افشاء این سند مهم یقیننا چراغ کوچکی به تاریکخانه سیاستی است بنام مماشات با دیکتاتوری قرون وسطایی ولایت فقیه که از طریق نماینده وقت ملل متحد، مارتین کوبلر و نوری مالکی دست نشانده علیه جنبش مقاومت ایران ساری و جاری گردیده است. سند به روشنی پس از آنکه دلائل و زمینه های مخالفت ارباب سیاست مماشات با مالکی جنایتکار را برملا می نماید، می گوید: «از طرف عراقی تاکید شد، مسئله برداشتن اسم سازمان منافقین (مجاهدین) از لیست تروریستی به انتقال آنها به لیبرتی ربط داده شود. طرف عراقی این را به عنوان اهرمی برای ترک داوطلبانه اشرف می بیند». اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم در شورای ملی مقاومت 11 اکتبر 2014
از آنجائیکه مالکی جنایتکار همواره هم در گفتار و هم در نوشتار از سازمان مجاهدین با عنوان ”سازمان خلق“ نام می برد و فرهنگ غالب دولت وی در رابطه با اشرفیان قهرمان نیز بر همین سیاق بود، لذا استفاده از لفظ “منافقین” بخوبی دست خط ولی فقیه و گشتاپوی آخوندی در این توطئه و بند و بست را برملا می نماید. با این جملات خواننده بخوبی در می باید که این سند در تهران تهیه و سپس در بغداد از سوی دولت وقت بر سرمیز ”مذاکرات“ قرار گرفته است .
خاطرمان هست که در آن زمان افزایش فشار بر ساکنان برای ترک اشرف و انحلال ”تشکیلات“ همزمان با نزدیکی رای دادگاه استیناف در ایالات متحده مبنی بر خروج نام مجاهدین خلق از لیست تروریستی و همچنین فشار کنگره در آمریکا، بطور بی وقفه ای اعمال می گردید.
برای نمونه آلن وینر، یک کارشناس مسائل حقوق بین الملل در دانشگاه استنفورد و مشاور سابق وزارت خارجه آمریکا در مصاحبه ای با بی بی سی در تاریخ 13 مهر 1391 با اشاره به بحران پیش رو پس از صدور حکم دادگاه به نفع مقاومت ایران، گفت: «وقتی یک دادگاه فرمان اجرایی دولت را در مسئله ای با این اهمیت در سیاست خارجی و امنیت ملی نقض می کند، خطر رودر رو شدن وجود دارد. به عنوان یک وکیل سابق وزارت خارجه می توانم بگویم ما هیچ وقت نمی خواهیم در وضعیتی قرار بگیریم که دادگاه به دولت دستور بدهد سازمانی را از فهرست تروریستی خارج کند. این چیزی است که قوه مجریه آمریکا و وزارت خارجه به شدت از آن پرهیز می کند».
همچنین این افزایش فشار نه تنها در زمینه سیاسی، حتی به تهدید های فیزیکی نیز راه برده بودند. برای نمونه دولت وقت عراق بکرات تهدید کرده بود، درصورتیکه این انتقال صورت نگیرد، «برای حفاظت از حاکمیت! خود و امنیت! کشور اقدام خواهد کرد».
در تاریخ 4 مرداد 1391 خبرگزاری فرانسه به نقل از سخنگوی مجاهدین خلق نوشت: «سازمان مجاهدین خلق با طرح سازمان ملل برای تخلیه اشرف مخالفت کرده است. سازمان ملل در این طرح که ”نقشه راه“ نامیده می شود، از ساکنان خواسته است که خود را برای انتقال به لیبرتی آماده کنند».
خامنه ای و مالکی هردو به خون اشرفیان تشنه بودند و هستند. در این راستا بود که دستان خون آلود دیکتاتور بغداد و بازوی تروریستی ولی فقیه برای اعمال قدرت مطلقه در عراق بکار گرفته شد و در عمل دیدیم که تمامی تحلیل های مقاومت ایران مبنی بر اینکه وی عامل ”بی ثباتی، بمب گذاری، کشتار، بحران و جنگ داخلی“ در عراق می باشد ، اصولی و درست بودند.
