سالهاست فریاد درون دخمه های سیاه
درخیابانها و میادین این دنیا
پژواک میشود
اما دریغ
تجارت شقاوت را توجیه میکند
چشم، گوش و قلبهای دلالان
بسته می ماند
بی اعتنا
به این همه درد
به این همه بی عدالتیها
به این همه فریاد
آدمخواران
متمدنانه
به همبستری
با آخوندهای جلاد
ادامه میدهند
و
قیمت این اپیسمنت
اسارت است و کشتار
سالها ضجه های مادران
آه سوزان پدران
گریه های خواهران
بغصهای در گلو خفه شده برادران
اشکهای بارگونه فرزندان
در آسمان این وطن
نه
در آسمان این جهان
طوفان بپا میکند
و قلب هر انسانی را بلرزه در می آورد
دریغ که معامله اصل است و بس
جواب غلامرضا اما
در برابر این همه شقاوت
در آخرین لحظه
یک لبخند بود
و قدرت این لبخند
شکوه زیبای زندگانی است
آری آری فریاد میزنیم
بجنگ تا بجنگیم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست پیروزی
از آن ماست پیروزی