خصلت های ژنتیکی یا وراثتی در فرد به منزله پایه و شالوده اولیه، در ارتباط و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری روی خصوصیات اکتسابی قرار می گیرد. بدین معنی که یا با هم منطبق و همراه می شوند و یا در تضاد و تقابل با هم. عامل اساسی خصوصیات اکتسابی که همانا بستره و مجموعه شرایط اجتماعی ست، همواره بطور پیگیر و سنگین؛ سیستم حاکم است که تمامی ابزار مؤثر را در اختیار خود دارد. اگر حاکمان مستبد و فاسد نباشند، هم فضای اجتماعی باز و هم دامنه فساد بسته و بسیار محدود و معدود می ماند. اما حاکمان دیکتاتور از آنجا که عامل مسلح سرکوبگر هستند، لاجرم فضای تنفسی جامعه را تا مرز خفقان می بندند تا مگر معترضان را خاموش و عاصیان را در آن خاموشی، سرکوب و قلع و قمع کنند. در استبداد، تمامی خصلت های زشت در آدمی مجال رشد می یابد. معیارها و پرنسیب های اخلاقی و انسانی رو به کاهش، سردی و اضمحلال می گذارند. یعنی حاکمیت فاسد و فسادپرور، پرورش دهنده نه تنها خصلت ها و جنبه های منفی ژنتیکی می شود بلکه مثبت ها را هم ناگزیر می کند که به جانب منفی گری سوق پیدا کنند. یک نمونه هنوز در دسترس، رفتن شاه و آمدن شیخ است که آنچنان را به صد چندان، آنچنان تر کرد. ترس و وحشت صد چندان، فساد همه جانبه از دزدی گرفته تا رشوه خواری، احتکار، قتل و جنایت، تبعیض طبقاتی و بیکاری و بی خانمانی، افزونی فقیران سائل خیابانگرد و گسترش روزافزون فحشا آنهم در سنین کودکی و نوجوانی، فروش دختر خود به دلیل فقر و اعتیاد، همه و همه برآیند نظام دین دکان چپاولگر و جنایت پیشه ملایان حاکم است. نقش این حاکمان بی مسلک و وطن تنها در زمینه های اشاره شده خلاصه نمی شود. آنان در زمینه فکری و فرهنگی هم جامعه خسته و سرگردان و زیر فشار همه جانبه را به قهقرا می برند. پخش و القای خرافات و موهومات و بدآموزی های ضد فرهنگی از جمله کارهای پیوسته و بس سنگین نظام حاکم می شود که اربابشان بنام خدا، پدر جد شیطان را نمایندگی می کند. در چنین جو اختناق و تغذیه ضد معنوی، متأسفانه بخش قابل ملاحظه یی از مردم که همواره از دیکتاتورها خاطره و آموزش دارند، از حس همدردی اجتماعی تهی می شوند و در تلاش برای حفظ یا ارتقای موقعیت فردی و خانوادگی خود، روزگار را به انتظار سپری می کنند. خدمت دشوار می شود و خیانت ارزان و آسان. در چنین شرایطی آنان می توانند سالم و انسان بمانند که یا از یک فطرت پاک برخوردارباشند و یا صاحب عقیده و ایمان محکم و خلل ناپذیری. در نظر بگیریم که جامعه محروم و به شدت سرکوب شده ما، لااقل از مشروطه تا آستانه شوم و تاریک و تباه خمینی و خمینست ها، یک سازمان یا حزب هدفمند ترقیخواه محکم و پایداری نداشته است. هرگاه جنبشی ملی و متکی بر حاکمیت مردمی پیدا شده، توسط ارتجاع و استعمار و خیانت اپورتونیست ها و مزدوران، محاصره و منکوب شده است. نمونه آن نهضت ملی جاوید مرد تاریخ دکتر محمد مصدق را می توان ذکر کرد. این نهضت ملی امروز به چه روزی افتاده است؟ همگان می بینیم و نیازی به توضیح بیشتر ندارد اما جای تأمل و تعمق است که به سازمان پرافتخار مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت نگاه کنیم که زیر هجوم و فشارهای همه سویه پلید ترین مرتجعان لگام گسیخته تاریخ، چه گردن فراز و آبرومند و از پای درنیامدنی، حتا عرصه را بر استعمارگران قدرتمند هم تنگ و بی تکلیف کرده اند. به راستی که این جنبش به یمن رهبری پاک و صدیق و پاکباز و شجاع و مدبر و یاران جان برکف آن، به هر گامی که رستم اسطوره یی ما هم برای طی هفتخوان، قادر به چنین پویندگی نفس بر نبود؛ رهروان این نهضت شجاعانه در مسیر توطئه ها، دسایس و مخاطرات سنگین ره می پویند و قامت افراشته می مانند. این مجموعه گوهران بی نظیر که مشخصه آنها از خود گذشتن و به جمع رسیدن است اگر به حاکمیت برسند، بستره جامعه ایران را نیز مثل جان و روان و اندیشه خود از ناپاکی ها، پاک و پالوده و آباد و سرفراز می کنند. به گمان مخلص، ترس استعمارگران تا به امروز از همین ویژگی های انسانی سازنده است و بس.
پس خصلت های منفی ژنتیکی تحت تأثیر خصلت های اکتسابی می تواند کنترل شود و حتا مسیر مثبت را در پیش بگیرد و این معجزه انسانی با انقلاب درون سازمانی در مجاهدین خلق خاصه قهرمانان اشرفی صورت تحقق پیدا کرد. البته عکس آنهم در شرایط حاکمیت مستبدان فاسد فساد پرور ، صادق و جاری ست......
ادامه دارد...