رژیم آخوندی نیز در راستای مطامع ژئوپلیتیک خود و برای دستیابی تام و تمام بر عراق، تنها یک سد و مانع جدی برسر راه خود می بیند و آن حضور مقاومت ایران و اشرفیان قهرمان در این دیار است. مقاومتی که خود سمبل و چراغی برای مردم ستم دیده و محروم عراق گردید و به یمن آن نفس پایداری و مقاومت علیه دیکتاتوری خونریز مالکی را به میان توده های عراق برد. قیام مردم عراق در شش استان و مقاومت جانانه آنان علیه نیروهای سرکوبگر مالکی و نیروی تروریستی قدس، خود بهترین بینه براین ادعا است. پاسخ رژیم آخوندی و دولت دست نشانده در بغداد نیز همان پاسخ سنتی تمامی دیکتاتورها به خواست های برحق و آزادیخواهانه مردم بود، یعنی به خاک وخون کشیدن و شلیک توپ، تانک و بمباران مردم بیدفاع در این شش استان.
در عمل نیز دیدیم که شمشیر دولبه ی مالکی و خامنه ای هم بروی اشرفیان و هم بر عراقیان بپاخاسته کشیده شده بود. ابعاد جنایات علیه بشریت در آن سوی این سیاست، تنها در 8 بمباران و قتل عام 116 تن و زخمی و مجروح کردن قریب 1000 نفر دیگر ازاشرفیان قهرمان و ساکنان بیدفاع و بی سلاح لیبرتی خلاصه نمی گردید، بلکه جباریت و بربریت ساری وجاری در عراق و کشتار، ترور، سرکوب وخونین و تجاوز به حقوق انسانی، سرانجام راه به جنگی ناخواسته و ناعادلانه در این کشور برد که متاسفانه در سایه همان سیاست مماشات اکنون تبعات آن حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی این کشور رفته و کل منطقه خاورمیانه را با بحرانی بنام نیروی بنیاد گرای ” داعش “ روبرو ساخته است.
پیام پایداری اشرفیان در پی تمامی توطئه ها و تمامی بند و بست ها و نیرنگ ها برای بی خانمان کردن و کشتار خونین آنان، نه تنها برای مردم عراق، بلکه برای بسیاری از کشورهای بپا خاسته در منطقه بحران زده ما می باشد. پیامی برآمده از شهادت ناجوانمردانه آخرین قتل عام در اشرف قهرمان به خلق سوریه در مقابل دیکتاتوری بشار اسد خون ریز و اینکه حق را باید گرفت و در مقابل ظلم باید ایستاد. اکنون به یمن این پایداری بسیاری از حلقات دیکتاتوری آخوندی و آن ” هلال سبز“ یا شکسته شده و یا در حال شکسته شدن می باشد. خامنه ای نیز در این راستا هم زهر عراق و هم سوریه خورده و به لحاظ استراتژیک پشت جبهه و نفس گاه اسد خون ریز نیز بسته شده است. در صحنه سیاسی منطقه نیز شاهد یک اتحاد و الهام پذیری از مقاومت ایران هستیم. به یقین باید گفت که پرچمدار این جنبش تازه شکل گرفته و ضدبنیادگرا در منطقه خانم رجوی است. راه حل مقاومت ایران برای این بحران در یک کلام ”خلع ید“ کامل از رژیم آخوندی در کشورهای برادر عراق و سوریه و همچنین پایان دادن به سیاست مماشات با ”پدرخوانده داعش“ است.
این خلع ید در نهایت راه به خشک شدن منابع اصلی بنیادگرایی خواهد برد و با خود دمکراسی را بهمراه خواهد آورد. دمکراسی و شکوفایی سیاسی، همان عبارت معروف ”جن و بسم الله“ علیه بنیادگرایی است. پاشنه آشیل بنیادگرایی مذهبی در منطقه خاورمیانه، حال از نوع ولایت فقیه و یا نوع داعش آن، در رشد دمکراسی نهفته است. این جوهر و پیام اشرف قهرمان و اکنون ساکنان دربند زندان لیبرتی است. لذا به جد باید سیاست مماشات با رژیم آخوندی را که به مانند اختاپوس بر روح و روان کشورهای منطقه سایه انداخته است، به چالش کشید. اگر براستی دلیل رشد بنیادگرایی افسار گسیخته در سوریه، همان ”اشتباه استراتژیک“ در عدم حمایت قاطع از ارتش آزاد سوریه می باشد، متاسفانه در ایران نیز همین اشتباه سالیان سال است که در حال تکرار می باشد. یقیننا بی خانمان کردن ساکنان اشرف و کوچ اجباری آنان به زندان لیبرتی، تنها بخش کوچکی از این سیاست اشتباه بوده است.
21 مهر 1393