ابوذر عباسی ـ پس از نوروز، باز هم کودکان کار، کودکان زباله گرد

پس از نوروز، باز هم کودکان کار، کودکان زباله گرد
یکی از پیامدهای تعطیلی کارخانه ها و نابودی مزارع و گسترش بیکاری، افزایش کودکان کار و کودکان خیابانی است. کودکانی که مجبورند برای مخارج خود و خانوادهشان با مدرسه و درس خداحافظی کنند و عازم خیابانها، مزارع، کارخانه ها، کارگاه ها و بازارها شوند تا لقمه نانی بدست آورند.

وقتی از جادة اهواز به سمت آبادان حرکت میکنید، آتشی که از لوله های گاز و نفت زبانه می کشد از فاصله های بسیار دور نمایان است. از کنار پالایشگاه عظیم نفت آبادان که می گذرید بی اختیار نسبت به شکوه صنعت نفت ایران و بازوی توانمند نفتگران کشور برخود می بالید و با خود می گویید لااقل مردم آبادان باید از این ثروت هنگفت سهمی داشته باشند. اما اینها لحظاتی بیشتر نیستند زیرا همین که وارد آبادان می شوید، صحنه های فقر و محرومیت مردم نمایان می شود. از جمله کودکان دستفروش و خیابانی که در همهجا پخش و پلا هستند. روز تعطیل و روز کار و روز درس برایشان فرق نمیکند. کودکانی که در زبالههای شهری در جستجوی غذا می باشند. بخصوص در مناطق حاشیه های آبادان فقر و بیکاری بیداد می کند. خانواده ها مجبورند برای امرار معاش، فرزندانشان را روانة خیابان کرده تا آنها نیز کمکی برای مخارج خانه باشند. اما وضع درآمد خانهها خرابتر از آن است که بتوانند شکم فرزندانشان را سیر کنند. بچه ها برای تکه نانی در آشغالها می لولند.
البته این وضعیت فقط منحصر به آبادان نیست و در تمام شهرهای ایران چنین تصویری گسترده است. در گزارشی خبرگزاری حکومتی ایلنا مینویسد: در تهران اگر تنها ده دقیقه در عرض یک خیابان منتظر بمانید، حدود 30 کودک زباله‌گرد در وهله‌های گوناگون به مخازن بزرگ زباله سر می‌زنند که نه دستکش دارند و نه دهان‌بند.به دلیل وجود انواع و اقسام سرنگها و سرسوزنها و کثیفترین اجسام درون سطلهای بزرگ زباله، اغلب این کودکان در معرض بیماری ایدز و هپاتیت هستند. کودکان زباله گرد حتی در محدوده خیابان انقلاب و کوچه پس کوچه‌هایش پس ماندهای زباله که از نظرشان با ارزشند را از مخازن شهرداری جمع‌آوری می‌کنند.
در گزارش دیگری از شهرستان اَهَر در آذربایجان غربی در روز یازدهم فروردین 89. پسر بچهای در حدود 5 ساله در زیر باران وتگرگ  و در پیاده رو مشغول فروش بیسکویت وکیک بود. نه کلاهی بر سر داشت و نه بارانی و کاپشنی که او را از تگرگ نجات دهد. با همین وضعیت جلوی افراد را میگرفت تا بیسکویت خیس شده ای را بفروشد.
حتی وقتی کودکان تیره روز با سر در جستجوی تکه نانی در سطلهای بزرگ زباله میچرخند، یک کارگزار رژیم به نام سید حسن موسوی که عنوان مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور را هم یدک می کشد با وقاحت از بی مسؤلیتی این ارگان در قبال کودکان کار خبر داد و گفت: اگرچه شغل زباله‌گردی از سخت‌ترین و خطرناک‌ترین انواع کار برای کودکان است اما بهزیستی در برابر آنها وظیفه‌ای ندارد و وزارت کار مسئول آنها است. البته وزارت کار رژیم آخوندی قبل از هر چیز مسؤلیت بیکار کردن پدران و مادران همین کودکان را بر عهده دارد و بهزیستی رژیم هم برای چپاول بودجه هایی که به اسم آسیب دیدگان اجتماعی برای خود ردیف می کند تعریفی برای وضعیت این کودکان در مسؤلیتهای خود نمی یابد. سال گذشته ارگانهای رژیم اعلام کردند سه و نیم میلیون کودک از چرخة تحصیل خارج شده و روانة این باصطلاح بازارهای کار شده اند.
روزهای نوروز سپری شد اما کودکان خیابانی، زباله گرد و دستفروش نه تنها نوروزی نداشتند.
در واقع کودکان کار و خیابانی وجه دیگهای از جنایات و غارتگریهایی است که حاکمیت فاسد و تبهکار ولایت فقیه برای مردم ما رقم زده است. تصویری هر چند دردناک اما مسؤلیت برانگیز! نگاههای معصوم این کودکان به همة کسانی دوخته شده که درد وطن دارند و برای آزادی و بهروزی فرزندان این وطن آرام ندارند. چهار هفتة دیگر روز جهانی کارگر است. فرصت دیگری است تا برای احقاق حقوق محرومترین اقشار جامعه فریاد نفی ولایت فقیه سر داد.