علی صفوی ـ سیاست پس پرده نامگذاری تروریستی مجاهدین

چک واقعیت: سیاست در پس پرده نامگذاری تروریستی مجاهدین خلق ایران

علی صفوی

( نقل از هافینگتن پست، 31 مارس 2010 )

سازمان مجاهدین خلق ایران حداقل از سال 1985 از موقعیت برجسته ای در خلال معادلات سیاسی بین تهران و واشنگتن برخوردار بوده است. در ژوئن 2007, در جریان مذاکرات پیرامون امنیت عراق, سفیر رژیم ایران در بغداد موضوع مجاهدین و حضور نزدیک به 3400 عضو آن در کمپ اشرف در عراق را بعنوان یکی از حساس ترین موضوعات مذاکره مطرح نمود.(1)

صرفنظر از اتهامات پوچ و اثبات نشده علیه مجاهدین (که اساسا توسط وزارت بدنام اطلاعات و امنیت رژیم ایران جعل شده و حامیان خارجی رژیم در طول دو دهه گذشته آنها را تکرار کرده اند), توسل مجاهدین به عملیات مسلحانه علیه اهداف نظامی در ایران تا تابستان 2001 توسط برخی ارگانهای دولتی غرب مانند وزارت امور خارجه آمریکا بعنوان سند اثبات نامگذاری این گروه بعنوان یک گروه «تروریستی» مورد استناد قرار گرفته است.(2)

اما شواهد و قرائن فراوانی وجود دارد که نامگذاری تروریستی مجاهدین توسط آمریکا, انگلیس و اتحادیه اروپا هیچگونه ارتباطی با ماهیت و عملکرد خود سازمان که شاخص های قانونی نامگذاری به آنها مربوط می شود نداشته است. در عوض, این برچسب از ابتدا با انگیزه سیاسی ابداع شده و محصول سیاست استمالت از رژیم تهران است که هم آمریکا و هم اتحادیه اروپا به آن سیاست دل بسته بودند. این ظن زمانی مورد تائید قرار گرفت که در سالهای 2008 و 2009, به ترتیب انگلیس (3) و اتحادیه اروپا (4) از طرف بالاترین مراجع فضایی خود مجبور شدند بدلیل ارتکاب اشتباه در اتهام تروریسم زدن به مجاهدین, نام این سازمان را از لیست های خود حذف کنند.

حداقل تا قیام های بعد از ژوئن 2009 در سراسر ایران, بسیاری از محافل سیاست خارجی غربی گمان می کردند که رژیم ایران به یک «واقعیت دائمی» در خاورمیانه تبدیل شده است و بنابراین ایده تغییر رژیم بعنوان یک سیاست مقبول را به نفع استمالت جویی از آن رد کردند. اما لازمه اجرای سیاست استمالت قیمتی بود که رژیم قویا آن را درخواست می کرد: نامگذاری مجاهدین, یعنی بزرگترین دشمن رژیم تهران, بعنوان تروریست. در واقع, همانطور که مقامات ذیربط انگلیسی که درگیر این موضوع بودند، اذعان کرده اند, «هر تصمیمی که ... بر اساس آن از مجاهدین لغو ممنوعیت شود ... بطور قطع در ایران بعنوان یک رویکرد حساب شده بمنظور دخالت در امور ایران و بی ثبات ساختن رژیم تلقی خواهد شد».(5)

اما سیاست عملی (رئال پولیتیک) و دعاوی بی اساس برای توجیه نامگذاری تروریستی کافی نیستند. شکی نیست که دولت ها حق دارند که از شهروندان خود در مقابل هیولای تروریسم حفاظت کنند. اما قانون آنها را ملتزم می سازد که شواهد لازم و مکفی و همچنین مدارک واقعی  را ارائه دهند که بر پایه آنها نامگذاری تروریستی بطور مشروع توجیه گردد. در رابطه با مجاهدین, چنین شواهد قانع کننده ای هیچگاه ارائه  داده نشده است. این امری است که در جریان رسیدگی قضایی سالهای 2006 تا 2008 در انگلیس و اتحادیه اروپا به اثبات رسید. این دادگاهها پس از انجام یک سری بررسی های جامع مدارک محرمانه و غیرمحرمانه نه تنها نامگذاری مجاهدین را «نابخردانه» توصیف نمودند بلکه همچنین ارگانهای دولتی را بخاطر به سخره گرفتن حکومت قانون به خاطر انگیزه های پنهانی سیاسی مورد انتقاد قرار دادند. (7)

