کلیله و دمنه (نام دو شغال) در مرغزاری در خدمت شیری روزگار می گذرانند. روزی گاوی که شَتربه نام دارد, گذارش به آن مرغزار می افتد و مقرّب درگاه شیر می شود. دمنه بر وی حسد می ورزد و به رغم اندرزهای کلیله که او را از بددلی نسبت به گاو پرهیز می دهد, نیرنگها برمی انگیزد تا شیر را به او بدگمان می کند و گاو قربانی این حیله گری دمنه می شود. امّا شیر اندکی بعد درمی یابد که بدگمانیش نسبت به گاو, در اثر دمدمه های بدخواهانه دمنه بوده است و او را به کیفر زمینه سازیهایش برای به کشتن دادن گاو, می کشد.
(دمنه در برابر شیر)
کلیله و دمنه 16باب دارد. 10باب آن از اصل هندی به پهلوی ترجمه شده و 6باب آنرا ایرانیان به آن افزوده اند. هرباب شامل قصه هایی است که از زبان حیوانات گفته می شود.
آن دهباب اولیه عبارتند از: 1ــ باب شیر و گاو 2ــ تفحّص کار دمنه؛ 3ــ کبوتر طوقدار؛ 4ــ جغد و کلاغها؛ 5ــ بوزینه و سنگ پشت؛ 6ــ زاهد و موشخرما؛ 7ــ گربه و موش صحرایی؛ 8ــ پرنده و شاهزاده؛ 9ــ شیر و شغال؛ 10ــ شیر نر و ماده و شکارچی.
هریک از این 10باب شامل چند قصه است. بهعنوان مثال، باب شیر و گاو (اسد و ثور) دارای این قصه هاست: بازرگان و فرزندان، بوزینه و درودگر، زاهد و پادشاه، زاغ و مار، ماهیخوار، مرغزار و شیر، ماهی و آبگیر، زاغ و گرگ و شغال، بط (مرغابی) و سنگ پشت، بوزینه ها، دو شریک، غوک (قورباغه) و مار، بازرگان و امین.
آن 6بابی که مترجمان کلیله و دمنه به اصل آن افزودهاند، عبارتند از: 1ــ ابتدای کلیله، 2ــ باب برزویه طبیب، 3ــ زاهد و میهمان، 4ــ بلور و برهمنان، 5ــ جهانگرد و زرگر، 6ــ شاهزاده و یاران او.
در این 6باب، انتقاد از روزگار و اوضاع اجتماعی فراوان دیده می شود. شاید به همین علت بود که هر سه مترجم ــ بزرگمهر بُختگان، ابن مقفع و ابوالمعالیــ سر خود را در این راه به باد دادند.
بزرگمهر، وزیر انوشیروان ساسانی (جلوس 531، درگذشت 579 میلادی) بود و گویا به جرم هواداری از مزدک کشته شد. مزدک درسال 494 میلادی قیام کرد و تا 524 قیام او ادامه یافت و از گسترشی شگفت آور برخوردار شد و سراسر ایران آن روز را فراگرفت.
انوشیروان جوان و پدرش قباد در کاخ شاهی محضری از علمای دین زرتشت ـ که در اثر گسترش بسیار آیین مزدک در میان مردم, موقعیت خود را در خطر می دیدند ـ تشکیل دادند و در آن محضر مزدک را به اعدام محکوم کردند.
خواجه نظام الملک، در کتاب سیاستنامه (چاپ دکتر جعفر شعار، ص277) دربارهٌ نحوهٌ اعدام مزدک می نویسد: «انوشیروان فرمودند تا مزدک را بگرفتند… تا سینه در چاه کردندش، چنان که سرش بر بالای زمین بود و پاهایش در چاه. آن گاه بر گردنش گچ فروریختند تا در میانهٌ گچ افسرده بماند». یاران مزدک را نیز به همین گونه در زمین کاشتند تا به مرگی فجیع جان دادند.
مرگ بزرگمهر، به اتهام پیروی از مزدک سالها پساز این واقعه روی داد.
می گویند باب «بُرزویه طبیب» را در کلیله و دمنه، بزرگمهر نوشته است. برای آشنایی با بیان انتقادی او نسبت به اوضاع تیرهٌ جامعهٌ آن روزگار چند جمله از این باب را در این جا می آوریم:
«… می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار (=تیره روزی) دارد و چُنانستی که خیرات, مردمان را وداع کردستی و افعال ستوده و اقوال پسندیده مَدروس (=کهنه)گشته و راه راست بسته و طریق ضَلالت (=گمراهی) گشاده و عدل ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و جهل مطلوب و لؤم و دنائت (=پستی) مستولی و کَرم و مروّت منزوی و دوستیها ضعیف و عداوتها قوی و نیکمردان رنجور و مستذلّ (=خوار) و شریران فارغ و محترم و مکر و خَدیعت بیدار و وفا و حریّت در خواب و دروغ مؤثر و مثمر (=سودآور) و راستی مهجور (=جدامانده) و مردود و حق مُنهَزم (=شکست خورده) و باطل مظفّر… و مظلوم محقّ ذلیل و ظالم مُبطل عزیز… و عالم غدّار (=حیله گر) بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب، تازه و خندان…» (کلیله و دمنه، تصحیح مجتبی مینوی، چاپ نهم، تهران،1370، ص56).
عبدالله بن مقفع (روزبه)، مترجم عربی کلیله و دمنه که از اندیشمندان برجستهٌ ایرانی بود، به فرمان منصور، دومین خلیفهٌ عباسی (خلافت از سال 136 تا 156 هجری)، به جرم «زندیق» بودن (=پیروی از آیین مانی) کشته شد. او استاد بی مانند نثر عربی و بهترین مترجم زمان خود بود.
سفیان پسر معاویه، والی بصره، به دستور خلیفه، ابن مقفع را به نیرنگ دستگیر کرد و او را در سال 145 هجری، به سن 36سالگی به وضعی فجیع به قتل رساند.
در لغتنامهٌ علامه دهخدا دربارهٌ قتل ابن مقفّع چنین آمده است: سفیان «دستور داد تا تنوری بتافتند و اندامهای او یک به یک باز می کرد (=می برید) و در پیش چشم او به تنور می افکند تا جملهٌ اعضای او بشد. پس سر تنور استوار کرد و گفت: بر مُثلهٌ تو مرا مؤاخذتی نرود، چه تو زندیقی و دین بر مردمان تباه کردی».
ابوالمعالی نصرالله، مترجم پارسی کلیله و دمنه، در زمان خسرو، پسر بهرامشاه غزنوی (511 تا 547 هجری) دبیر او شد و در دربار شاه غزنوی به مقام وزارت هم رسید. ولی در زمان خسرو ملک غزنوی (555 تا 582 هجری) مورد خشم شاه قرار گرفت و مدتی زندانی بود و در حبس به قتل رسید.
ابوالمعالی کلیله را در سالهای 538 تا 540 هجری ترجمه کرد و ترجمهٌ او بود که شهرت فراوان یافت و بارها در ایران به چاپ رسید.