در تاریخ هر ملتی لحظاتی ایجاد میشود که روح اجتماع در یک نقطه به توافقی نانوشته اما ملموس میرسد و همه ی قلب ها به یک نوع میطپد و همه ی دعا ها یک جنس دارند و همه ی کلام ها مشترک،
در مورد ریحانه، یک ایران، یک کشور ایران ارزو داشت، دعا کرد و درخواست کرد که این دختر را نکشید. اما کشتند.
او را کشتند، بیگمان نه به خاطر یک جرم مفروض، و نه برای نشان دادن قساوت همیشگی حکومت، نه او را کشتند چون که یک زن بود.
برخی ها در پی سالیان دجالگری حکومت، شاید توهم داشتند که دولت بی تدبیر و اسید روحانی، کپی رنگ و رورفته ی خاتمی روباه، شاید از قبل کرنش های خود در غرب، لمحه ی هم در این جنایت تردید کند، اما خی .
در این نقطه، جوهر اصلی حکومت ولایت فقیه، جای هیچ نرمش قهرمانانه ندارد. نمیخواهد و نه میتواند که در مقابل زنی که به او لطمه زده است، قطره ای عقب بنشیند. اگر میتوانستند و میخواستند که در اثر فشار افکار عمومی، افعال اجتماعی خود را تغییر بدهند که الان ایران ما در این نقطه ی سیاه از تاریخ نبود. حکومتی با ماهیت قرون وسطایی، به طرز ناهنجاری در قدرت قرار گرفته است. مثلث وجودی این دستگاه ارتجاعی و أمثال ان با هر شکل و نام و بو، بر سه ضلع دشمنی با زن، ولایت مطلقه ی یک فقیه یا خلیفه و اعمال اراده ی حکومت با قهر، سوار است. این سه خصلت بنیادی را در تمامی جریانات تبهکار بنیاد گرا میتوان یافت.
رژیم ضد بشری ولایت فقیه در مجموعه ی از فشار های داخلی و بین المللی، در تیررس خرد کننده ی ضربات ناشی از تحولات عمیق منطقه، و در فلج سیاست مدیری بحران، در شکننده ترین برهه ی تاریخ حیات خود به سر میبرد. علیرغم سالها مفت خوردن و کلان بهره بری از سیاست مماشات، نتوانسته است خودش را در قاب جامعه ی جهانی، جا بدهد. حرکات ناموزون و نوسانهای روزمره در حرف و عمل، شیرازه ی حکومت را از هم دریده است. این ساختار تنها به یمن فشار غیر قابل تصور دستگاه هار اختناق بر سر پا مانده است.
رژیم برای ایجاد شوک جدید و ادامه ی حکومت ترس به جنایت ضد بشری اسید پاشی زنجیره ای رو اورد، اما واکنش قهرمانانه زنان و مردان در اصفهان و تهران و دیگر شهر ها و ابراز علنی انزجار از این عمل ضد انسانی به یک حرکت ملی تبدیل شده است. در این شرایط عقب نشینی از اعدام یک زن جوان بر اثر محکومیت این حکم ظالمانه، برای این حکومت خونریز به عنوان سیگنالی از ضعف و امکان عقب نشینی حکومت در مقابل خواستهای مردم ایران برای ازادی است. مسیری که در مدت کوتاهی، کلیت رژیم را در خود محو و نابود میکند. بدیهی است که در این نقطه، رژیم عقب نخواهد نشست، هر گونه پسرفت، ناقوس سقوط کل حکومت را در بر خواهد داشت.
این است که همه ی حکومت، از هر جناح و دسته و سوار و پیاده و موتور سوار و موشک زن و اسید پاش و اتم ساز و کلید ساز و ادم خوار و ... در این نقطه ی محوری در یک مسیر و در یک بردار عمل میکنند.
مقاومت ایران این جنایت را محکوم کرد.
"خانم مریم رجوی اعدام جنایتکارانه ریحانه جباری، دانشجو و طراح دکوراسیون 26ساله را نشانه دیگری از توحش و زن ستیزی رژیم آخوندی توصیف کرد. وی گفت این اقدام سبعانه آن روی سکه جنایت ضد بشری آخوندها در اسیدپاشیدن بر روی زنان و دختران بیگناه ایرانی است. خانم رجوی گفت: اعدام ریحانه جباری در روزی که مردم شهرهای مختلف کشور برای اعتراض علیه توحش اسیدپاشیدن بر زنان و دختران بیدفاع ایرانی، فراخوان داده اند، در هراس از گسترش اعتراضات و به منظور تشدید جو ارعاب در جامعه صورت می گیرد. وی از عموم مردم به ویژه زنان و جوانان خواست به جنبش ملی دفاع از زنان ایرانی بپیوندند. رژیم پوسیده ولایت فقیه در محاصره بحرانهای داخلی و خارجی بیهوده تلاش می کند با این جنایات فجیع و با ایجاد جو رعب و وحشت، از انفجار خشم مردم جلوگیری کند“.
همزمان در تحت سخت ترین شرایط متصور و محاصره ی دارویی و تهدید روزمره به قتل عام، گزارش امد که ساکنان لیبرتی به نمایش دو صحرائی، مسابقات رزمی و برگزاری مراسم ویژه برای روز ٣٠ مهر پرداختند.
ایا روشن تر از این میشود به
هوادارمجاهد بودن مفتخر بود؟