رمضان، ماه نزول قرآن، ماه هدایت و تقوا، و ماه فرقان و مرزبندی با دنیای جاهلیت و ارتجاع است و ماه تأکید بر ارزشهای اخص انسانی در برابر همة چیزهایی است که شیطان ضد بشر و نیروهای ظلمت و اهریمنی، میخواهند به سرنوشت انسان تحمیل کنند.
به این مناسبت اجازه میخواهم ماه رمضان امسال را ماه همبستگی با ملتهای عراق، سوریه و ایران اعلام کنم؛ ملتهایی که برای آزادی از چنگال حکومتهای جابر و خونخوار، بهپا خاستهاند. همچنین ماه همبستگی با ملتهای فلسطین و لبنان که قربانیان خنجرها و خیانتهای رژیم ولایت فقیه در ایران هستند.
دوستان عزیز!
دربارة مصائبی که به خصوص در سالهای اخیر، بر ملتهای منطقه وارد شده، ناگفتهها بسیار است. با این همه، به آنچه امروز در منطقة ما میگذرد، نباید تنها از منظر داغها و دردها نگریست؛ زیرا واقعیت مهمتری در حال تکوین است.
ملایان ایران با استفاده از سه جنگ بزرگ در عراق و افغانستان، و منافع بادآوردة این جنگها طی ربع قرن، بهگسترش سلطة شوم خود در منطقه و توسعة بنیادگرایی و صدور تروریسم پرداخته بودند.
اما دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، 3 سال و نیم بعد از شروع بهار عرب و انقلاب مردم سوریه، و حالا هم قیام مردم عراق، وارد روند معکوس شده و با شکستهای بزرگ منطقهیی، موجودیتش بهلرزه در آمده است.
شعار و خواست اصلی جنبشهای عظیم و بیسابقهیی که از پایان 2010سراسر منطقه را در نوردید، آزادی و دموکراسی بود؛ شعاری که در ذات خود بر ضد دیکتاتوری و بنیادگرایی بود؛ همان بنیادگرایی که سرچشمهاش رژیم ولایت فقیه در ایران است.
اما آخوندهای حاکم بر ایران، با تقویت گرایشهای ارتجاعی تحت عنوان فریبکارانة «بیداری اسلامی»، تلاش کردند انقلاب و دموکراسی را در این کشورها به گروگان گرفته و بنیادگرایی و تروریسم و افراطیگری را جایگزین کنند.
آنها میخواستند همان بلایی را بر سر بهار عربی بیاورند که 35 سال پیش، بر سر انقلاب ایران آوردند. اما وقایع تونس، مصر و لیبی نشان داد که هوشیاری ملتهای منطقه، بسا بیشتر از آن است که اجازه بدهند تجربة انقلاب ربوده شدة ایران تکرار شود. آنها در مقابل ارتجاع دینی و بنیادگرایی، قد علم کردند و قیمت آن را میپردازند.
هر چند آخوندهای حاکم بر ایران و متحدانشان، یعنی هلال افراطیگری و ارتجاع در منطقه، هنوز دست از توطئه برنداشتهاند؛ اما بنیادگرایی وارتجاع در شمال آفریقا، شکستهای سختی از جبهة دموکراسی دریافت کرده است. مردم مصر با قیامشان در 30 ژوئن سال گذشته، از افتادن مهمترین کشور جهان عرب، به مسیری که رژیم ولایت فقیه در ایران میخواست، جلوگیری کردند.
اما در سوریه و عراق، خامنهای و رژیمش بهنحو دیگری عمل کردند. از آنجا که سقوط دیکتاتوری در این دو کشور، تعادل را بهنحو خردکنندهیی علیه رژیم ایران درهم میریزد، این رژیم با دخالت همهجانبة نظامی، اطلاعاتی و تروریستی تلاش کرده و میکند از تحقق دموکراسی جلوگیری کند.
در سوریه، خامنهای و اسد شقاوت را به بالاترین حد رساندهاند. 200 هزار شهید و 11 میلیون یعنی نزدیک به نیمی از جمعیت کشور آواره شدهاند. اما در مقابل، مردم سوریه و ارتش آزادی، به نبرد جانانهیی دست زدهاند و روحیه و پایداری و شجاعت بینظیری از خود نشان دادهاند.
رژیم ولایت فقیه هر چند درد و رنج مردم سوریه را طولانی کرده، اما خود نیز در سوریه به تله افتاده است. نه راه پس دارد و نه راه پیش...، بلکه دچار چنان بنبستی است که جز شکست کامل، چشماندازی ندارد.