علاوه بر عملیات مجاهدین در داخل ایران تا قبل از سال 2001, سایر دعاویی که برچسب تروریستی علیه مجاهدین را توجیه می کردند، عبارتند از: ایدئولوژی «مارکسیست- اسلامی» این سازمان (که من در همین ستون در روز 2 مارس تلاش نمودم شواهد قانع کننده ای را در رد این ادعا ارائه دهم)؛ «حمایت» از گروگانگیری آمریکایی ها در تهران در سال 1979, (8), «قتل» چند تن از مشاوران نظامی و امنیتی آمریکا در ایران در اوائل دهه 1970, (9) و شرکت در «سرکوب» شیعیان و اکراد عراقی در سال 1991. (10)

قبل از اینکه به این اتهامات مشخص پرداخته و فصول مختلف تاریخچه مبارزه مجاهدین علیه رژیم آخوندی از سال 1979 به بعد را تشریح نماییم, جهت قضاوت در رابطه با این موضوع که آیا مجاهدین در حقیقت یک موجودیت تروریستی است یا خیر, کنکاش پیرامون ریشه های نامگذاری مجاهدین در آمریکا و اروپا ضروری است. در مقالات بعدی من نمونه های مشخص خشونت که ادعا شده است مجاهدین در سالهای گذشته در آنها شرکت داشته اند را موضوع بحث خود قرار خواهم داد. خوانندگان می توانند نظرات خود را در اینجا ثبت کرده و یا خواهان روشنگری بیشتری شوند.

مجاهدین: سابقه نامگذاری تروریستی

«علاقه ای در کاخ سفید وجود داشت که باب گفتگو با دولت ایران باز شود. یکی از راههایی که مقامات ارشد دولتی پیش روی خود یافتند سرکوب مجاهدین بود, سازمانی که (رژیم) ایران بوضوح آن را بعنوان یک تهدید برای خود می پنداشت».
مارتین ایندیک, مدیر کل وزارت خارجه آمریکا در  امور خاور نزدیک در دولت کلینتون

ریشه های اتهام تروریسم علیه مجاهدین توسط وزارت خارجه آمریکا را می توان در رسوایی ایران-کنترا (ایران گیت) در اواسط دهه 1980 جستجو کرد. در آن زمان, وزارت خارجه مابازای آزادسازی گروگانهای آمریکایی که توسط عوامل رژیم ایران در لبنان اسیر شده بودند, بیانیه ای را منتشر کرد که طی آن مجاهدین را به «ادامه استفاده از تروریسم و خشونت بعنوان ابزار معمول سیاست خود» متهم می نمود. (11)

اگر در آن مقطع هنوز معلوم نبود که چرا وزارت امور خارجه چنین بی درنگ و با آب و تاب به مخالفان اصلی رژیمی که آمریکا پیوسته آن را فعال ترین حامی تروریسم بین المللی می دانست تهاجم کرده بود، انتشار گزارش کمیسیون تاور دو سال بعد این معما را حل کرد. این گزارش نامه ای از یک دلال ایرانی بنام منوچهر قربانی فر را به یکی از همتایان خود منتشر نمود که در آن نوشته بود یکی از 9 تقاضای رژیم ایران از آمریکا این است که آمریکا «بیانیه ای را صادر کند مبنی بر اینکه مجاهدین خلق مارکسیست و تروریست هستند». (12)

وقتی معامله با رژیم تهران شکست خورد, وزارت امور خارجه خط عوض کرد و حتی در اوج مبارزه مسلحانه این سازمان علیه حکومت آخوندی، بطور رسمی با مجاهدین ملاقات می کرد. (13) مدیرکل وزارت خارجه، در امور خاورنزدیک، ریچارد مورفی در برابر زیرکمیته امور اروپایی و خاورمیانه مجلس نمایندگان آمریکا در آوریل 1987, دلایل این تغییر سیاست را اینگونه شرح داد: «من نمی خواهم در مورد دانش ما از این سازمان اغراق کنم. ... من کاملاَ قبول می کنم که شکاف هایی در دانش ما از این سازمان وجود داشته است ... ما با سازمان مجاهدین در همین واشنگتن دیدار کرده ایم ... آنها یک بازیگر در صحنه هستند و در ایران هدف ضربه بوده اند ... ما آنها را بایکوت نمی کنیم». (14)

