روز 17 فروردین خبرگزاری حکومتی ایلنا گزارش کرد شکور اکبر زاده عضو مجلس ارتجاع گفت: حداقل دستمزد باید بتواند حداقل زندگی را تامین کند در حالی که 303 هزار تومان زندگی بسیار پایینتر از حداقلها را نیز نمیتواند تامین کند.
این عضو مجلس ارتجاع گفت در شرایط فعلی حداقل حقوق کارگران باید 600 تا 700 هزار تومان باشد. وی به فریبکاری دولت پاسدار احمدی نژاد در اعلام نرخ تورم برای کاهش میزان پایة دستمزدها اشاره کرد و گفت: مشکل اینجاست که تورم بسیار بالاتر از این مبلغ رفته و این تورم نهتنها بر زندگی کارگران بلکه بر شرایط اقتصادی کارخانجات و بنگاههای اقتصادی نیز تاثیرات نامطلوب گذاشته است.
یکی از کارگران محروم در مصاحبه ای با یکی از رسانه های رژیم میگوید من با 12 ساعت کار و با 300 هزار تومان زندگی نمی کنم فقط زنده ام.
رژیم آخوندی به غارت دو برابر حقوق کارگران نسبت به سالهای اخیر بسنده نمیکند بلکه همانطور که این کارگر محروم می گوید همین حقوق 300 هزار تومانی را هم بابت 12ساعت کار به کارگر میدهد. در حالیکه حقوق رسمی بر اساس هشت ساعت کار به کارگران تعلق میگیرد.
از طرف دیگر این حقوق برای بسیاری از کارگران پس از سالها کار هیچ افزایشی پیدا نکرده است، یک کارگر بازنشسته از حصیر آباد بندر عباس در مورد نسبت حقوق با هزینههای زندگی میگوید: با هشت سر عائله این حقوق به هیچ کجا نمیرسد و همیشه هشتمان گرو نهمان است.
از طرف دیگر ندادن عیدی و اخراج گستردة کارگران قراردادی قبل از عید 89 و بعد از عید 89 برای فرار کارفرما از پرداخت عیدی به کارگران و استخدام کارگر قراردادی جدید بعد از عید برای بستن قراردادهایی با حقوق کمتر از همین 300 هزار تومان از دیگر شگردهای باندهای حکومت آخوندی در کارخانهها برای چپاول هر چه بیشتر حقوق کارگران قابل توجه است.
یک کارگر شرکت ایران برک میگوید: بر اساس صحبتهای کارگران به خوبی روشن می شود که اساسا چیزی به اسم افزایش حقوق کارگران در سال جدید یک فریبکاری آشکار برای گریز از واقعیت چپاول و غارت وحشتناک و چند پهلوی حقوق کارگران توسط کارگزاران رژیم است.
روز جهانی کارگر روز سر دادن فریاد برای خلع ید از باندهای حکومت آخوندی در کارخانهها و تمامیت میهن در زنجیر و برای آزادی و بهروزی کارگران و تمامی مردم ستمدیدة میهنمان است.بحرانهای متعددی که امروزه صنایع کشور با آن دست به گریبان است، محصول سیاستهای غارتگرانة رژیم ولایت فقیه است.
به خصوص تعطیلی بسیاری از کارخانه های نساجی کشور که بر اثر سیل واردات از مواد اولیه مثل پنبه تا نخ و پارچه و تا انواع پوشاک جایی برای نفس کشیدن این کارخانهها باقی نگذاشته است. و البته بیکاری و فقر دامنگیر دهها هزار کارگر این کارخانهها شده است.
کارگرانی که عمر خود را در این صنعت گذاشتند اما در آستانة بازنشستگی از کار اخراج شدند و به سوی آیندة نامعلومی پرتاب شدند. یکی از این کارخانهها، کارخانة نساجی بوکان از معدود کارخانههای بزرگ صنعتی در کردستان ایران است.
کارخانة نساجی بوکان از پیدایش تا انهدام
کارخانه نساجی بوکان در سال 1373 افتتاح گردید و قرار بود که ظرفیت ایجاد اشتغال برای 900 نفر را فراهم کند. و تقریبا با همین تعداد کارگر شروع به کار کرد. اما این کارخانه سال به سال به دلیل بحرانهای متعدد به کاهش نیرو دست زد و امروز کمتر از 30 کارگر در آن مشغول به کارند. بحران دراین کارخانه قبل از هرچیز به غارتگری افسارگسیختة مدیران این کارخانه که از باندهای غارتگر حکومتی هستند شروع شد.
مدیریت این کارخانه در مقاطع مختلف به اسم سرمایهگذاری و توسعة صنعت نساجی در این کارخانه وامهای کلان دلاری با ارزش هر دلار معادل 57 تومان دریافت کرد و بدون اینکه مبلغی از آن را صرف امور کارخانه کند با دست اندازی به ماشین آلات کارخانه، بسیاری از آنها را به فروش رساند به طوری که الان تنها دو دستگاه نساجی در این کارخانه مشغول به کار است.
