در سال ۱۳۵۹، خمینی، همزمان با زمینه سازی برای برافروختن جنگ ایران و عراق، سرکردگان سپاه پاسداران را به لبنان فرستاد تا زمینه این انفجارها و راههای «امتیاز»آور گروگانگیری را در این «عمق استراتژیک» نظام پیدا کنند.
در 19شهریور1390، سایت «مشرق» عکسی را به چاپ رساند که در سال 1359 در بیروت برداشته شده بود. در این عکس محسن رضایی (فرمانده وقت اطلاعات سپاه)، محسن رفیقدوست (مسئول پشتیبانی سپاه)، محمد صالح الحسینی (مسئول روابط خارجی سپاه) و انیس نقّاش لبنانی (مامور قتل شاپور بختیار) دیده می شدند.
سپاه پاسداران پس از تدارک و زمینه سازیهای لازم، سرانجام توانست در لبنان دست به یک عمل تروریستی بسیار بزرگ بزند و نیروهای آمریکایی را مجبورکند که از آن کشور خارج شوند. پس از این اقدام تروریستی بسیار عظیم بود که آمریکا گویی بنا به دستورالعمل «زیر بار زور نمی رویم، مگر این که سُنبه پرزور باشد!» نه تنها لبنان را در «سینی طلایی» به «بانکدار اصلی تروریسم بین المللی» تقدیم کرد بلکه از آن پس نیز سر کیسه امتیازدادن به رژیم تروریست پرور را، چهار طاق، گشود و دیگر هرگز آن را نبست. همان سیاست، اکنون، در عراق جاری است.
شرح کوتاهی درباره اولین عمل بزرگ تروریستی که در لبنان رخ داد، به نقل از سایت «وُرلد نت دیلی» ـ ۲۴مرداد۱۳۸۴: «مصطفی بنی نجّار، وزیر دفاع جدید ایران، از مسئولان بمبگذاری انتحاری بیروت است که در سال ۱۹۸۳، باعث کشته شدن ۲۴۱ تفنگدار نیروی دریایی امریکا شد. او فرمانده ارشد نیروهای اعزامی ایران به لبنان بود. در روز ۲۳اکتبر ۱۹۸۳، یک فرد “انتحاری” یک تانکر بزرگ انتقال آب را در راه فرودگاه بین المللی بیروت مصادره کرد و با تانکر مشابه آن، امّا، پر از مواد انفجاری، روانه مقصدی شد که تانکر اولیه در پیش داشت، یعنی فرودگاه بیروت، محل استقرار تفنگداران دریایی آمریکا. راننده “انتحاری” از یک ورودی فرعی به مقّر تفنگداران دریایی نزدیک شد و پس از درهم شکستن دیواره سیم خاردار و دو مقرّ نگهبانی و دروازه سر راه، در ساعت ۶ و ۲۲دقیقه صبح، تانکر مملو از مواد انفجاری را به ساختمان پایگاه کوبید. موج انفجار بسیار عظیمی که رخ داد، ساختمان چهارطبقه خوابگاه سربازان آمریکا را درهم ریخت و ۲۴۱تن از ساکنان ساختمان را، در حالی که هنوز درخواب بودند، به قتل رساند...
پس از این حمله مرگبار، آمریکا نیروهایش را از لبنان بیرون کشید... دو سال پیش یک دادگاه فدرال در آمریکا فرد بمبگذار انتحاری را یک فرد ایرانی به نام اسماعیل عسکری معرّفی کرد.
روزنامه رسالت، در ۳۰تیر ۱۳۶۶ (۲۰ژوییه ۱۹۸۷)، به نقل از محسن رفیقدوست، رئیس وقت سپاه پاسداران، نوشت: ”هم تی.ان.تی، و هم ایدئولوژی انفجاری که ۴۰۰ افسر و سرباز آمریکایی را در مقرّ فرماندهی تفنگداران آمریکا در بیروت به جهنّم فرستاد، از ایران رفته بود“.
این دادگاه آمریکایی این انفجار را به عنوان “بزرگترین انفجار غیرهسته یی که تا کنون در جهان رخ داد، توصیف کرد که نیروی آن معادل ۱۵تا ۲۱هزار پوند تی.ان،تی، بود».
پس از این «بزرگترین انفجار غیرهسته یی» تروریستی، تروریسم و گروگانگیری در مدار جدیدی خود را نشان داد و سیاست جاری برونمرزی و داخلی رژیم ولایت فقیه شد. به موازات ادامه آن هم، دروازه امتیازدادنهای «استکبار جهانی» به «اُم القُرا»ی تروریسم بین المللی گشوده شد و پشتوانه بقای رژیمی شد که جز با سرکوب سهمگین در داخل ایران و شانتاژ و باجگیری و گروگانگیری و برپایی جنگ و تروریسم در خارج مرزهایش، نمی تواند به حیات ننگینش ادامه دهد.
