اما ازآنجاییکه زنان قهرمان ایران درتمام اشکال سیاسی و اجتماعی وبه خصوص در نقطه فرماندهی، پرچم مقاومتی بی نظیر در تاریخ ایران را در کسوت مجاهدین و شورای ملی مقاومت در دست دارند، در کانون توحش و جنایت رژیم قرار گرفته اند.
سالها پیش خانم رجوی به آخوندها اعلام کرده بودند که همین زنان که شما آماج حملات رذیلانه تان قرار داده اید وهیچشان میدانید، رژیم شما را به زیر خواهند کشید و امروز میبینیم که چگونه این «ادعا» جامه ی عمل میپوشد.
موج اسید پاشی به سر و صورت زنان ودرست درگیر و دار اعتراضات و تظاهرات هموطنان در شهرهای مختلف برعلیه این پدیده شوم ولایت فقیهی، «ریحانه جباری» را هم به تیر اعدام میبندد، مگر نه اینست که در ظاهر حتی برای آب پاشیدن بر روی آتش اعتراضات مردمی حتی از منظر تاکتیکی و مقطعی هم که شده میبایست از اعدام ریحانه صرفنظر کند و یا حداقل آنرا کمی به تعویق بیاندازد؟ اما این تحلیل و تبیین ازشرایط گویای وضعیت بشدت بحرانی و نیاز حیاتی «النصرُفی الرُعب»ٰ رژیم را بازتاب نمیکند، حتی یک میلیمتر عقب نشینی به پایان این جرثومه ضد مردمی راه میبرد.
زمانی دردهه شصت زنان و مردان ایران زمین را در زندانها و شکنجه گاهها هزار هزار تیرباران کرد و جهان مماشات از یک سو وعناصر مذبذب وبی بته سیاسی داخلی در وحشت از اینکه آتش رژیم پر وبال «خفیف وخائنانه» شان را نگیرد سکوت کردند و این سکوت تا همین اواخر برقرار بوده حتی قتل عام سی هزار مجاهد ومبارز در سال شصت وهفت هم این سکوت و مماشات با رژیم را بر هم نزد، و نه تنها برهم نزد سهل است که نام مقاومت مردم ما را هم درلیست تروریستی قرار دادند تا هیچ اثر و آثاری از مقاومت در میان نباشد.
امروز اما سرمایه گذاریهای لیست تروریستی با نزدیک دو دهه پایداری مقاومت و خلق بزرگترین و بی سابقه ترین مصاف حقوقی /سیاسی تاریخ معاصر جهان درهم پیچیده شده، چند جایه خوریهای آخوندی ازقبل جنگهای عراق و کویت و اشغال عراق هم به پایان رسیده ،«اعماق استراتژیکی نبردشان» مانند لبنان و سوریه عراق درهم شکسته و ایضاً عناصراستراتژیکی شان همچون مالکی و اسد هم که اولی جاکن شده ودومی هم در یک بند بازی ارتجاعی استعماری پشمی بر کلاه ندارد و بود و نبودش به بند و بست این و آن قدرت ریز و درشت منطقه ای و جهانی بند است.
با یک جمع بندی بسیار سریع از وضعیت موجود بخوبی میتوان نیاز حیاتی رژیم برای درکنترل گرفتن هرچه بیشتر جامعه و بسط خفقان را دریافت.
تا اینجا اما نکات فوق فقط یک جانب ماجراست و در واقع یک روی سکه از اوضاع است روی دیگر سکه اما مقاومتی است که درخلال سی پنجسال از هرآنچه که درمخیله و در عمل ارتجاع و استعمار برعلیه او انجام شده سرفراز و سرپا بیرون آمده و بسان قطب نما و چراغ راه چه درمنطقه و چه در ایران خود را تثبیت کرده و تاوان کشتار و اعدام و سرکوب برای رژیم را هزارچندان نموده است.
اگر زمانی رژیم قادر بود بی سر وصدا وبا کمترین هزینه هزار هزار جوانان را درداخل ایران به جوخه اعدام بسپارد و در خارج هم باد به غبغب بیاندازد و در گهواره مماشات هم بیاساید، و دست آخر بگوید که با یک گروه سیاسی «تروریست» در جنگ است اما امروز برای کنترل زنان پیشتاز باید در ملاء عام و در کوچه و خیابان اسید به سر و روی آنها بپاشد و این یعنی تیر خلاص به شقیقه ولایت و خودکشی در وحشت از مرگ، امروز اعدام و شهادت هر یک نفر هزاران بار بیشتر از گذشته درداخل ایران از رژیم انرژی و هزینه میگیرد وهر قطره اسیدی که برسر و روی خواهران و مادران ما و مردم ما میپاشد زمینه صدها و هزاران آتشفشان خشم فروخفته مردم بر روی رژیم واذنابش را زمینه میسازد و آتش خشم اعتراضات مردم را صد چندان میکند.
در خارجه نیز با زانوهای خونین برسرمیز سیاستهای کلان هرچه بیشتر امتیاز میدهد «بدهکارتر» میشود، اینست گوشه ای از شرایط امروز تقابل مردم ایران و رژیم منفورآخوندی در دو سوی جبهه نبرد برای آزادی که بی تردید به سرنگونی تمامیت رژیم ختم خواهد شد.