اما هدف مدیریت این کارخانه که چیزی جز تعطیلی مطلق نساجی بوکان و فروش زمین و ساختمان آن و سایر خرابکاریها در امر تولید نیست با مقاومت همین تعداد کارگران باقیمانده است. کارگرانی که سالها نیرو و توانشان به یغما رفته است. هم اکنون نزدیک به 5 ماه است که به کارگران کارخانة نساجی بوکان حقوق ماهیانه پرداخت نشده است.
عیدی سال جدید هم از این کارگران دریغ شده است. در عوض طرح تصویب تعطیلی کارخانه همچون پتکی بر سر کارگران فرود آمده است.
اما کارگران در مقابل این عمل ضد کارگری ایستادهاند و با اعتراضها و تحصنهای مداوم خود در مقابل فرمانداری و اداره کار شهرستان بوکان نشان دادند که قصد کوتاه آمدن در مقابل ظلم و تعدی مدیریت غارتگر کارخانه را تا دستیابی به حقوقشان ندارند.
کارگزاران رژیم در بوکان نیز در همدستی با مدیریت کارخانه از پذیرش نمایندة کارگران خودداری کرده و بهانه آوردهاند که چون این کارخانه قطعا تعطیل خواهد شد بنا بر این دیگر کارگری وجود نخواهد داشت که بخواهد نماینده داشته باشد.
بلکه شما باید به جای نماینده وکیل بگیرید تا حقوق معوقهتان را دنبال کند که این جواب با خشم و اعتراض کارگران مواجه شده است.
نمونة انهدام کارخانة نساجی بوکان که با 900 کارگر شروع به کار کرد و طی چند سال به 30 کارگر تنزل یافت و امروز بحث قطعیت تعطیلی آن مطرح است یکی از صدها و هزاران نمونة کارخانههای نابود شدة کشور است که غارتگران حاکم کمر به نابودی بقیة آنها نیز گرفته اند.
از این روست که فریاد علیه این سیاستهای غارتگرانه یک وظیفة ملی و میهنی در راستای نجات صنایع کشور از زیر تیول باندهای غارتگر حاکمیت ولایت فقیه محسوب میشود.
آزادگان کشور روز یازده اریبهشت روز جهانی کارگر را فرصتی منحصر به فرد برای پیوستن به کارگران و زحمتکشان میهن مان در جهت خلع ید از سپاه پاسداران و سایر کارگزاران رژیم بر صنایع و اقتصاد کشور میدانند.
غارت حقوق کارگران و زحمتکشان میهن توسط حاکمیت آخوندی تأثیر بلافصلش رو روی وضعیت تحصیل، زندگی و آیندة کودکان آنها می گذارد، بسیاری از آنها از چرخة تحصیل خارج می شوند و روانة خیابانها میشوند تا لقمه نانی بدست بیاورند. و البته با انواع و اقسام مفاسد ناشی از حاکمیت آخوندی هم مواجه می شوند، از جمله روز 17 فروردین 88 خبرگزاری حکومتی ایلنا گزارش کرد جاوید سبحانی عضو هیأت مدیره انجمن حمایت از کودکان گفت: متاسفانه آمارهای مربوط به سن اعتیاد، در کشور نگرانکننده است به طوری که زمان وقوع این آسیبهای اجتماعی در حال نزدیک شدن به سن کودکی افراد است.
بر اثر سیاستهای خانمان بر باد ده حاکمیت ولایت فقیه کارگران و زحمتکشان میهن مان از تأمین شیرخشک نوزادان شیرخوارشان و پاسخ دادن به اولیهترین نیازهای فرزندانشان هم عاجزند و هر روز که می گذرد بر سیه روزی آنها افزوده می شود. همه می دانند که با دستمزد کمتر از یک سوم خط فقر که با احتساب افزایش وحشتناک قیمت ها و نرخ تورم در سال 89 رقم واقعی شاید تا یک پنجم خط فقر برسد این رژیم کارگر کش و ضد مردمی دارد این پیام را به کارگران می دهد که تنها با این حقوق ناچیز به صرف نفس کشیدن قناعت کنند و نه این که زندگی کنند و باز هم خود و خانواده شان با شکم های گرسنه سر بر بالین بگذارند و با گرسنگی و فقر و فلاکت بسا سخت تری گذران عمر کنند و عملا به مرگ تدریجی رضا دهند.
ولی قیام مردم ایران و آتشفشان خشم مردم که بیش از 9 ماه است که تمامیت نظام جنایت و تباهی ولایت فقیه را هدف گرفته و از خرداد ماه گذشته لرزه سرنگونی و مرگ را به جان رژیم انداخته است و شقه و شکافی که از فرق سر تا پای این رژیم را در بر گرفته است نوید این را برای کارگران میهنمان می دهد که در سال 89 در کنار سایر اقشار مردم با سوزاندن ریشه این دیکتاتوری قرون وسطایی و برقراری یک نظام مردمی بر بیش از سی سال حاکمیت سیاه آخوندی نقطه پایانی بگذارند و آن را روانه گور تاریخی اش کنند.