یک دهه بعد, پس از اینکه محمد خاتمی رئیس جمهور رژیم ایران شد (کسی که به غلط از جانب برخی در آمریکا در قالب یک عنصر «مدره» در داخل رژیم تلقی می شد), در روز 8 اکتبر 1997 وزارت امور خارجه تحت رهبری مادلین آلبرایت رسما سازمان مجاهدین را بعنوان یک سازمان تروریستی خارجی نامگذاری نمود. یک روز بعد, در اظهاراتی که انگیزه های سیاسی این حرکت را برملا کرد, یک مقام ارشد دولت کلینتون به روزنامه لس آنجلس تایمز گفت: «انگیزه نامگذاری مجاهدین خلق ارسال یک علامت حسن نیت به تهران و رئیس جمهور جدید آن محمد خاتمی بود». (15)

در سپتامبر 2002, مارتین ایندیک, مدیرکل وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در دولت کلینتون, به مجله نیوزویک گفت: «علاقه ای در کاخ سفید وجود داشت که باب گفتگو با دولت ایران باز شود. یکی از راههایی که مقامات ارشد دولتی پیش روی خود یافتند سرکوب مجاهدین بود, سازمانی که (رژیم) ایران بوضوح آن را بعنوان یک تهدید برای خود می پنداشت». (16)

چهار سال بعد, روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: «به گفته مارتین ایندیک, در سال 1997, وزارت امور خارجه مجاهدین را به لیست سازمان های تروریستی جهانی اضافه کرد تا ”یک علامت” در رابطه با علاقه آمریکا برای معامله با رفرمیست های رژیم تهران بفرستد. مارتین ایندیک در آن زمان مدیرکل وزارت خارجه در امور خاور نزدیک بود. او می گوید که دولت خاتمی "این را بعنوان یک دستاورد بسیار بزرگ تلقی می کرد"». (17)

این روزنامه پس از اینکه مجاهدین در سال 2008 در انگلیس به یک پیروزی حقوقی دست یافتند، نوشت: «بنا به گفته تعدادی از دیپلمات هایی که در جریان مذاکرات با رژیم ایران بودند, سالها بود که مقامات ایرانی سرکوب مجاهدین را در خلال مذاکرات با دول غربی در رابطه با برنامه هسته ای رژیم تهران و سایر مسائل به مثابه یک اولویت عنوان می کردند». (18)

صرفنظر از این حقیقت که با زدن این برچسب بی اساس حامیان مجاهدین درآمریکا از شرکت در بحث سیاسی در رابطه با آینده ایران منع شده اند, چیزی که در این بین از همه آزاردهنده تر است عادت ناشایسته و یک جانبه دولت های مختلف آمریکا از طریق «علامت های حسن نیت» به رژیمی است که نقش خود را بعنوان یک تهدید استراتژیک هم برای واشنگتن و هم جامعه بین المللی اثبات نموده است. این وسواس در بدترین حالت خود به تعظیم و سر فرود آوردن در مقابل خواست اصلی رژیم پیرامون ممنوع ساختن دشمن اصلی آن یعنی مجاهدین تنزل یافت با این امید واهی که امتیازاتی از طرف ملایان کسب شود. پیدا است که عواقب سیاسی این نامگذاری بسا فراتر از مجاهدین رفت و به آخوندهای جنایتکار برای سرکوب مخالفان در داخل تحت عنوان مبارزه با تروریسم دست باز داد.

سودهای بادآورده سیاست ایجاد روابط حسنه با رژیم حتی در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش نیز ادامه یافت. در ژانویه 2009, وزیر امور خارجه وقت آمریکا خانم کاندولیزا رایس توصیه هماهنگ کننده ضدتروریسم آن وزارتخانه را نپذیرفت و تقاضای مجاهدین برای لغو نامگذاری تروریستی را رد نمود. روزنامه نیویورک تایمز متعاقبا در این رابطه نوشت: «در واپسین ایام زمامداری بوش, بالاترین مقام ضدتروریسم وزارت امور خارجه, دل دیلی, فشار آورد تا نام مجاهدین خلق از لیست حذف شود. ... کاندولیزا رایس, وزیر امور خارجه وقت تصمیم گرفت نام این گروه همچنان در لیست ابقا شود». (19). بنا به گزارشات رسانه ها, این تصمیم ریشه در تغییر سیاست دولت بوش داشت, که طبق آن می خواست با رژیم ایران بطور مستقیم در رابطه با موضوع اتمی مذاکره برقرار کند و همچنین یک کنسولگری در تهران ایجاد نماید.

