م. سروش: تاریخ دگرگون می شود

شب از تو عبور می کند

و تو در صبح خویش باقی می مانی

سرود نور می خوانی

خورشید لبخند می زند

و در امتداد یک صبح بارانی

باغی می شوی

لبریز از گل سرخ

شب از ستاره پر می شود

ماه در برکه می رقصد

و تو با تکّه تکّه های نور

کاخی برپا می کنی

و کوخ نشینان را به ضیافت

فرا می خوانی

تاریخ دگرگون می شود.