خواننده عزیز می تواند از صفت عالی داغ ترین بگذرد و روی موصوف « داغ » متمرکز شود که دو معنی را در خود مستتر دارد. یکی که همان گرم متداول باشد و معنی دیگر عین داغ سر دل است. چند روزی ست که نگارنده و فرشته مات و مبهوت مثل شما و تمامی انسان های آگاه دیگر، مجذوب و طلسم شده اخبار عراق هستیم!. هر خبری از هر کانال استعماری که می شنویم کاملا منطبق با کانال های ارتجاع های حاکم است. در صفحه شطرنج طرفین صدیق و راستگو!! نبردی سرنوشت ساز است میان اسلام تروریست و هیولای آدمخوار داعش و اسلام دموکرات، مردم دوست و مصلح و مظلوم مالکی و ارباب صالح تر و مظلوم ترش در تهران!. در این صحنه هیچ اثری نه از مردم عراق است و نه تشکل ها و عشایر و کردهای عراق. در اینجا که ما هستیم، کانال های خبری هیچ اشاره یی به تظاهرات و تحصن های حق طلبانه مردم و عشایر در حدود بیست شهر عراق نداشته و ندارند حتا وقتی شبه نظامیان مالکی و خامنه یی در میان یا در کنار آن تجمعات بزرگ اعتراضی بمب منفجر می کردند و تلفات می گرفتند. از زمانی که عشایر و نهادهای آزادیخواه و بخش اعظمی از مردم ستمدیده عراق بناچار دست به اسلحه بردند، باز هم خبری ندادند و ما آدم های ناوارد به سیاست! در این حیرت که چرا؟ سر و کله نتراشیده و نخراشیده مخوف « داعش » که در سلسله اخبار بهم پیوسته این چند روزه پیدا شد ، فهمیدیم که چرا و فهمیدیم که چقدر از قافله سیاست های فوق و ضد بشری استعمار و ارتجاع عقب افتاده ایم!. در تداول عوام از قدیم گفته اند که عقد دختر عمو با پسر عمو در آسمان ها بسته شده است. در این سال ها که آسمان با سفینه ها و ماهواره های تجسسی و جاسوسی و معابر موشکی و جنگ ستارگان از دسترس هر دختر عمو و پسر عمویی خارج شده است و گویا در آن بالا بالاها از خدا هم خبری نیست، نگارنده با الهامات قلبی مطمئن است که عقد ارتجاع با استعمار بی برو برگرد در چاه های نفت ، منابع دیگر زیر زمینی و رو زمینی و ثروت های ملی و موقعیت های حساس ژئوپلیتیکی بسته بوده و هست و اگر خلقی بیدار بر نخیزد تا رشته های شوم این پیوند نافرخنده را از هم بگسلاند، همچنان بر قرار خواهد ماند. نگارنده یک هوادار سازمان مجاهدین خلق هستم و غیر تشکیلاتی، بنابراین حق دارم نظرم را بگویم که چیزی بنام سیاست مسامحه و مماشات را نمی شناسم . مماشات زمانی معنی می دهد که یک طرف زورش به طرف دیگر نرسد و بنا گزیر، کجدار و مریز ، وقت را بگذراند. استعمار به ارتجاع بعنوان متحد خود نگاه می کند. بر اساس استراتژی پنهان استعمار، هر اندازه که ارتجاع مقبول تر و مناسب تر باشد؛ هوایش را بیشتر دارد. البته یک وقت ارتجاع آنقدر زشت و کریه و فاسد و فتنه انگیز و ناراحت و ماجراجو و زیادی خواه است که استعمار مجبور می شود برای حفظ وجهه و اعتبار خود با طرف، با سیاست بشدت مزورانه و مردم فریب و رفتار و گفتارهای شل کن سفت کن و نعل وارونه زن، برخورد کند. این همان سیاستی ست که سی و پنج سال است ما در ایران شاهد آن هستیم و اسمش را هم گذاشته ایم مماشات. صریح بگوییم در ارتجاع محمد رضا شاهی که نارضایتی ها بسیار بود، جامعه برای تحرکات اعتراضی و سیاسی در ترس بسرمی برد اما هنوز زمینه قیام یا انقلاب به دلایل بی شمار که ذکر آنها در حوصله این نوشتار نیست، آماده نبود. دو سازمان مهم جان برکف یعنی مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق با جان نثاری های خود جو بسته حاکم را می شکستند. علت طبیعی پیدایش این دو سازمان مترقی، ضعف و فتور و بی عملی یا بد عملی نیروهای از هم وارفته و زمینگیر ملی و ملی مذهبی ها و نیز حزب توده می بود. افغانستان که جامعه یی عشیره یی و عقب نگهداشته شده، بود به علت سیاست غلط اتحاد شوروی آن روز و وابستگی و پیروی حزب معادل حزب توده در آنجا با یک کودتا ، کمونیستی شد و برق از سر غرب خاصه آمریکا پراند. افغانستان همسایه دیوار به دیوار ایران بود و غول! شوروی هم سایه افکن بر هردو. شاه هم بیماری علاج ناپذیر داشت و آمریکا می دانست. ولیعهد هم نوجوانی بود. در ایران هم چریک ها زمینه داشتند. برای از دست نرفتن ایران باید کاری می کردند که کردند از آن کارهای کارستان. این کار شد یک استراتژی برای کل منطقه. کمربند سبز برژنسکی در همین رابطه شکل گرفت. این ایدئولوژی اسلامی ست که می تواند در کشورهای اسلامی عمل کند ، می تواند نیروهای مترقی را بنام خدا و قرآن قتل عام کند ، می تواند نه تنها ریشه کمونیسم را بخشکاند بلکه ناسیونالیست ها و ملیون را هم منفعل و بی عمل و حتا سرسپرده و تسلیم کند. هر ایدئولوژی اسلامی به درد استعمار نمی خورد. استعمار مرتجعان اسلامی را می خواست و همچنان می خواهد. مرتجع و وطن فروش تر از خمینی و آخوند ها و مکلاهای همراه و پیروش در کجا پیدا می شد؟. مجاهدین خلق که در لیست قربانیان در خط اول بودند. حتا نوع بازرگان را هم نمی خواستند. برنامه های جنایت آمیزی در پیش بود که فقط از شیادان بی رحم و بی وطنی چون ملایان برمی آمد. قیام عمومی سال 1357 که بستره اش نارضایتی عمومی مردم از نظام شاهی بود، بر اساس همین استراتژی شکل دادند و به انجامش رساندند.
