هر روز دررسانه های بین المللی خبرها وتحلیل های گوناگونی درمورد این مذاکرات منتشرمی شود. ازجمله برخی به این مذاکره آنقدر بها می دهند که آن را« تاریخی» و مشابه مذاکره بر سر مهار رقابت هسته ای اتحا جماهیرشوروی سابق و غرب ( 1970 تا 1990 میلادی ) تلقی می کنند. در ورای این برخورد های سیاسی- رسانه ای واقعیت آنستکه این مذاکره به مصالح ومنافع جامعه ایران گره خورده و مربوط می شود و ما ایرانیان درمورد نتیجه حقوقی این مذاکره، بیش از طرف خارجی ذینفع هستیم. اگر آمریکا و اروپا کما فی السابق با خطر اتمی شدن رژیم ایران برخورد سازشکارانه داشته باشند و الزامات رفع این خطر یا دست کم مهار آن را بی کم و کاست رعایت نکنند، باید منتظر آن باشند که تروریست ترین رژیم حاکم درجهان به خطرناکترین ابزار تروریستی جهان یعنی بمب اتمی مجهز شود و با آن هم جامعه جهانی رابیش از پیش درمعرض تهدید تروریستی قرار دهد و هم جامعه ایران را. هنوز برای جلوگیری ازاین روز مبادا وقت باقیست. تجربه نشان می دهد که رژیم ضد بشری حاکم درایران درمقابل تحریم کامل نفتی و بانکی آمریکا و اروپا تاب مقاومت و سرکشی طولانی مدت ندارد. غرب می تواند با استفاده از این اهرم کارآ شرارتهای به هم پیوسته اتمی، تروریسم داخلی و تروریسم بین المللی این رژیم تغییرناپذیر را مهارکند. مهم آنست که در اعمال این مهار، اصلاح ناپذیری رژیم ایران را درمد نظرقراردهد و برای این واقعیت بهای لازم قایل شود که به هیچ صورت و هیچ وقت نمی توان به این رژیم اطمینان کرد.
با در نظرگرفتن نکته فوق الذکر، پس از مرور برخی ازمشخصات حاکم بر مذاکره طرفین درباره « توافقنامه جامع »، به بررسی سرانجام ونتیجه این مذاکره می پردازیم:
مهار« خطر»اتمی شدن رژیم ایران موضوع مذاکره ژنو6 است ونه رفع این «خطر»!
طی دعوای دهساله طرف خارجی با رژیم ایران برسرفعالیتهای هسته ای خطرناک این رژیم، بارها هشدارداد شده که این دعوا درمتن مسابقه تعیین کننده ای بین طرفین جریان دارد. مسابقه ای که درآن از یکسو رژیم ایران با تمام قوا به سمت آماده سازی امکانات بمب سازی به پیش می رفت و از سوی دیگر طرف خارجی ازسال 2006 به بعد با گذراندن 6 قطعنامه درشورای امنیت سازمان ملل وبرخی مانع تراشی های نه چندان موثر، سعی می کرد جلوی این پیشروی را بگیرد. اما رژیم دراین مسابقه آنقدر جلو افتاد و به حدی از توانمندی بمب سازی رسید که کارشناسان و مقامات غربی پی بردند که رژیم ولایت فقیه به ابزار و امکاناتی دست یافته که با آنها می تواند ظرف مدت کوتاه 2 تا 3 ماه اورانیوم غنی شده لازم ( باغلظت 90 درصد) برای خرج یک بمب اتمی را آماده نماید و اگر اراده کند اولین بمب اورانیومی خود را بسازد. هدف اصلی طرف خارجی دراجرای توافقنامه موقت ژنو ترمز زدن و انجماد پیشروی بیشتر رژیم برای مدت 6 ماه، قابل تمدید تا