در عراق در همین ایام، مهمترین تحول، بهار بازیافتة عرب، جریان دارد. عراق، از دیرباز مهمترین سکوی ملاها برای گسترش بنیادگرایی و تروریسم بوده است. این، انگیزش رژیم ایران از جنگ ضدمیهنی 8 ساله بود.
بعد از سال 2003 آمریکا عراق را در سینی طلایی به رژیم ایران هدیه کرد. در سال 84، کار به آنجا رسید که پورمحمدی وزیر کنونی دادگستری در کابینه آخوند روحانی، که آن زمان وزیر کشور احمدینژاد بود، سرخوش از تقلبات کلان، گفت: «از صندوقهای رأی در بغداد و استانهای عراق» شعارهای ما بیرون میآید! او این را «گواهی بر تحقق» این گفتة خمینی دانست که «راه قدس ازطریق کربلا میگذرد»!
در خرداد 85، بیش از 5 میلیون و 200 هزار مردم عراق دربیانیهیی درباره تهدیدهای رژیم ایران و ضرورت خلع ید از رژیم، گفتند: «مردم عراق از دخالتها و جنگ پنهان و اشغال اعلام نشدة رژیم ایران، به ستوه آمدهاند».
آنها گفتند: «رژیم ایران در وزارتخانهها و ارگانهای امنیتی و مؤسسات خدماتی عراق، به نحوی حیرتآور نفوذ کرده است. حکام ایران خواهان هژمونی براین منطقه از جهان هستند. آنها عراق را به شکارگاه و جبهة مقدم جنگ خود با جامعة بینالمللی تبدیل کردهاند. زیرا میخواهند تا قبل از اینکه امواج نبرد اصلی، که مقابله بین دموکراسی و دیکتاتوری است، به داخل ایران برسد، آن را در عراق خفه کنند».
گفتند که «تخریب مراقد امام هادی و امام عسگری و حملة برنامهریزیشدة متعاقب آن به مساجد، و کشتارخطبا و نمازگزاران، قتلهای فجیع دستجمعی، ترورشخصیتهای ملی و نخبگان جامعة عراق، آدمربایی و موج پایانناپذیر دستگیریهای خودسرانه و کشف زندانهای مخفی و شکنجهگاههایی که در آن عوامل رژیم حاکم بر ایران، به بازجویی و شکنجة فرزندان عراق میپردازند»، دنیا را تکان میدهد.
مردم عراق پرسیدند «آیا سلاح اتمی در دست حکام ایران، که به گفتة آنها ضامن استراتژیکی بقای رژیمشان میباشد، پشتوانة جداسازی ”اقلیم (نفت خیز)جنوب” در عراق هم خواهد بود»؟
دوستان عزیز!
سرکوب فزاینده درعراق، خشم عظیمی را فشرده کرد که از قیامهای بهمن 89 تا به حال در این جامعه، جوشان و خروشان است. از روز آزاد شدن موصل در 10 ژوئن، جهان هنوز از شوک متلاشیشدن یک ارتش عظیم، با تجهیزات پیشرفتة آمریکایی، و فروپاشی برقآسای دستگاه امنیتی جرار مالکی، بیرون نیامده است؛ دستگاهی که ازحمایت و پشتیبانی همهجانبة سپاه قم، که آخوندها با دجالگری بر آن سپاه قدس نام گذاشتهاند، برخوردار است.
یک هفته پیش، مقالهیی از ساندی تلگراف لندن خواندم که نوشته بود: «مقامات ارشد غربی مبهوت شدهاند و عاجزانه به درهمریختگی و انفجار اخیر در عراق، زل زدهاند». نویسنده یادآوری کرده بود که بهیادش افتاده است که در سال 2001 جک استراو به درخواست ملایان تهران، مجاهدین خلق ایران را با برچسب تروریستی، غیرقانونی و ممنوع اعلام کرد؛ در حالی که هیچ شواهدی برای اثبات تروریسم نداشت و عامدانه یک مقاومت برحق و مشروع را با این برچسب آلوده کرد تا رضایت ملاها را کسب کند. زیرا موجودیت ولایت فقیه یعنی حاکمیت انحصاری ملایان، از جانب همین مجاهدین و مقاومت ایران تهدید میشد.
اکنون این سناریو، در عراق هم تکرار میشود. مالکی و آخوندها که موجودیت خود را در خطر میبینند، میخواهند شکست بزرگ خود را در عراق به حساب تروریستهای افراطی بگذارند تا هم دخالت پاسداران و جنایت علیه بیگناهان را توجیه کنند و هم اینکه ملتمسانه، آمریکا را به بمباران مردم در مناطق آزاد شده، متقاعد کنند.