در آن سوی اقیانوس اطلس، نیز نامگذاری مجاهدین در انگستان و اتحادیه اروپا ریشه در ملاحظات سیاسی (و اقتصادی) مشابهی داشته است. وزیر امور خارجه وقت انگلیس جک استراو در مصاحبه ای که با رادیو بی بی سی در سال 2006 داشت اعتراف کرد که نامگذاری مجاهدین در انگلیس در نتیجه فشارهای رژیم ایران صورت گرفت. آقای استراو اظهار داشت: «اولین ملاقاتی که من با وزیر امور خارجه ایران کمال خرازی داشتم, که حدود چهار سال پیش صورت گرفت, من نگرانی جدی در رابطه با حمایت ادامه دار ایران از سازمانهای تروریستی را به ایشان منتقل نمودم. در عین حال زمانیکه من وزیر کشور بودم آنها از من خواستند که سازمان تروریستی مجاهدین را که بر علیه ایران فعالیت می کرد ممنوع اعلام کنیم و این درخواست آنها موفقیت آمیز بود». (20)

در همان سال, 35 عضو مجلسین عوام و اعیان انگلیس شکایتی را علیه ممنوعیت مجاهدین در انگلیس  به کمیسیون استیناف سازمان های ممنوعه (پوئک) ارائه کردند. پوئک محکمه ویژه ای است که دارای وظیفه منحصر به فرد بررسی نامگذاری های تروریستی در انگلیس می باشد. در جریان رسیدگی ها, شماری از مدارک محرمانه که بعدها توسط دادگاه غیرطبقه بندی شدند, اهداف پنهان سیاسی در پس نامگذاری مجاهدین در انگلیس را برملا نمودند.

در یکی از این مدارک که استشهادنامه ای بود که از طرف یک مقام وزارت امور خارجه بنام بنجامین جیمز فندر به پوئک تسلیم شد، به «عواقب منفی احتمالی سیاست خارجی» «چنانچه ممنوعیت مجاهدین لغو شود» اشاره شده بود. (21) وی اضافه کرد «رژیم فعلی ایران اولویت را بر روی اقدامات شدید حقوقی و سیاسی علیه مجاهدین گذاشته است». (22)

آقای فندر اضافه کرده بود: «وزرا و مقامات ایرانی در مواقع بیشماری موضوع مجاهدین را با همتایان خود از انگلیس و دولت های عضو اتحادیه اروپا پیش کشیده اند. این مراودات معمولا در چارچوب روابط ایران با انگلیس و یا اتحادیه اروپا با ایران یا مسئله تروریسم در عراق صورت گرفته اند ... بنابراین ما آمادگی داشته ایم تا در رابطه با فعالیت های مجاهدین در انگلیس, ایران و عراق تبادل اطلاعات داشته باشیم و سیاست خود در قبال این گروه را مورد بحث قرار دهیم ... همچنین این باور وجود داشت که کسب اطمینان از ایران پیرامون نیت ما جهت اعمال قانون علیه مجاهدین (در بین اقدامات در پهنه های مختلف) کمک خواهد کرد که فضای اعتمادسازی برای برقراری مذاکرات موفقیت آمیز را فراهم کند». (23)

این مقام وزارت خارجه انگلیس همچنین تائید نمود که «ادامه روند نامگذاری» مجاهدین به طرف ایرانی نشان خواهد داد که «تلاش های انگلیس بر ضد منافع ایران نیستند و بلکه ایران از آنها منفعت خواهد برد». (24) او همچنین به نحو تعجب برانگیزی اعتراف کرد که «در پائیز 2002 و بهار 2003, طرف ایرانی علاقه داشت دیدگاههای ائتلاف را در رابطه با عراق و اقدامات نظامی احتمالی و منجمله تاثیرات آن بر روی مجاهدین بداند. آنها نگران امکان حملات مجاهدین علیه ایران در جریان هرگونه اقدام نظامی بودند. مقامات انگلیسی به همتایان ایرانی خود اطمینان دادند که ما مشکل مجاهدین در عراق را جدی خواهیم گرفت». (25)

همین «اطمینان بخشیدن ها» به رژیمی که بعدها قتل سربازان آمریکایی و انگلیسی را  طراحی و به اجرا گذاشت، و این کشتارها را از نظر مالی تامین کرد, بخشی از معامله ای با رژیم تهران بودند که به برغم آنکه مجاهدین رسما موضع بیطرفی خود در جنگ سال 2003 عراق را اعلام کرده بودند، به بمباران پایگاههای مجاهدین توسط آمریکا و انگلیس (26) در جریان اشغال عراق منجر شد. این حملات هوایی موجب شهادت دهها تن از اعضای مجاهدین گردید.