یکسال بود، که البته به بهای شل کردن برخی تحریم ها انجام گرفت. و حالا در جریان مذاکره ژنو6 برای رسیدن به« توافقنامه جامع » به وضوح شاهد آن هستیم که طرف خارجی با نا دیده گرفتن مفاد اصلی قطعنامه های شورای امنیت نظیر تعلیق و توقف غنی سازی اورانیوم، بستن درب راکتورآب سنگین اراک وتوقف ساخت موشکهای بالستیک که می توانند حامل بمب اتمی باشند، آگاهانه از رفع خطربمب سازی رژیم فاصله گرفته و با عدم اعتماد مطلق نسبت به اجرای تعهدات رژیم ایران به سمت معامله ای با این رژیم روی آورده که در آن از اجرای قطعنامه های شورای امنیت که لازمه رفع خطر است، خبری نیست و برسر اجرای خواسته هایی با رژیم ایران چک و چانه می زند که در صورت توافق و اجرای توافق در بهترین صورت صرفا، طی مدت اجرای آن، خطر بمب سازی رژیم محدود و مهار می شود و رفع نمی گردد. چک و چانه فعلی طرف خارجی و رژیم ایران بر سر محدود کردن کار سانتریفوژهای غنی سازی اورانیوم در نطنز و فردو است و نه توقف کارآنها، کاهش ظرفیت راکتور آب سنگین اراک را در دستور کار قرار داده نه بستن درب این راکتور را که رژیم می تواند از آن پلوتونیوم برای تولید بمب پلوتونیومی به دست آورد. علاوه براین طرف خارجی عجالتا جلوگیری ازساخت موشکهایی را که می توانند حامل کلاهک اتمی باشند پشت گوش انداخته و نادیده گرفته است.
درهمین جا یاد آورمی شود که با درنظرگرفتن احتمال ارتکاب همین خطای استراتژیک ازجانب طرف خارجی بود که سخنگوی مقاومت ایران خانم مریم رجوی بارها اعلام کرده که راه برطرف کردن خطر اتمی شدن رژیم ایران آنستکه این رژیم را با حربه تحریم نفتی سخت تر وادار به اجرای کامل و بی کم و کاست قطعنامه های شورای امنیت نمایند.
طرف خارجی برای امضای« توافقنامه جامع » با رژیم ایران بنا را بربی اعتمادی کامل گذاشته است!
طرف خارجی، و به طورمشخص آمریکا، با وجود بی اعتمادی کامل وعلم به اینکه رژیم ایران ممکن است درطی مدت اجرای « توافقنامه جامع» زیربار تعهداتش بزند، به سمت تهیه وامضای این «توافقنامه» روی آورده است! شاخص این بی اعتمادی آنستکه آمریکا برای مقابله به موقع با گریز و سرباز زدن رژیم ازاجرای تعهداتش به تنظیم و تدوین توافقنامه جامع پرداخته است و تقلا می کند میزان سانتریفوژهای غنی سازی مورد استفاده رژیم ایران و سایر امکانات علنی شده بمب سازی این رژیم را به حدی محدود کند که از روزی که رژیم بازرسان آژانس بین المللی اتمی را از ایران اخراج کند و به سمت بمب سازی برود مدت زمان لازم برای تهیه خرج اورانیوم غنی شده یک بمب که فعلا 2 تا 3 ماه است ( با 19 هزار سانتریفوژ نسل اول ) به 12 تا 18 ماه برسد (فاصله زمانی بین تاریخ فرار از تله کنترل تا تهیه خرج لازم برای تولید یک بمب )، تا طی این مدت قدرتهای جهانی فرصت لازم برای مقابله با این سرکشی را داشته باشند.
