ای کاش رژیم منهدم شده بود و نیازی به این همه تلاش برای یک تجمع بزرگ نبود!
اما هستند نیروهائی و افرادی که ارزویشان و هدفشان این هست و اعلام هم کرده و تلاش هم کرده و مواجب هم دریافت کرده اند که ای کاش مجاهدین منهدم شده بودند که دیگر مراسم و فعالیت و تحصن و ... نمی بود.
از پارسال تا الان باید جمع زد که کدام اردوگاه موفق شده است!
دانش و علم فضانوردی نیست، البته که من میخواهم بنویسم که مقاومت پیروز شد، البته که قلم را تنها به امید حمایت از مجاهدین به دست گرفته ام و البته میدانم که اکثر خوانندگان هم مایلند که رژیم سرنگون شود و ارزو میکنند که ای کاش سرنگون شده بود. اما دنیا که به خواست من و شما نمیگردد. یک بار صحنه را مرور کنیم.
حکومت ولایت فقیه با همه ی ضعف ها و تشددها و جناح بندی ها و ریزش ها و بی ابرویی ها، هنوز سر قدرت است. مجاهدین با همه ی مبارزات، با همه ی تلاش ها، سوابق و تاریخچه ی درخشان، هنوز نه در قدرت هستند (وارد این نمیشوم که میخواهند یا نه) و نه هنوز در لیست محبوبین کانونهای قدرت جهانی قرار دارند و اصلا هم فتو جنیک نیستند که بشود با انها عکس گرفت! تانک و توپ و سلاح هم ندارند. بخش عظیمی از کادر های مجرب انها هم در زندان لیبرتی محصور شده اند. خوب کدام تحلیل از لحظه به این راه می برد که ان طرف دارد می بازد و این طرف دارد می برد! ایا این توصیف بی ربطی هست؟ خیلی ها به راحتی هر روز این مطالب را با کمی بالا و پایین به عنوان کشفیات قرن ارائه میدهند! نمیخواهم بگویم بگذارید از سطح به عمق برویم. نه! بگذارید با هم حوادث سال گذشته را یک مرور ساده بکنیم، حوادثی که به مجاهدین ربط دارد را میگویم،
شاید جنجال مصداقی (از نوشتن صفت بر حق تواب تشنه به خون مجاهدین، میگذرم) که سوت شروع جنگ بر سر نابودی رهبری مجاهدین بود را به خاطر بیاورید. ایشان که عالم علم ارتباطات و متراژ و زبان شناسی و روانشناسی و علم غیب هستند با هزار دلیل و برهان میخواست ثابت کند که مسعود در اشرف هست و اگر خواستار یافتن هستید باید به انجا بروید! مخاطب هم ما که دلمان برای مسعود تنگ است و مشتاق دیدن او هستیم، نبود! اما تهاجم به مجاهدین بنا به تجربیات پیشین موجی از همبستگی ملی علیه رژیم را ایجاد میکرد. این جبهه می بایست نا کار میشد. بنا بر این پروژه مصداقی، هدف اولیه ی غیر از منزوی کردن مجاهدین در استانه ی ضربه ی نهانی و دستگیری و کشتن مسعود رجوی نداشت. البته ان روز ها نقش یک "راه بلد" خائن در طرح ریزی و شناسائی مقر فرماندهی مجاهدین در اشرف برای هیچ کس جز رژیم، معلوم نبود. هدف ضربه ی دوم به شورا و فشل کردن شورا با اعلام استعفا ی دلسوزانه و رفیقانه و محترمانه و .... طبیب و وکیل بود که درست دو هفته قبل از بزرگترین أکت سیاسی تنظیم شده بود تا حداکثر تاثیر رفیقانه و دل سوزانه و محترمانه را برای رژیم جمهوری اسلامی در استانه ی انتخابات را داشته باشد. البته در عالم واقع، اقایان رفیق و دلسوز مجاهدین نبودند، بلکه تلاش محترمانه ی داشتند تا ظرف سیاسی شورای ملی مقاومت را با لگد مبارکشان له بفرمایند.
مراسم برگزار شد. اما اصل قضیه هنوز سر جا بود. نگارنده به اشتباه تصور میکردم که حمله به اشرف در روزهای اخر حکومت احمدی نژاد صورت خواهد گرفت تا تدارکچی بعدی، کاسه و کوزه های محتمل را سر او بشکاند، اما قضیه فرق میکرد.
رژیم برای تجدید قوا، ارایش متناسب برای شرایط جدید، برای تحمیل خود به شرایط جدید نیاز جدی داشت که حمله به اشرف در بعد از انتخاب روحانی صورت بگیرد. اعلام علنی مرزهای سرخ رژیم، با خون جاری شده از سر و بدن مجاهدین دست بسته، و اعلامیه ی سپاه پاسداران مبنی بر عملیات بزرگتر از فروغ جاویدان و دارای "اهمیت کاربردی در تحولات اینده ی منطقه" ثابت کرد که حمله و هجوم بی سابقه به رهبری مجاهدین چیزی جز زمینه سازی کشتار مجاهدین و نابود کردن رهبری انها نبوده است.
از همین نقطه دوباره شروع میکنیم.
ایا مجاهدین و شورا نابود شدند؟ فقط به یک واقعه ی مهم اشاره میکنم. اهمیت این واقعه شرح و تفسیرهای خاص خود را میطلبد. دیدار خانم مریم رجوی با احمد جربا، در ورای هر تصور ارمانی، یک فاکت مهم سیاسی است که مطلقا نمیتوان ان را ندیده گرفت. واکنش های مختلف جهانی و منطقه ای مهمترین تایید اهمیت این دیدار هست.
سئوال بعد
ایا رژیم تثبیت شده است؟ ایا نرمش قهرمانانه به تخفیف تضادها ی درونی و بیرونی رژیم انجامیده است یا بر عکس؟
مهم تر از همه ایا نقطه ی مقاومت و پرداخت بها برای ازادی در ایران، بعد از مقاومت قهرمانانه ی زندانیان بند ٣٥٠، پر رنگتر شده است یا کم رنگ تر؟
وضعیت انفجاری در ایران ایا تخفیف یافته و یا تشدید شده است؟
علم فضا نوردی نیست. دیدن درست شواهد و وقائع هست که ما را به استنتاج منطقی و صحیح رهنمون میکند.
باز هم بر همین اساس باید در تجمع بزرگ پاریس شرکت کرد. مجاهدین بدون سلاح و بدون اشرف باقی ماندند، راه باز کردند و الگو ی ایستادگی و پرداخت بها شدند.
اینها روح یک جامعه را زنده نگاه میدارد. این پرداختها از هر بحران اجتماعی، تصویر انهدام نظام را در مقابل دیدگان أرباب قدرت و ملا های جنایتکار، می اورد.
این بدهی ما به مردم ما، و میهن ما و شهدای ماست، وظیفه ی که تمامی پذیری ندارد. احیاء گر و بالا برنده هست.
باز هم سی خرداد هست، باز هم تجمع بزرگ، باز هم شرکت میکنیم!