نامگذاری تروریستی مجاهدین در اتحادیه اروپا نیز  بدلیل فشارهای اعمال شده از جانب رژیم آخوندی و انگلیس صورت گرفت. زمانیکه اتحادیه اروپا در سال 2001 لیست سازمان های تروریستی خود را تدوین نمود, رژیم تهران به ریاست دوره ای آن اتحادیه که در آن زمان بلژیک عهده دار آن بود فشار وارد آورد تا نام مجاهدین را در لیست سیاه بگنجاند. بلژیک اما این خواسته را رد کرد. وزیر امور خارجه وقت این کشور لوئی میشل طی مصاحبه ای با روزنامه بلژیکی لالیبر، هشدار داد: «تمامی اقدامات لازم باید اتخاذ شوند تا جنگ علیه تروریسم با جنگ علیه اپوزیسیون مزاحم ادغام نشود. و این خطر واقعا وجود دارد...» (27)

اما هنگامی که در ژانویه 2002 اسپانیا ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را برعهده گرفت, به فشار رژیم تهران تن داد و مجاهدین را در لیست تروریستی اتحادیه اروپا گنجاند. در اکتبر 2002, سفیر اسپانیا در ایران طی مصاحبه ای با روزنامه حکومتی انتخاب, با مباهات اعلام نمود: «همانطور که می دانید, اسپانیا در طول شش ماه اول سال 2002 رئیس دوره ای اتحادیه اروپا بود. ایران قصد داشت سه مسئله را با اتحادیه در میان بگذارد. زمانیکه اسپانیا رئیس دوره ای اتحادیه بود, هر دو طرف موفق شدند این اختلاف نظرات را حل کنند. یکی از مسائل عمده نامگذاری سازمان مجاهدین خلق در لیست گروههای تروریستی از طرف اتحادیه اروپا بود». (28)

دو هفته بعد, خبرگزاری رسمی رژیم ایران, ایرنا, گفت: «صاحب نظران به این نکته اشاره می کنند که امسال اتحادیه اروپا گامهای مهمی برای بهبودی روابط با ایران برداشت: این اتحادیه نام گروهک مجاهدین را به لیست تروریستی خود اضافه نمود...» (29)

این موضوع «مهم» حتی در جریان مذاکرات حساس بین سه کشور اروپایی فرانسه, آلمان و انگلیس با رژیم ایران بر سر پرونده هسته ای نیز سر باز کرد. در مدرکی که پیشنهاد اتحادیه اروپا به رژیم تهران را مبنی بر قانع ساختن آن برای پیروی از قطعنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی مورخ 18 سپتامبر 2004 مطرح می کرد, سه کشور اروپایی تعهد نمودند که در ازای پذیرش پیشنهاد از سوی طرف ایرانی آنها «همچنان سازمان مجاهدین (یک گروه مقاومت ایرانی) را بعنوان یک سازمان تروریستی قلمداد نمایند». (30)

با این وصف, داستان نامگذاری مجاهدین, که مملو از اظهارات و اعترافات مقامات ذیربط می باشد, نشان می دهد که چگونه واشنگتن, بروکسل و لندن تصمیم گرفتند که حتی قوانین و ارزشهای خودشان را نیز برای گردن گذاردن به «اولویت (رژیم) جهت اعمال اقدامات حقوقی و سیاسی شدید علیه مجاهدین» زیر پا بگذارند. آنچه در دید یک ناظر بیطرف از این تصویر ناپیدا است اهداف, باورها و عمکردهای خود مجاهدین می باشد که از طریق یک کارزار پیچیده دروغ پردازی که هدف آن شیطان سازی علیه این گروه جهت توجیه رقص با گرگ های حاکم تهران می باشد، تحریف شده است.