بنا براین می بینیم درکارتنظیم « توافقنامه جامع »فضای بی اعتمادی به رژیم ایران به قدری زیاد است که طرف خارجی معامله نمی تواند و نمی خواهد برای خلافکاری این رژیم جریمه مشخصی را درنظر بگیرد و می خواهد بالای سر این رژیم شمشیر مقابله موثر تحریمی یا نظامی را آماده نگهدارد که با توسل به آن، سرکشی احتمالی و رفتن رژیم به سمت بمب سازی را متوقف کند. دراین راستا محدود کردن ظرفیت غنی سازی و تعداد سانتریفوژهای مربوطه موضوع اصلی مناقشه بین طرفین است. دراین مورد شخص خامنه ای اعلام کرده «نیاز» رژیم ایران 19 برابرآن میزانی است که طرف خارجی روی میز مذاکره گذاشته است (خامنه ای روی 190 هزار واحد انگشت گذاشته و طرف خارجی برمبنای فرصت گریز 12 تا 18 ماهه روی 10 هزارواحد)
مدت «توافقنامه»، شاخص میزان جدیت طرف خارجی، زیرسؤال است
مدت اجرای « توافقنامه جامع » یکی دیگر از موضوعات تعیین کننده و درعین حال مورد اختلاف شدید طرفین مذاکره است. هرچه مدت اجرای «توافقنامه جامع» کوتاهترمنظورشود، رژیم غیرقابل اعتماد ایران زود ترازتله کنترل سفت وسخت و مهار قدرتهای خارجی( که توسط بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام می گیرد) خلاص می شود، زودتر تحریم های نفتی و بانکی اش برداشته می شود و زودترامکان پیدا می کند ظرفیت هسته ای خود را به ابعاد بزرگ صنعتی برساند و با آن سریعتر به سمت بمب سازی، دورازکنترل سفت و سخت بازرسان آژانس حرکت کند. طرف خارجی به رغم بی اعتمادی کامل به رژیم ایران عجالتا روی مدت 20 تا 25 سال اصرارمی کند حال آنکه رژیم ایران روی حداکثر 5 سال یعنی یک چهارم تا یک پنجم این مدت اصرارمی ورزد. اگر طرف خارجی و به طور مشخص آمریکا روی مدت 10 یا 15 و حتی 20 سال با رژیم سازش کند، معنایش این است که رژیمی که هیچ وقت نمی توان به آن اعتماد کرد، پس ازمثلا دهسال تبدیل به رژیمی قابل اعتماد می شود! این نوع برخورد یعنی کوتاه آمدن طرف خارجی از کنترل بلند مدت و دست کم 25 ساله رژیم غیرقابل اعتماد ایران، نظارت بر محدود سازی ظرفیت غنی سازی اورانیوم و کنترل محدود سازی توان تولید پلوتونیم در راکتوراراک را نیز، که آمریکا مدعی آن است، شل و غیرجدی می کند.
مسایل حساسی که تا این تاریخ مسکوت مانده است!
درمذاکرات مربوط به توافقنامه به اصطلاح جامع، تا این تاریخ تکلیف سایرمسایل حساس فعالیتهای هسته ای رژیم ایران روشن نشده و بدون تعیین تکلیف این مسایل نمی توان به آن عنوان « جامع» داد. برخی ازاین مسایل که فعلا مسکوت گذاشته شده عبارتند از:
1 - تعیین تکلیف سؤالات مربوط به بعد نظامی فعالیتهای هسته ای رژیم ایران. حال آنکه پیش از این «رومن نادال» سخنگوی وزارت خارجه فرانسه روز 27 مه 2014 تدوین نهایی توافقنامه جامع با رژیم ایران را به مشخص شدن نتیجه قطعی مذاکرات آژانس بین المللی انرژی اتمی درمورد بعد نظامی فعالیتهای هسته ای رژیم مشروط نموده و به طور صریح اعلام کرده« برای تدوین نهایی توافقنامه احتمالی بلند مدت اعلام نتیجه قاطع ونهایی گفتگوی آژانس و رژیم ایران دراین مورد اجتناب نا پذیراست. ( رویتر 27 مه 2014 ). (این موضعگیری پس ازانتشارآخرین گزارش فصلی آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام شده که درآن آژانس راجع به جنبه های «مشکوک »فعالیت های هسته ای رژیم دربعد نظامی خلّص، نظیرانجام تحقیقات نظامی، آزمایش انفجاربزرگ درپارچین، ساخت چاشنی سریع العمل، مدل سازی نوترونی و... همچنان پاسخ قاطعی نداده واین مسایل اساسی که انگیزه تحریم های نفتی – بانکی خاص اروپا بوده بلاتکلیف مانده است.