اما هر چه زمان میگذرد، حقیقت روشنتر میشود. آنقدر که رهبران غربی یکی بعد از دیگری بر تقصیرات و انحصارطلبی مالکی انگشت گذاشتند و شمهیی از تعهدات و التزامات و کارهایی را که او باید انجام میداد، اما عامدانه از آنها سرباز زده بود، خاطر نشان کردند. و هر یک از آنها به زبانی اذعان کردند که کنار رفتن مالکی از قدرت، نخستین قدم در راه اصلاح امور و ثبات و امنیت در عراق است.
اکنون روشن شده که آنچه در عراق میگذرد، نه جنگ شیعه و سنی، بلکه جنگ بین مردم عراق با مالکی و رژیم ایران است. رهبران قیام اعلام کردند که قصد اشغال بغداد را ندارند، بلکه خواهان تغییر مالکی وخلع ید از رژیم ایران هستند.
هیأت علمای مسلمین به رهبری دکتر شیخ حارث الضاری، در بیانیة 12 مادهیی 12 ژوئن، خطاب به رزمندگان نوشت: «مردم عراق از 25فوریه 2011 تظاهرات مسالمتآمیز در 16 شهر برگزار کردند. اما مالکی با آتش پاسخ داد. بعد از آن، تظاهرات در 6 استان شروع شد و عراقیان تحصنهایی را طی بیش از یکسال شکل دادند و خواستهای مشروع خود را مطرح کردند. اما مالکی با آهن و آتش و با تانک و سلاح سنگین تهاجم کرد و صدها تن را کشت و زخمی کرد و در مقابل، عراقیان راهی جز پاسخ گفتن برایشان باقی نماند».
هیأت علما اعلام کرد: «ما همگی فرزندان یک کشور هستیم و با هم تلاش میکنیم تا از تمامی عراقیان و تمامی پیروان مذاهب مختلف درعراق، رفع ظلم کنیم هیچ فرقی بین افراد و مذاهب، قائل نیستیم زیرا که همگی، در این خاک و آیندهیی واحد سهیم هستند....
هرگونه احراج از اقلیتهای دینی بایستی برداشته شود. حفاظت و نگهبانی از اقلیتها واعتقادات آنها ضروری است. شعار انقلابیون همان رهنمود پیغمبر اسلام در فتح مکه یعنی بخشش و گذشت است. ... »
شیخ علی حاتم سلیمان، امیر عشایر دلیم، خاطر نشان کرد که «بین داعش و ارگانهای دولتی ارتباط وجوددارد. داعش ساخت ایران است و دولت مالکی میخواهد از آن بهعنوان بهانة مبارزه با تروریسم استفاده کند. ما در مقابل خدا و مردم دنیا از داعش بیزاری جستهایم... هدف اساسی ما این است که استبداد مالکی را ازبین ببریم...»
سخنگوی شورای نظامی انقلابیون بارها گفته است: «این انقلاب، انقلاب داعش نیست، بلکه انقلاب عشایری است که علیه ظلم قیام کردهاند .... این انقلاب، بهار جدید عراق برای پایان دادن به ظلم است و هیچ رابطهیی با تروریسم ندارد».
خواهران و برادران عزیز!
هفت سال پیش، رهبر مقاومت ایران مسعود رجوی، در پیامی خطاب به «کنگرة همبستگی برای صلح و آزادی» در عراق گفته بود: «صورت مسأله، تقابل وجنگ دو آلترناتیو عمده در خاک عراق …است: آلترناتیو ملایان حاکم برایران در برابر آلترناتیو عراقی. آلترناتیو رژیم فاشیستی ولایت فقیه با همة شبکهها و مزدوران و پشتیبانانش، در برابر آلترناتیو ضدفاشیست عراقی با همة جریانها و گروهها و احزاب وشخصیتهای دموکراتیک ومیهنپرست و حامیان آنها در عرصة عربی و بینالمللی».
او تآکید کرد که «راه حل واقعی دربرابر ارتجاع و بنیادگرایی و در برابر دیکتاتوری وفاشیسم دینی تحت نام اسلام، همانا اسلام بردبار و دموکراتیک است. مجاهدین از همین رو آنتیتز ایدئولوژیکی و سیاسی و مؤثرترین وزنة اجتماعی در برابر حکومت ولایت فقیه هستند».
دوستان عزیز!
