من چه کار می توانم بکنم و یا چه کار می توانستم بکنم؟
من که تا توانستم در فضای مجازی فعال بودم، دهها بیانیه را برای جلوگیری از اعدام آن و محکومیت اعمال ضد انسانی امضا کردم!
پس از اینکه در دیالوگ با خودمان به نتیجه نمی رسیم، طبیعی ترین راه این است که به پیرامون خود نگاه کنیم. سئوالاتی از این دست شکل می گیرد:
چرا کسی کاری نمی کند؟
پس این حامیان حقوق بشر کجا هستند؟
چرا آمریکا و اروپا گفتگوهای اتمی را منوط به بهبود وضعیت حقوق بشر نمی کنند؟ و شاید دهها سئوال این چنینی!
گوئی آنچه به جائی نرسد فریاد است!
ولی ذهن همچنان مشغول! نه چهره و لبخند شهید غلام رضا خسروی فراموش می شود و نه صدای ضجه های مادر ستار بهشتی در گوش پژواک خود را از دست می دهد و نه ریحانه و نه صورت سوخته دختران و زنان ایران! اینان تصاویری است که با آن زندگی می کنیم.
دلائل این همه ددصفتی را پیدا کرد. از خودمان دور می شویم و جواب پدیده سرکوب را حتی خارج از دوران خود طلب می کنیم.
آیا این جواب ها به نظر آشنا می آیند؟
”همه بدبختی ها از اسلام است.“
”این اعراب هستند که ما را به این روز انداختند. “
”از ماست که بر ماست. آنهائی که به روحانی رای دادند پاسخگو باشند.“
”در این شرایط یا یکی از دلائل را انتخاب می کینم و به دنبال اثبات آن دست می زنیم ویا همه آنان را باهم.“
صفحات فیس بوکی را با محتوای سطحی پیدا می کنیم که تئوری خود را ثابت کینم!
عکسهائی با مضمون عقب افتادگی مسلمانان، تحقیر اعراب و یا عجب مردمی هستیم را در سطح گسترده به اشتراک می گذاریم. آخر جواب پیدا شده!
اگر اسلام از بین رود.
اگر ریشه اعراب از نسل زمین منقرض شود.
اگر مردم ایران بلند شوند و ووو!
همه این تئوری ها در عمل خود را نشان داده اند. به عنوان مثال
در افغانستان سوسیالیستی مساجد را تعطیل کردند و گنبد آنان را به رنگ قرمز سوسیالیست کردند. ودهها هزارنفر را اعدام کردند.
در آلمان تئوری نژاد برتر هیتلر شصت میلیون نفر را به مسلخ برد. ویا در "رواندا" صد ها هزار نفر در طول مدت کوتاهی به وسیله توتسی ها به شنیع ترین و جهی قتل عام شدند.
در این تئوری ها جای خالی یک تحلیل علمی براساس نظریه تکاملی به چشم می خورد.
گوئی ما در کره زمین جدا از پدیده های تکاملی و انقلابی زندگی می کنیم و پدیده ها هیچ ارتباطی به هم ندارند و برای تئوری شناخته شده و قابل فروش (دین و یا قومیت ) دنبال شواهد تاریجی می گردیم گوئی که در بقیه نقاط جهان به جز خاورمیانه و شبه جزیره عربستان امنیت و آسایش بر قرار بوده وهست.
چند سئوال
آیا تئوری تکامل تاریخی کل کره زمین را شامل میشود ویا نه؟
در دورانهای مختلف تاریخ صاحبان قدرت برای حفظ و توسعه قدرتشان به چه راه هائی متوسل می شدند؟ برای نمونه پدر دوران برده داری و سپس در دوران کشاورزی ، سرمایه داری و هم اکنون در پسا سرمایه داری؟
همانطور که همه می دانند این تکامل در کل کره زمین همزمان با همدیگر شروع نشده که همزمان به دوران بعدی برسد. به طور مثال کشور مصر پنج هزارسال قبل در دوره برده داری بوده و آمریکا سیصد سال پیش. آیا در تحلیل های روزانه خودمان یادمان می آید که سفید پوستان مسیحی آمریکائی انجیل در دست با سیاهپوستان چگونه رفتار کردند و سیاهان را دیگهای آب جوش انداختند، یادمان می آید که در دوران رسانس در اروپای متمدن امروزی کلیسا چه جنایاتی را مرتکب شد. یک جنبش مذهبی پروتستان در مقابل کلیسای کاتولیک ایستاد. و یا فئودالهای اروپائی چه بر سر رعیت ها آورند. ویا در چین، ژاپن در قیامهای دهقانی دهها مثال تاریخی دیگر از دوران ها ی مختلف ودر جای جای جهان!
بزرگترین اشکال این شبه تئوری ها این است که فوکوس از روی رژیم ضد بشری بر داشته می شود و به هم دلیل رژیم بیشترین سود را از این گونه تئوری ها می برد . نمیتوان شباهت بسیار قابل توجه در انتخاب کلام و ترم های استفاده شده در این قبیل مطالب را دید و متوجه نشد که گویا صنعت کپی برداری غنی شده ای در تهیه این مطالب استفاده نشده است!
خوب در ورای همه ی این همه حرف یک سئوال ساده این است که نفع و بهره ی اولی و برتر این دود و دم ها به که میرسد؟ به نکته ی ظریف و مهمی باید اشاره کرد. نباید این تصور را داشت که هرکس و فردی که این جعلیات را ترویج میکند، نفر رژیم است، اصلا و ابدا!
اما سر چشمه و منبع اصلی این توهم پراکنی ها و همزمان وبه موازات ان تبلیغ شیطان سازی از مجاهدین و قدرت نمائی نفوذ بر تمامی اپوزیسیون و فلج کردن اذهان برای اغتشاش در انتخاب وجه اثباتی نفی رژیم ، بدون تردید از خود رژیم است. در وجه سلبی عدم کفایت و مشروعیت نظام دیگر شک و تردیدی نیست. هدف رژیم خریدن یک ابروی کاذب برای خودش نیست، کار از این کارها گذشته و صد نیزه اب از سر رژیم رفته است. قصد این است که با ترویج بد بینی، شک غیر علمی، سفسطه و هجویات نژاد پرستانه و شرط کافی برای استمرار دستگاه اختناق را ایجاد بکند. نباید تصور داشت که تنها با دروغ گوئی و دجالیت مسئله ی حفظ قدرت حل میشود، این توهم پراکنی ها مکمل یک دستگاه دار و اعدام و شکنجه و بی قانونی کامل هست. در تقابل با این توهمات ، هزینه ی اختناق عریان برای رژیم بالا میرود، زمینه ی سوء استفاده و استمرار دجالیت محدود میشود و به طور علمی و منطقی ادامه ی روغنکاری ماشین سرکوب با چالش های جدی تری روبرو میشود. از این نقطه باید با این شبه کمپین های مجازی که سعی در انفعال ما را دارد، مقابله کرد.