جملاتی همچون صدای ناقوس کلیسا، در گوشم همیشه طنین می اندازد. میتوانم بگویم چون چراغ های دریایی، در تاریکی شب با سوسوی خود، ساحل را به تو بشارت میدهد. سمت و سو وجهت را برایت تکرار میکند. در حالیکه در تاریکی مطلق و امواج پرتلاطم به ظاهر بی جهت درحرکت هستی. این چراغ های کوچک از راه دور به تو اطمینان خاطرمیدهند. سالیان است که یک چرایی در ذهنم خلق شده. این صدای ناقوس و یا چراغ دریایی که سوسو میزند چیست و چرا؟ این پیام یا ارزش چیست که برجسته ترین انسانهای سیاسی، حقوقی، علمی، مذهبی، از سراسر گیتی در تاکید بر آن مشترک هستند؟
در آخرین کنفرانس مقاومت، اسطوره اشرف، در پاریس، دکتر سینتیا فلوری فیلسوف و استاد دانشگاه در فرانسه سخنانش را به این شکل آغاز کرد: از زمان تأسیس، کمپ اشرف سمبل مبارزه برای حقوق بشر، آزادی عقیده، ارادة تشکیل حاکمیت قانون، برقراری برابری بین همة انسانها و بهطور خاص بین زن و مرد است. بیش از یک سال قبل در گردهمایی بزرگ مقاومت (به سوی آزادی) در تیر ماه92، صحبت های سناتور رابرت توریسلی همچنان در گوشم طنین اندازاست. او گفت: «در هر ملتی، راه طولانی و سختی برای پیمودن وجود دارد، اشتباه نکنید. به آن صد نفر شجاع که تنها در اشرف ایستاده اند، به 3100 نفر که تحت فشار و سرکوب در لیبرتی هستند میگویم که هرگز شما را فراموش نمیکنیم...
و در نهایت میخواهم همة ما این تعهد را بدهیم. ما تعهد میدهیم که باز خواهیم گشت، خواهیم ایستاد و میجنگیم تا آخرین نفر از این ملاها را به دروازه های جهنم بفرستیم.
پیروزی آزادی، پیروزی عدالت، همانطوریکه امروز در اینجا حاضر شدید، ما پیروز خواهیم شد. ما سقوط ملاها را نظاره خواهیم کرد. آزادی به ایران باز خواهد گشت...».
ازدکتر آلخو ویدال کوادراس در یکی ازسخنرانی هایش پس ازبازگشت از اشرف شنیدم که گفت:«وقتی از اشرف آمدم قلبم در آنجا ماند».
سوالی که به ذهنم همیشه خطور میکرد، این برجسته ترین شخصیت ها از 5قاره جهان، چه دیده اند؟ و چه ارزشی را گرفته اند که در مقابل چنین گردهمایی های عظیمی، یک چیز مشترک را برجسته و انگشت میگذارند و تکرار می کنند؟ این شخصیت ها علیرغم مواضع فوق العاده برجسته یی که دارند، درمقابل یک ارزش سلام می کنند.
در طول تاریخ،”انسان” به تعاریف یا معیارهای مختلف ارزیابی یا ارزشگذاری شده است. آنچه که به شکل عام در اذهان ما شکل گرفته، یک ارزشگذاری مادی. و دیگری کسب علم است. به موازات ارزش مادی، فلاسفه، اطبا، دانشمندان، شعرا، هنرمندان، ارزش بالاتری را در جامعه به نام خود ثبت کرده بودند. آنها در تاریخ همیشه به یاد مانده اند. بموازات این دو طبقه، انسانهایی نیز بوده اند که ازخود گذشته و خود را فدای بشریت، وحریت انسان کرده اند. این طبقه، در بالاترین مدار انسانی از قدرت انتخاب و تغییر خود ازچرخه معمول زندگی و ارزشهای عام دوران خود بیرون کشیده و مدار کلاسیک وعامیانه را شکسته و انتخاب و تعهد دیگری را نه برای خود، بلکه برای بشریت برگزیده اند. البته مسیری بسیار سخت و خلاف جریان و خواسته صاحبان قدرت ناحق، بایستی تمامی تهدیدات را بجان میخریدند. به شکل عام راه مبارزه و مبارز شدن، حرفه ای شدن را انتخاب کردند. تاریخ از این مبارزان همیشه به ارج و احترام فوق العاده یاد کرده و نامشان نیز در تاریخ بشریت ابدی است و راهشان چراغ راه برای برگزیدگان بعدی است. میلیاردها انسانی متولد شده و چشم از جهان بسته اند، اما تاریخ فقط نامهای نیک را در سینه خود حفظ و با افتخار نام میبرد. انسانهایی که به همه بشریت تعلق داشته و تمامی بشریت از انها به افتخار نام برده.
