ناهید همت آبادی: در آستانه ­ی سوگ هزارساله ­ی”حسین“

متأثر از سروده­ ها و سرودهای سرداران و سربداران در اسارت­ گاه دوران که سوگنامه ­ی سی ساله ­ی ملتی مصیبت دیده و سوگند­نامه­ ی فروفرستادن ستوران هار معاصر از مسند قساوت در سرزمین کهنسالیست، که بغض سرخورده در گلوی مردمانش ­را نیز طی سالهای بسیار نه کسی چندان رسا سروده یا کسی با گوش جان شنیده اگر چنانچه به آن موذیانه کینه نورزیده باشد.اما نه بیم ونه باک، زیرا سروده ­ها و سرودهای شمایان، سربداران، در آستانه ­ی سوگواری سرور تاریخی آزادگان، نه فقط انعکاس فریاد سهمگین دادخواهی نسلهای پشت اندر پشت برای رفع استثمار، سرکوب و اسارت انسان است بلکه حتی فواصل سکوت کلامتان نیز احیای رسم گمشده ­ی آزادگی انسان معاصر است در هنگامه ­ی خونبار زمانه ­ای که ارزش زندگی و شأن آزادی، نازلتر از پشیزی و هر کلام پوشالیست.

من که اما دلخواسته اصرار دارم تصویر واقعی آدم­ ها را در قاب زندگی روزمره­ شان تماشا و در دل به قضاوت بنشینم، برای تماشای شمایان، سربداران، اما راستش قابی شایسته و قابل شأن حضورتان نیافتم، ناگزیر قلبم را که آنهم قالب خود را ناخواسته پس از شنیدن سرود­هایتان در سوگ هزارساله ”حسین“ شکسته، به یاری طلبیدم تا حس بودن را درسوگند وفا و پایداریتان همخوانی کنم پیش از آنکه بلور صدا ترک بردارد و باور دیرینه قلبم شگفت ­زده از شهامت و صبوری غول ­آسای شمایان از کف برود وقتی داغ شهادتی هزارساله را با سهم سوزان تن ­سوختگان و داغ خونین جاری دوران بهم آمیخته، پژواک دلخراش واپسین نیایش ”سر به داران“ را در همسرایی و همسویی با سوگواران آنان، از فراز آسمان ایران و فراسوی زمان و مکان بر بستر هزارساله­ ی مذهب مسخ ­شده گسترده و جهان را به دادخواهی می­طلبید و همانا حضورتان در چنین نمونه و نمودهایی، گواه صادق زایش و پیدایش پدیده­ای اسطوره ­ای و تاریخی ­ست که از بطن سوگ صادقانه هزارساله­ ی ”حسین“ تا متن خون جاری ”سربه داران“ دوران، تداوم یافته و کوبیدن سر خصم انسان را بر سنگ سخت، بر پیشانی بلند سرنوشت خویش رقم زده است. بی نیاز هیچ شهادتی، که تاریخ نجیب ­ترین گواه و شاهد قرون و اعصار است.

سربداران، حالا وقتی که گوش­ سپردن به آوای سروده­ های شمایان در سوگ سرور تاریخی ­تان در رزمگاه آزادی، دل و جان را اینچنین می­لرزاند، با آنکه توان وصف شایسته آنرا هیچ ندارم اما حتی با وسعت کوچک قلبم نیز از سرّ انگیزه پنهان شمایان سر در آورده و میدانم اتکا به سرور تاریخی”حسین“ و باور به رهبر آرمانی، رسالت اخلاقی و استقامت پولادین شما را خداگونه فرادست تصور و تصاویر قالب ذهن انسان معاصر رقم زده است. آنهم انسان روزگار بی پرنسیب حاضر که او را گاهی عمدا چنان از امید رهایی تهی ساخته ­یا ولنگار و پوچش ساخته ­اند که اوج توحش، شقاوت و ظلم را هم به ایزد و خواست الهی منسوب و مرتبط میدارد.

سربداران، حالا در ایام سوگواری”حسین“ و حسین­ ها و سرودن سوگنامه”سیاوش“ و سیاووشان با همه داغ و دردی که در دلهای پرشورتان میجوشد، اما به حرمت گستردگی وسعت قلبهایتان، مبادا از خاطرتان نیز دور بماند که درد و داغ دل مادران”سر به داران“، مویه و سیلاب اشک آنان در سوگ شهیدانشان، خونابه جاری از چهره­ های سوخته در آتش کین دشمن قهار و ناله و فریاد هر مادر بر پیکر آویخته بر چوبه ­ی دار، روزی به همین زودی گره خواهد خورد با سرود عزم و رزم پولادین شمایان و سترگ ایمانتان که هنگام ادای سوگند وفا به داغ هزار ساله ­ی ”حسین“ و داغ شهادت ”سر به داران“، اراده نابودی گرگهای هار تیز دندان حاکم ایران را نیز نوید میدهید، و آنگاه سیلاب همه اشکها در سوگ ”سر به داران“ و خونابه سرریز از صورتهای زخمی دخترکان معصوم، سیل بنیان ­کن بی مانع و مهار خواهد گردید که همپای شمایان اگرچه همچوباران رحمت و امید بر بیابانهای خونین تفته، نخلستانهای بی بار خشک شده و بر سرتاسر خاک میهن سوخته باریده، همه جا را رویانده و دوباره بارور خواهد ساخت اما پیش از آن نیز بی شک قاتلان سیاووشان و حسین­ها و ”سر به داران“ را به پاسخگویی و قضاوتی بی نظیر خواهد کشید تا به حکم عدالت و تاریخ، در مورد آنان نیز اجرای احکامی مانند آنچه در باره جلادان فاشیست در اردوگاه­ های مرگ نازیها انجام گردید، به مرحله عمل انجامد.