البته سرکردگان رژیم، نه تنها از این که تروریست خوانده شوند، پروایی ندارند، بلکه به آن افتخار هم می کنند، حتی اگر قربانیانش مردم بی دفاع و غیرنظامی باشند که مصداق بارز «تروریسم» است. هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه روز ۱۵اردیبهشت ۱۳۶۸ (۵مه۱۹۸۹) ـ «روز جهانی قدس» گفت: «اگر امروز در برابر هر فلسطینی که در فلسطین شهید می شود، فلسطینی های خارج، پنج آمریکایی، انگلیسی یا فرانسوی را اعدام کنند، اسرائیلی ها دیگر از این غلطها نمی کنند. آمریکایی و فرانسوی کشتن که مشکل نیست ... آنهایی که ده میلیارد دلار مالیات می دهند و این اسرائیل را حفظ می کنند خونشان چه ارزشی دارد؟ فرزندان فلسطین کجا هستید؟ سلاحهایی که به اسم مردم فلسطین خریدید بیرون بیاورید و دست به کار بشوید... اعلام کنید که از این به بعد، همه منافع آمریکا را در سراسر دنیا به خطر خواهید انداخت . هواپیما بربایید، نترسید... بالاتر از سیاهی که رنگی نیست...»
5 سال بعد از این سخنرانی (۱۹۹۴)، نیروهای تروریستی رژیم، مرکز یهودیان در شهر بوئینس آیرس آرژانتین را منفجر کردند. در این انفجار ۸۵تن از یهودیان کشته و ۳۰۰تن مجروح شدند. به نوشته روزنامه فرانسوی لیبراسیون (۶ آبان ۱۳۸۵)، «... قاضی دادگاه فدرال آرژانتین در روز سوم آبانماه ۸۵، اعلام کرد که در سازماندهی و طرّاحی و دستور حمله به مرکز یهودیان در بوئینس آیرس در سال ۱۹۹۴ بالاترین مقامهای رژیم ایران دست داشته اند و حکم جلب بین المللی رفسنجانی و شماری از مقامهای بلندپایه رژیم ایران، از جمله، علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، احمد وحیدی، فرمانده سپاه قدس، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و عماد مُغنیه، رئیس بخش امنیتی حزب الله لبنان، را به عنوان طرّاحان و مجریان این انفجار تروریستی صادر کرد...»
انفجار پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت و انفجارهای تروریستی مشابه، به جای این که دروازه دشمنی بین دو کشور را بگشاید، دروازه دوستی و مراودات دوستانه را گشود، امّا، نه دوستی آشکارا، بلکه در پشت درهای بسته. در پی بازشدن باب دوستی، راه «امتیاز» دادنهای آمریکا به رژیم ایران نیز به کلّی، گشوده شد. از آن پس، به موازات «انفجارها»، سیاست گروگانگیری و امتیازگرفتن برای آزادی آنها، سیاست جاری رژیم تروریست پرور ایران شد. همواره در صدر این «امتیاز»هایی که رژیم تروریست پرور از دولتهای غربی مطالبه می کرد، درخواست «اخراج» و «استرداد» و ایجاد تنگنا و مضیقه برای سازمان مجاهدین بود که وجودش را تهدیدی برای بقای رژیمش می دید. به عنوان نمونه، در ۲۴ ژوییه ۱۹۸۵، در پایان یک جلسه «کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا»، ریچارد مورفی، دستیار وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک، بدون هیچ زمینه قبلی و بی آن که هیچ یک از نمایندگان حاضر از وی در این مورد پرسشی کنند، بیانیه یی را درباره سازمان مجاهدین خلق ایران خواند که در آن، ازجمله، آمده بود: «...آنها یک گروه نظامی اسلامی و ضددموکراتیک و ضدآمریکایی و اشتراکی هستند و از تروریسم و خشونت به عنوان ابزار اصلی پیشبرد سیاستهایشان استفاده می کنند» («مجاهد»، شماره ۳۵۸، ۱۱مهر۱۳۷۳).
وقتی گزارش «کمیسیون تاور» در اسفند ۱۳۶۵ اننتشار یافت، معلوم شد که رژیم خمینی از «وزارت خارجه آمریکا» خواسته بود در اعلامیه یی رسمی سازمان مجاهدین خلق را «تروریست» و «مارکسیست» بنامد و طی بخشنامه یی از «کنگره و تمام مراکز علمی و شرکتها» بخواهد که از پشتیبانی آن سازمان دست بکشند. منوچهر قربانیفر، دلاّل رژیم خمینی، طی نامه یی خطاب به طرف حساب آمریکاییش نوشته بود که یکی از درخواستهای آخوندها از وزارت خارجه آمریکا برای آزادی گروگانهای آمریکایی، که تروریستهای مورد حمایت رژیم خمینی (جهاد اسلامی) آنها را در لبنان به اسارت گرفته اند، صدور بیانیه یی مبنی بر «تروریست» و «مارکسیست» خواندن مجاهدین است.