هر زمان که ما از فرانسه یاد میکنیم، ابتدا انقلاب کبیر فرانسه است که به ذهن ما خطور می کند. همچنین از الجزایر، انقلاب و خلق تحت ستمی که اراده کرد خود را از یوغ استعمار بیرون کشیده و آزاد باشد وهویت خود را زنده کند، و از روسیه انقلاب ضد تزار یادآور بالاترین ارزش آن کشور است. همانطور که در دوران فعلی از مردم سوریه به خاطر اراده ملتی برای بپا خاستن و به اتکای خود برای آزادی میهن خود مبارزه کردن نام میبریم. البته مثالهای مشابه در تاریخ بسیار است.
وقتی به تاریخ میهن خود مروری میکنیم، یاد مصدق کبیر پیشوای آزادی، میرزا کوچک خان، ستارخان، باقر خان، و... تاریخ میهن ما را روشن می کند. به دوران کنونی میهنمان که بنگریم، اراده و انتخاب پیشوای آزادی، رهبری سازمان مجاهدین خلق و نسل بیشماران از میلیشیاها که به نام آزادی بپا خواستند، انتخاب کردند و اراده کردند که با مهیب ترین چالش تاریخ ایران زمین چنگ در چنگ شوند و بهای آنرا هرچه باشد بپردازند، نسلی که با اراده پولادین در سراسر ایران زمین برای آگاهی و آبادی و آزادی میهن در زنجیر به پا خاست و دست کم صدوبیست هزار از آگاه ترین، رشیدترین، جانفشان ترین، عاشقترین های ایران زمین را هدیه کرد. 30هزار مجاهد و مبارز قتل عام شده بخاطر نه گفتن به تسلیم و سازش و برای ایستادگی و مقاومت به هرقیمت و حفظ مرز سرخ های، نه سازش نه تسلیم، بلکه نبرد تا رهایی، فدیه راه آزادی میهن شدند، بر اراده خود استوار ماند. از همه چیز خود گذشت، از میهن، خانه و زندگی، جان و خانواده خود، و از هیچ فرصت و هیچ مکان و هیچ ابزاری برای مبارزه برای اصول خود و خلق خود کوتاهی نکرد، هیچ لحظه و هیچ نفس و هیچ امکانی را بجز در مسیر آزادی، خرج نکرد. از قالب میلیشا، تا ارتش آزادیبخش ملی ایران و تا یکانهای ارتش آزادی در سراسرمیهن، تا اشرف نشانان، در سراسر جهان، بذر افشان، جان فشان در هر کوی و برزن و سرزمین برای یک ارزش والای انسانی، فدا برای دیگران، برای آزادی میهن، نبرد و فداکاری میکنند. توان و قدرت و انسجام خود را به سطح اعلا ارتقا داده و ضدضربه شده و چون زرهپوش های بسیار قدرتمند در سراسر گیتی به پیشروی مشغولند. نام آنها اشرفیها واشرف نشانان است. ارزش این انسانها نیز به اراده، انتخاب و تعهد آنهاست. آنها هستندکه تاریخ ایران زمین را نیز اعتلا و روشنایی و ارج واحترام بخشیده اند. چه خوب یک انقلابی گفت:«ارزش هر انسان به میزان تاثیری که بر پیرامون خود میگذارد شناخته می شود».
میهن ما را با بالاترین ثروت، سرمایه های هزاران هزار، اشرفی و اشرف نشان درسراسر میهن و گیتی غنی کرده اند. به افتخارات هر ایرانی در هرجای گیتی افزوده اند.
از محمد حنیف، بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق تا کنون50سال، تاریخ مبارزاتی میهن ما، رنگ وبو وعطر دیگری به خودگرفته است. از یک به چند نفر تا چند صدنفر، تا چند صد هزارمیلیشیای مجاهد خلق، تا هزاران اشرفی واشرف نشان، نسلی که ارزش را درمبارزه و اراده خود و در انتخاب برای فدا برای سرزمین و میهن خود و بشریت برگزیده و تاریخ میهن خود را از تاریکی و تباهی بیرون کشیده و راه روشن انسانی رابه هرقیمت پیموده و مشعل انسانی را به دست گرفته است. بالاترین ثروت و قدرت استراتژیکی را برای میهن ما هدیه کرده است. بالاتر از هر موقعیت ژئوپلتیکی یا ذخایر زیرزمینی.
هرچندوقت که سه کلمه حاضر حاضر حاضر را از فریادهای رزمندگان ارتش آزادی و اشرفی ها که در مقابل تعهداتشان شنیده می شد، هر انسانی را به فکر فرو میبرد که حاضر برای چی؟ بله 50سال حاضر حاضر حاضر فریاد زدن، از حنیف کبیر، تا 52مجاهد قهرمان کهکشان اشرفی هزاران بار کلمه حاضر را فریاد زده اند. برای همین 50سال است که در عرش اعلا وکهکشان مقاومت و انسانیت تاریخ ایران می درخشند و هستند.
پس منهم میخواهم هویت خود را برجسته کنم، پس مقاومت میکنم، مبارزه میکنم، پس هستم. من یک ایرانی آزاده ام، منهم یکی اشرف نشان هستم، من یک انسان آزاده هستم. منهم حاضر! حاضر! حاضر!