سخنگویان جنبش های مسلحانه مردمی عراق مکرر در مکرر می گویند که داعشی در کار نیست. این ماییم ما عشایر عراق، ما گروه ها و سازمان های مترقی و آزادیخواه عراق، ما مردم به تنگ آمده و بپاخاسته عراقیم و نه داعش. داعش چیزی نیست جز همان شبه نظامیان و تروریست های وابسته به رژیم مالکی و خامنه یی که برای لوث و خراب کردن و از صحنه خارج نمودن ما دراین گوشه و آن گوشه براه افتاده اند و حساب شده و بس مزورانه، شده اند سوژه ثابت خبری استعمار و ارتجاع. طرفین برای نجات مالکی این بنیادگرای آدمکش و دست نشانده ، به تشریک مساعی دور از چشم افکار عمومی جهان کمر بر بسته اند. آقای اوباما ناشیانه در اولین واکنش می گوید همه گزینه ها از جمله بمباران هوایی در دست بررسی ست و فردای آن، خود را ظاهرا کنار می کشد !! و به همسایگان هم متذکر می شود که دخالت نکنند!!. شیخک شیاد دلربای استعمار هم یعنی روحانی به صحنه می آید که جمهوری اسلامی هیچ نوع خشونت و تروریسم را برنمی تابد !!!. و همزمان نیرو به عراق می فرستد. اوباما و دیگر شرکا خوب می دانند که چه خبر است و کی دارد چه کار می کند؟ وقتی می گویند همسایگان دخالت نکنند البته منظورشان متحد نازنین که در استراتژی پنهان، باید ابرقدرت منطقه شود؛ نمی باشد. روی سخن آنها با دیگر همسایگان است که مبادا برای انقلابیون عراق کمک هایی بفرستند. آنچه در این معرکه خونین که می خواهند با درشت و گت و گنده ترین دروغ ها و وارونه گویی ها آن را به خورد ملت ها دهند، لازم و ضروری ست هوشیاری ملت ها به ویژه ملت های منطقه است. این هوشیاری باید وارد عمل شود ، وارد گفتار شود تا خواب های خرگوشی را برآشوباند، تا استعمار و ارتجاع را رسوا کند ، تا واقعیت های در جریان را آفتابی و برای اذهان عمومی قابل فهم کند. ما ایرانیان، ما هواداران مقاومت سرفراز ایران سال هاست شاهد توطئه های مشترک متحدین استعمار و ارتجاع در همین منطقه عراق و در قبال رشید ترین فرزندان ایران زمین در اشرف و زندان لیبرتی بوده و هستیم. پس ما به عنوان شاهدان تاریخ از تاریخ عقب ماندگان را باید به هر وسیله و در هر تماس و برخورد آگاهی دهیم. این امر در جوامع غربی هم ضرورت مبرم دارد. استعمار ملل خود را هم اغفال و گمراه می کند و صحنه خبری و تبلیغاتی را چنان مزورانه می چیند و آرایش می دهد که نسبت به مالکی و خامنه یی و روحانی دلسوزی و حس هواداری ایجاد کند. سازمان مجاهدین خلق و به تبع آن شورای ملی مقاومت ایران سال هاست که رسالتی بس سنگین، دشوار و پرتلفات بر دوش های توانای خود حمل کرده و می کنند. این رسالت گرانبهای تاریخی در این مقطع خاص ضرورتی دو چندان پیدا کرده است. سیمای آزادی که تلویزیون ملی مردم در بند ایران است با همه کار و وظایف زیادی که دارد لازم است به اشکال توضیحی و نه صرفا شعاری یا خبری، بخش قابل ملاحظه یی از این مهم را بعهده بگیرد ، با مصاحبه ها ، میزگرد ها و انعکاس بی وقفه پیام ها و اظهار نظرهای شخصیت ها و رهبران و سران انقلابیون عراق.
استعمار و ارتجاع در بحران ها به مُسّکن ها و نسخه پیچی های موقت که فقط از ترس پیروزی نیروهای مترقی ست، پناه می برد. تجربه های تاریخی به اثبات رسانده است که ول معطل اند . دیر و زود دارد حتا سوخت و سوز هم دارد اما پیروزی نهایی هم دارد. آنان که به میدان می آیند با حوصله یی فراتر از سنگ صبور می آیند و میدان نبرد را رها نخواهند کرد. رها کنندگان، یا همراهان کم توان موقت اند یا از آغاز عوضی بُر خورده بودند . اعم از آنکه به صف استعمار یا ارتجاع پیوسته باشند یا ناپیوسته ، با همه جیغ و داد ها و همصدایی ها مثل صاحبانشان از بازندگان نهایی اند. ما به راه خود بی وقفه ادامه می دهیم.