2- مسأله مقابله با ساخت موشک بالستیک توسط رژیم ایران که علاوه برقطعنامه های شورای امنیت، کنگره آمریکا نیزدرمورد آن اصراردارد، در« توافقنامه جامع » مسکوت گذاشته شده است.
3 - تعیین کاربرد دژنظامی فردو که ابتدا طرف خارجی خواهان تخریب آن بود واخیرا بحث تغییرکاربرد آن مطرح شده است.
سرانجام مذاکره برای عقد « توافقنامه جامع »؟
به طوری که از نظزگذشت طرفین درتنظیم و تدوین« توافقنامه جامع » اولا درمورد تعیین چارچوب کنترل و مدت زمان کنترل فعالیتهای هسته ای رژیم اختلاف نظراساسی دارند. ثانیا برخی ازمسایل حساس لازمه جامعیت توافقنامه را مسکوت گذاشته اند. ثالثا برفضای مذاکره آنها بی اعتمادی کامل خارجی به اجرای تعهدات رژیم حاکم است. دراین فضا می توان سه سناریوی زیررا برای سرانجام مذاکره پیش بینی کرد:
یکم – امضای توافقنامه درسررسید 20 ژوییه 2014، که برسازش و کوتاه آمدن مصلحتی و یا اجباری یک یا هردو طرف ازمواضع خود دلالت دارد. این توافقنامه مصلحتی – سیاسی بسیارآسیب پذیرمی شود، نمی تواند تضمین حقوقی باشد برای تحقق هدفگذاری کلی آن که درمقدمه توافقنامه موقت ژنوقید شده و «صلح آمیز» شدن « برنامه هسته ای ایران» درجریان اجرای آن و « حرکت گام به گام متقابل و زمانبندی رفع تحریم ها» توسط طرف خارجی را محقق سازد.
دوم – تمدید مدت 6 ماهه مذاکره به مدت یکسال با قید این شرط که همه مسایل مربوط به فعالیتهای هسته ای رژیم در« توافقنامه جامع» حل وفصل شود. دراین صورت اختلافات دو طرف گسترش می یابد و احتمال آن هست که مسایل غیرهسته ای آمریکا و اروپا با رژیم ایران نیز نظیر دخالت این رژیم در سوریه وعراق ولبنان، رسیدن به توافق را با مشکلات بیشتری روبرو کند.
سوم – ترک میزمذاکره که پیامد آن دست کم تشدید تحریم ها و دست بالا وارد آوردن نوعی ضربه نظامی به تاسیسات هسته ای رژیم ایران است.
نتیجه نهایی مذاکره و معامله هسته ای خارجی با رژیم ایران باخت – باخت،
هریک از دو سناریوی یکم یا دوم که محقق شود، درفضای حاکم برمذاکرات به انحراف اساسی ازهدفگذاری مندرج درتوافقنامه موقت ژنو و نفی انتظار و توقع خارجی از یکسو و رژیم ایران از سوی دیگر منجر خواهد شد. طرف خارجی نمی تواند تضمینی برای صلح آمیزشدن هسته ای رژیم ایران به دست آورد و رژیم ایران درحالی که سالهای متمادی زیر سؤال و کنترل قدرت های غربی قرارمی گیرد نمی تواند روابط خود را با شرکت های تابع آنها عادی کند و به جلب سرمایه ثابت و بلند مدت آنها، به خصوص دربخش نفت و گاز، که پشتوانه مادی و لازمه بقاء رژیم ولایت فقه است، بپردازد. بنا براین معامله هسته ای طرف خارجی با رژیم ایران اگر جوش بخورد، هدفگذاری و چشمداشت هیچ یک از دو طرف را برآورده نمی کند دراین معامله دو طرف به مقصود خود نمی رسند و با این حساب می توان آنرا معامله « باخت، باخت» تلقی کرد.
12 ژوئیه 2014