد اجتماعی بخوبی رویت کرد. بحرانی هایی که هر کدام “ جام زهر “ دیگری یقیننا با خود بهمراه دارند.
همچنین با شکست رژیم در این میدان و درست یک هفته پس از سرکوب وحشیانه زندانیان بیدفاع سیاسی در زندان اوین ، یکبار دیگر مسجل شد، که رژیم آخوندی در تمامی سیاست های اقتصاد و تمامی توطعه و نیرنگ ها نیز شکست خورده و حنای “ صدور فتوا “ از سوی هر مرجع و مقامی دیگر “حنایی“ ندارد.
شکست طرح ها، بویژه برنامه های ریاضتی اقتصادی که رژیم آخوندی بر مردم میهنمان تحمیل کرده است، عملا به تورم و افزایش فقر، بیکاری، توقف تولید و صنایع ضریب زده و اقتصاد کشور را به “خفگی“ کشانده است. به موازات آن نیز، سران رژیم و بویژه شخص ولی فقیه از بام تا شام و پس از گذشت 4 سال از سرکوب خونین قیام مردم در سال 88 هنوز از ” فتنه “ که همان نام مستعار “خیزش و قیام های عمومی” می باشد، سخن میرانند، تا جائیکه “ فتنه “ اکنون به کابوسی مرگبار برای کلیت نظام تبدیل شده و بر سیستم “ اعصاب و روان “حکومت سایه ای سنگین انداخته است. یعنی همانزنگ خطریکه برای دیکتاتوری ولی فقیه “خط سرخ “ بوده و تمامی تلاش رژیم با بسیج نیروهای سرکوبگر سپاه، بسیج ضد مردمی، لباس شخصی ها و اطلاعاتی ها براین است تا احدی نه از از این “مرز سرخ” عبور کند و نه از آن سخنی به میان آورد.
روزنامه حکومتی ابتکار در تاریخ 14 اردیبهشت 1393 وضعیت انفجاری و شرایط خطرناک عبور از این مرز سرخ را این چنین برملا می کند: “برای اینکه بتوانیم جلوی انفجار اجتماعی را بگیریم باید دو کار بسیار مهم انجام دهیم. نخست این که هرچه سریعتر نرخ بیکاری را به زیر 10 درصد کاهش دهیم و دوم این که قدرت خرید شاغلان فعلی را حداکثر تا سال آینده احیا کنیم“.
منظور قلم بدستان ولایت همان خیزش های عنقریب مردم به جان آمده است که گسل های این زلزله عظیم در جامعه دائما را نمایندگی می کنند. گسل هایی که دائما در حال حرکت و تکاپو هستند. از کارگران، کارمندان و دانشجویان، دانشجویان تا بازاریان و کسبه و اصناف ورانندگان و تا از هر قشر و طبقه ای، که نظام آخوندی را در کلیت اش به چالش کشیده اند. در یک جمع بندی کوتاه می بینیم که روند روبه رشد اعترضات مردمی، در یک نارضایتی عمیق نسبت به وضعیت موجود نهفته است. طی یکماه گذشته با شوک قیمت ها و فشاری که حکومت بر مردم وارد کرده است میهن مان شاهد اعتراضات گسترده عمومی از تهران، بهشهر، مهاباد، قزوین تا خرم آباد و اهواز و اصفهان و... می باشد. روزی نیست که مردم به جان آمده در شهر و یا دیاری دست به اعتراض و برگزاری تجمعات برای احقاق حقوق از دست رفته اشان نزنند. بحث انرژی و حامل های سوخت و سونامی گرانی یقیننا به خیزش های عمومی ضریب زده است و رژیم آخوندی نیز بیش از هر جریان نسبت به وضعیت بغایت بحرانی و بویژه در پی فشارهای سیاسی و اقتصادی بخوبی به آن واقف می باشد تا جائیکه مدام نسبت به “ قیام گرسنگان “ هشدار می دهد. این ها زنگ خطر برای رژیم آخوندی است که به یقین روزی دامن رژیم را در کلیت اش خواهد گرفت و طور قطع برای مردم و مقاومت ایران و مجاهدین ایران نوید آزادی از دیکتاتوری مذهبی است.
16 اردیبهشت 1393