در عین حال, رژیم ایران سودهای کلانی را که از برکت دست بسته بودن بزرگترین دشمن خود در غرب بدست آورده بود به جیب زد, مخالفان خود در داخل ایران را سرکوب نمود, بنیادگرایی و تروریسم را گسترش داد و برنامه تسلیحات هسته ای را سرعت بخشید.

بنابراین, در ورای فضاحت حقوقی, کافی است که با روئیت رویدادهای عینی سالهای گذشته حتی بزرگترین طرفداران پراگماتیسم در محافل سیاست گذاری واشنگتن قانع شوند که سیاست معامله با رژیم تهران شکست خورده است. آگاهی از این واقعیت، پس از لغو نامگذاری مجاهدین در انگلیس و اتحادیه اروپا، دور انداختن بقایای این سیاست شکست خورده را الزام آور می سازد. از این رو، زمان آن فرا رسیده است که دولت اوباما زنجیر ها را از دست و پای یکی از جدی ترین نیروهای اپوزیسیون رژیم ایران را باز کند. این واقعیتی است که واشنگتن نمی تواند از آن صرفنظر نماید, اگر نه بخاطر مردم ایران حداقل بخاطر شهروندان آمریکایی که از سوی یک رژیم مهاجم که در پی دستیابی به بمب اتم است تهدید می شوند.

پانویس ها:

(1) «دو برنامه: چرا ایران و آمریکا بسیار دور از هم موضع می گیرند: تهران بدنبال توقف تلاشها برای بی ثبات ساختن رژیم است و واشنگتن در پی توقف حمایت از شورشیان در عراق است», روزنامه وال استریت ژورنال, 25 ژوئن 2007.
(2) وزارت امور خارجه آمریکا, دفتر هماهنگ کننده ضدتروریسم, «گزارشات کشوری در مورد تروریسم سال 2008», فصل ششم, سازمان های تروریستی, 30 آوریل 2009, http://www.state.gov/s/ct/rls/crt/2008/122449.htm
(3) انگلیس در 23 ژوئن 2008 نام مجاهدین را از لیست سازمان های ممنوعه خارج کرد. رجوع شود به «انگلیس نام گروه اپوزیسیون را از لیست تروریستی حذف نمود», خبرگزاری آسوشیتد پرس, 23 ژوئن 2008. http://seattletimes.nwsource.com/html/nationworld/2004479589_apbritainiran.html?syndication=
(4) اتحادیه اروپا نیز نام مجاهدین را در روز 26 ژانویه 2009 حذف کرد. رجوع شود به «وزرای اتحادیه اروپا نام گروه ایرانی را از لیست تروریستی حذف می کنند», ای یو آبزرور, 26 ژانویه 2009. http://euobserver.com/9/27472
(5) بنجامین جیمز فندر, وزارت امور خارجه انگلیس, استشهادنامه دوم به کمیسیون استیناف سازمان های ممنوعه, پوئک, ص 4, 25 ژوئن 2007.
(6) پرونده لرد آلتون و سایرین (سازمان مجاهدین خلق ایران) در برابر وزیر کشور, حکم پوئک, پاراگراف 360, ص 144, 30 نوامبر 2007, http://www.siac.tribunals.gov.uk/poac/Documents/outcomes/PC022006%20PMOI%20FINAL%20JUDGMENT.pdf
(7) کیس شماره 2007/9516, در دیوان عالی, حکم مورخ 27 مه 2008, پاراگراف 57, ص 23: «شایان ذکر و تاسف است که روند تصمیم گیری در این پرونده بطور مشهودی در رابطه با استانداردهایی که ملت ما برقرار کرده است و کسانیکه توسط تصمیمات عمومی تاثیر می پذیرند توقع دارند قصور کرده است». http://www.bailii.org/cgibin/markup.cgi?doc=/ew/cases/EWCA/Civ/2008/443.html&query=The+and+Secretary+and+of+and+State+and+for+and+the+and+Home+and+Department+and+v.+and+Lord+and+Alton+and+of+and+Liverpool+and+Others&method=boolean
(8) وزارت امور خارجه, «گزارشات کشوردر مورد تروریسم 2008», همانجا.
(9) همانجا.
(10) همانجا.
(11) جلسه استماع در مجلس نمایندگان آمریکا, در برابر زیرکمیته امور اروپایی و خاورمیانه, 25 ژوئیه 1985. مدیرکل وزیر امور خارجه در امور خاور نزدیک, ریچارد مورفی, در برابر این زیرکمیته شهادت داد. در پایان جلسه, او یک بیانیه ای را که درخواست نشده بود در رابطه با مجاهدین در پرونده وارد کرد. بخشی از این بیانیه از این قرار بود: «آنها (مجاهدین) یک سازمان نظامی اسلامی, ضددمکراتیک, ضدآمریکایی هستند و به استفاده از تروریسم و خشونت بعنوان ابزار سیاسی ادامه می دهند». چنین انفجار ناگهانی اتهامات نمایندگان را شوکه کرد. رئیس زیرکمیته لی همیلتون با تعجب پرسید: «شما در آنجا فصلی در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران داشتید. چرا این کار را در این زمان کردید؟» آقای مورفی در جواب گفت: «در این خصوص, موضوعی به اطلاع من رسید که مدیر امور آن کشور حس کرد به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است».
(12) گزارش کمیسیون تاور, متن کامل هیئت بررسی ویژه ریاست جمهوری, جان تاور, رئیس, ادموند ماسکی و برنت سکوکرافت, اعضا, انتشارات بنتام, نیویورک, 1987, ص 360.
(13) «آمریکا با گروه اپوزیسیون ایرانی ملاقات می کند» واشنگتن پست, 22 آوریل 1987. این روزنامه نوشت: «وزارت امور خارجه با نمایندگان یک گروه اپوزیسیون ایرانی که دو بار در مورد آن به کنگره هشدار در مورد تاریخچه تروریستی داده است و اظهار داشته بشدت ضدآمریکایی و مارکسیست می باشد ملاقات نموده است. دیروز مدیرکل وزیر امور خارجه ریچارد دبلیو مورفی به زیرکمیته امور اروپایی و خاورمیانه گفت ما با مجاهدین خلق یا سازمان مجاهدین خلق در اینجا در واشنگتن ملاقات کرده و می کنیم. او این گروه را یک "بازیگر" در ایران امروز خواند».
(14) جلسه استماع در مجلس نمایندگان آمریکا, در برابر زیرکمیته امور اروپایی و خاورمیانه, 21 آوریل 1987. مدیرکل وزیر امور خارجه ریچارد مورفی در مقابل زیرکمیته شهادت داد.
(15) «آمریکا 30 گروه را بعنوان تروریست نامگذاری کرد», لس آنجلس تایمز, 9 اکتبر 1997.
(16) «روابط بغداد اشکرافت», نیوزویک, 26 سپتامبر 2002. http://www.pepeace.org/current_reprints/16/Ashcrofts_Bagdhad_Connection.htm
(17) «نزدیکان غریب – سوء تفاهم ایرانی گروه غریب تبعیدی را تقویت می کند», وال استریت ژورنال, 29 نوامبر 2006. www.iranpolicy.org/ipcInTheNewsArchive.php?id=1&type=1
(18) «مخالفان ایرانی در دادگاه انگلیس پیروز می شوند», وال استریت ژورنال, 7 مه 2008. http://online.wsj.com/article/SB121018399158474335.html?mod=googlenews_wsj
(19) «سرنوشت مخالفان ایرانی محدودیت های نفوذ آمریکا را برملا می سازد», نیویورک تایمز, 2 اوت 2009. http://www.nytimes.com/2009/08/02/world/middleeast/02policy.html
(20) وزیر امور خارجه انگلیس, جک استراو, مصاحبه با رادیو 4 بی بی سی, برنامه امروز, 1 فوریه 2006.
(21) بنجامین جیمز فندر, همانجا, ص 4.
(22) همانجا.
(23) همانجا, ص 3 الی 4
(24) همانجا, ص 3
(25) همانجا, ص 7
(26) «آمریکا مبارزین ایرانی در طرف عراقی مرز را بمباران می کند», وال استریت ژورنال, 17 آوریل 2003. http://www.neareastpolicy.com/index.php?option=com_content&task=view&id=21&Itemid=30
(27) لوئی میشل, وزیر امور خارجه بلژیک, مصاحبه با لالیبره, بروکسل, 10 نوامبر 2001.
(28) روزنامه انتخاب, 28 اکتبر 2002.
(29) خبرگزاری رژیم ایرنا, 11 نوامبر 2002.
(30) پیش نویس پیشنهادات اروپا در رابطه با برنامه هسته ای ایران, خبرگزاری فرانسه, 21 اکتبر 2004.