«تروریست» و «مارکسیست» نامیدن مجاهدین، همواره در این سالها، خواست اصلی رژیم از غرب و وسیله نزدیکی غربیها به رژیم آخوندی بوده است.
یک سال و چند ماه پس از این موضعگیری ریچارد مورفی، خبرگزاری فرانسه در روز ۱۱ آبان ۶۵ (۲نوامبر۱۹۸۶) خبرداد که دیوید جیکوبسن آمریکایی که گروه «جهاد اسلامی» او را در بیروت به گروگان گرفته بود، آزاد شد. روز بعد، خبرگزاری رویتر اعلام کرد که سوریه و ایران در آزادی گروگان آمریکایی دخیل بوده اند.
فردای آن روز (۱۳ آبان۶۵)، مجله عربی «الشراع»، چاپ بیروت، ماجرای روابط پنهانی رژیم خمینی با آمریکا را، که به «ایران گیت» معروف شد، برملا کرد که البته این افشاگری به بهای ترور سردبیر آن نشریه در بیروت، به دست تروریستهای دست پرورده رژیم ایران، تمام شد.
در این باج دادنها از کیسه مجاهدین به «بانکدار» بین المللی تروریسم، آمریکا تنها نبوده است و اروپا نیز با آن همگام و همنوا بوده است. یک نمونه اش را از زبان انیس نقاش، مامور قتل بختیار و مجری «عملیات گروگانگیری وزرای نفت در مقرّ اوپک»، بشنویم. وی در مصاحبه با خبرگزاری فارس در روز ۲۹مرداد۸۷، از شرطهایی که برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان از دولت شیراک درخواست کرده بود، گفت: «هشت فرانسوی در لبنان گروگان گرفته شده بودند و فرانسه برای آزادی اینها با ایران وارد مذاکره شد، چون ایران روی گروههای اسلامی لبنان نفوذ داشت. شروط متفاوتی مطرح بود. یکی از موارد مطرح شده در توافق، آزادی من از زندان فرانسه بود. به همین دلیل فردی به نمایندگی از طرف دولت فرانسه وارد سلول من شد تا با هم مذاکره کنیم، من پنج شرط گذاشتم:
ـ اول:.... (پس دادن وام یک میلیارد دلاری قرارداد اُرودیف، که فرانسه پذیرفت): "چک اولش را در سازمان ملل دادند به آقای ولایتی و بقیه اش را هم اقساطی برگرداندند".
ـ دوم: ... با آنها به توافق رسیدم که رجوی و اطرافیانش از فرانسه اخراج شوند، این کار هم انجام شد و آنها به بغداد رفتند.
ـ سوم: دو عراقی توسط دولت فرانسه از این کشور اخراج و به دولت عراق تحویل داده شده بودند، صدام قصد اعدام آن دو را داشت. شرط شد که اینها به فرانسه برگردانده شوند. نماینده رئیس جمهور فرانسه شخصاً با یک هواپیمای اختصاصی به بغداد رفت و آنها را به این کشور برگشت داد.
ـ چهارم، در جنگ عراق و ایران، کشور فرانسه کمکهای فراوانی به عراق می کرد و به آنها اسلحه می فروخت. برای آنها شرط کردم، به ایران هم باید اسلحه بفروشند یا این که کمک خود را به عراق قطع کنند. دولت فرانسه گفت که نمی توانیم به شما اسلحه بفروشیم ولی کمک خود را به عراق قطع می کنیم..
ـ پنجم: آزادی من و افرادی که من را در ترور بختیار همراهی کرده بودند.
دولت فرانسه شروط مرا پذیرفت و گروگانهای فرانسوی حاضر در لبنان آزاد شدند. امّا من در زندان فرانسه باقی ماندم، به این دلیل که بین شیراک و میتران اختلاف ایجاد شد... اختلاف این دو باعث شدکه من در زندان بمانم. زمانی که این اوضاع ادامه پیدا کرد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتم... بعدش آقای رفیقدوست که وزیر سپاه بود به نمایندگی از ایران وارد فرانسه شد و طی ملاقاتی به من اطمینان داد که با دولت فرانسه گفتگو خواهدکرد. بعد از چند روز مذاکره قرارشد که من از اعتصاب دست کشیده و در عوض دولت فرانسه بعد از ۴ ماه من را آزاد کند. در این دیدارها آقای رفیقدوست قرآنی به من هدیه داد که در ابتدای آن دستخط حضرت امام وجود داشت».
انیس نقاش درباره سوء قصد به بختیار در جواب به خبرگزاری فارس گفت: «... حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام هم آن را تأیید کرد...»