در کشورهای اسلامی، یعنی همه کشورهای اسلامی، از مصر تا عراق و افغانستان، راه حل، اسلام حقیقی، اسلام محمدی، یعنی همان اسلام بردبار و دموکراتیک است که به گفتة قرآن اکراه و اجباری در آن نیست. با این شاخص و با این اسلام، به خوبی میتوان دریافت که مشکل، نه در عراق و نه در هیچ کجای منطقه، چیزی جز شرارتها و تبهکاری رژیم ولایت فقیه نیست.
راستی چه طرفی در یمن و بحرین و افغانستان در حال تحریک و دستاندازی است؟ رژیم ولایت فقیه.
چه طرفی دائما به فلسطینیها ضربه میزند و در سالهای اخیر عامل اصلی انقسام بوده است؟ رژیم ولایت فقیه.
چه کسی است که به گفته سخنگوی دولت بحرین «بیش از صد رادیو و تلویزیون فرقهیی را تأمین میکند که هدفش سمپاشی در منطقه است»؟ روشن است رژیم ولایت فقیه.
چه کسی جز ملایان حاکم بر ایران 35 سال است به طور مستمر، به ایجاد جنگ مذهبی و فرقهیی و دامنزدن به آن در منطقه مشغول است و به دیگر کشورها دستاندازی و تجاوز میکند؟
بگذارید من بار دیگر تأکید کنم، اولین قدم و مهمترین قدم برای پایان دادن به این وضعیت، سرنگونی رژیم آخوندی و استقرار یک نظام مردمی و دموکراتیک در ایران است. ایران آینده، مبشر دوستی و برادری و صلح در منطقه است. مصالح مردم ایران در همبستگی با همسایگان و برادران مسلمان و عربشان میباشد و بدون شک در ایران فردا، ما قادر خواهیم بود با روح اخوت بر همة مسائل باقیمانده از قبل فائق شویم و همة اختلافات را با گفتگو و برادری حل کنیم. ما با هم میتوانیم منطقهیی خالی از خصومت و اختلاف و به تبع آن منطقهیی قدرتمند و پیشرفته داشته باشیم.
برای رسیدن به چنین وضعیتی، من سال گذشته در همین جا و در همین ایام، پیشنهاد تشکیل یک جبهة واحد در برابر افراطیگری و بنیادگرایی بهسرکردگی رژیم ایران و دولت دستنشاندهاش در عراق و رژیم سوریه را ارائه کردم؛ جبههیی که تنها راه دور کردن منطقه از جنگهای خونبار فرقهیی است.
خوشحالم که ما با هم در این یک سال گامهای مهمی در این جهت برداشتهایم. این نشان میدهد که ما و خلقهایمان و همة مسلمانان، بیش از پیش، نیازمند تحکیم و شکل دادن به این جبهة واحد هستیم. این، راهنمایی خدا در قرآن است:
قُلْ إنَّمَا أَعظُکُم بوَاحدَةٍ أَن تَقُومُوا للَّه مَثْنَی وَفُرَادَی
و در ادامه همین آیات، بشارت حق و پیروزی آمده است که : قُلْ إنَّ رَبّی یَقْذفُ بالْحَقّ عَلَّامُ الْغُیُوب
بله، ما در برابر صدور تروریسم و بنیادگرایی و ارتجاع، و اسلام و انقلابی که ولایت فقیه آن را ربوده است، در یک جبهة واحد با مردم سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان و دیگر کشورهای آفریقایی و آسیایی، سرنوشت مشترک و منافع حیاتی ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی و تاریخی داریم.
اجازه بدهید در همین جا به همة دولتهای منطقه بگویم در حالی که حاکمان ایران برای گسترش جنگ شوم خود و نابودی کل منطقه، خیز برداشتهاند، تعلل و درنگ در مقابل آنها فاجعهبار است.
زمان آن است که این رژیم را به کلی طرد کنید، مناسبات سیاسی و اقتصادی خود با آن را متوقف سازید، عوامل و وابستگان آن را از کشورهای خود اخراج کنید و پایگاههای اطلاعاتی و تروریستی آن را برچینید. و زمان آن است که از پایداری مجاهدان آزادی در لیبرتی، که قیمت سنگین مبارزه با دشمن اصلی تمام منطقه را میپردازند، حمایت کنید.
از خدای بزرگ، مسئلت میکنم در ماه مبارک رمضان ملتهای ما را قرین برکت و رحمت خود سازد و فطر آزادی تمامی ملتهای منطقه هرچه زودتر فرا برسد.
والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته.