چندین و چند بار به سخنرانی أقای مسعود رجوی، خطاب به رزمندگان قهرمان در لیبرتی که تحت عنوان "عهد پرچم در لیبرتی" از سیمای آزادی پخش شد، گوش کرده ام. آقای رجوی، با تبریک به مناسبت تشکیل شورای مرکزی جدید سازمان مجاهدین خلق که از هزار زن انقلابی مجاهد خلق، تشکیل شده است، از شروع "روزگار گسترش و قدم به جلو" واز "زنان ذیصلاح انقلابی" گفت، آنانی که بعد از سر گذراندن دوران دوازده ساله ی بعد از بمباران و شرایط اشرف و لیبرتی "خودشان را به همه ثابت کرده اند"
"بله، بعد از ۲۱ سال و این همه طوفان و بحران، سرانجام همانطوریکه مریم تأکید کرده، روزگار گسترش و قدم به جلو فرا رسیده است، برای اینکه از لیبرتی و داخل و خارج ایران را بتواند فرا بگیرد. البته با همان ضابطه و قانونمندی صلاحیت و اتفاق آراء در مورد زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق و کسانیکه در این ۱۲ سال از بمباران، اشرف ولیبرتی را از سر گذراندند، کسانیکه در این آزمایش خودشان را به همه ما و به همه دنیا ثابت و اثبات کردهاند."
به عنوان یک هوادار مقاومت بسیار میتوان از صدای شنیدن معلم نسل انقلاب بال و پر گشود، نیرو گرفت و خوشحال شد و نگاهداری شیر همیشه بیدار را از خداوند متعال، جویا شد. میتوان از فراز های پر شور و انگیزاننده سخنرانی مسعود و خواندن بخش های از زیارت عاشورا و ...اموزش گرفتن و انگیزه اندوختن از این کلام محکم و زیبا و مملو از احساس پرداخت. اما من میخواهم برای یک لحظه فقط به چند مقایسه ی فاکتهای موجود بپردازم و لمحه ی به سئوال چرا و چگونه بپردازم.
در شهریور ٩٢، صد و یک نفر از مجاهدین مستقر در اشرف مورد هجوم واقع شدند. زهره قائمی، فرمانده ی مجاهدین مستقر و ٥١ نفر از مجاهدین، در یک جنایت ضد بشری، بدون سلاح، قتل عام شدند. هفت نفر گروگان گرفته شده اند که از سرنوشت انها خبری ندارم، و بقیه به لیبرتی انتقال یافتند. مشخص شد که در جریان این تهاجم مأموران عراقی ولایت فقیه، یک بریده از تشکیلات مجاهدین به عنوان راه بلد، عمل کرده که دست اخر مأموران مالکی او را بعد از استفاده ی ابزاری، کشتند و سوزاندند.
قبل از ان هم، نمایش و دود ودم تبلیغات "اعضای سابق" شورا و مجاهدین راه افتاده بود تا در در مقطع کشتار، کسی به اعتراض برنخیزد.
در سال گذشته اما رژیم با اتکاء به نیروی تروریستی قدس در حمایت از بشاراسد از هیچ چیز کم نگذاشت،
از مالکی مزدور درجه اول خود در عراق بیشترین حمایت را به عمل آورد و با توافق ژنو مدعی کاهش تنش با جامعه بین المللی بود. همان جامعه بین المللی که خود را از شر أحمدی نژاد رها احساس میکرد و در روحانی یک شریک معتدل و مدبر، دیده و برای رسیدن به یک توافق اتمی با رژیم ولایت فقیه تمام اعتبار و پس انداز و وزنه ی سیاسی خود را در حساب مماشات واریز کرده و منتظر باز شدن بازار هفتاد و چند میلیونی ایران به روی کالاهای هفت شهر شرق وغرب عالم بود و استفاده ی های کلان بردنها...
اما الان کجا هستیم؟
مجاهدین از تشکیل یک شورای مرکزی جدید برای گسترش هزار اشرف از لیبرتی تا ایران میگویند و هر ناظر سیاسی میداند که مجاهدین جدی هستند و با تلاش مافوق تصور اعضاء و هوادارانشان ،نشان داده اند که غیر ممکن ها را ممکن کرده اند. شاهد بسیار ملموس و عیان این ادعا، در هم کوبیدن لیست تروریستی امریکا و اروپا و اخیراً پایان یافتن پرونده ی قضائی فرانسه علیه مقاومت ایران است.
رژیم اما در بالاترین سطوح رهبری خود، با شرحه شرحه شدن و آچمز شدن در شرایط سخت تحریم ها ، و با تقلیل بسیار مشهود نقش خود در نفوذ بر عراق و انزوای روزافزون منطقه ی، روبرو بوده است، راهکارهای موجود در مقابل رژیم به هیچ وجه پاسخگوی نیاز های بنیادی رژیم نیست، در داخل اعتراضات گسترده ی مردم به جنایت ضد بشری اسید پاشی، ثابت کرد که جامعه هنوز از یک پتانسیل انفجاری برخوردار است و افواج مزدوران سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و دائره ی اماکن و هر ارگان دیگر سرکوب ولایت فقیه در خاموش کردن شعله ی مقاومت ،موفق نبوده اند.
در عراق ،مالکی، "بختک" و "قره نوکر" ولایت فقیه و سمبل دیکتاتوری نوین عراق، از جایگاه خود کنار گذاشته شده و شواهد روزمره حاکی از فاصله گرفتن رهبری سیاسی عراق از ولایت فقیه هست.
حتی در دولت أقای اوباما که تمامی حیثیت سیاسی خود را در گرو توافق اتمی با رژیم قرار داده است، با نوعی از بحران مواجه هستیم که استعفای وزیر دفاع و فاصله گیری علنی چهره های مشهور و مطرح دموکرات از رییس جمهور اوباما و از دست دادن کنترل سنا، وجوه مختلف این درهم ریختگی و بیحوصلگی سیاسی در مقابل سیاست عقیم اوباما، را نشان میدهد.
راستی أیا نباید از خود پرسید که چرا؟ چرا در شرایط سخت و بسیار نفس گیر سیاسی، مجاهدین از رشد و از بالندگی میگویند،؟ محاصره های ضد بشری در زمینه های مختلف باعث از دست دادن فرماندهان ارزنده ی شده است که در وصف هر کدامشان میشود مقاله ها نوشت. تهاجم های ناجوانمردانه ی موشکی و تعذیر های روزانه نتوانست که اراده ی رزمندگان و قهرمانان این مقاومت را در هم بشکند. بالطبع هواداران این مقاومت با دوختن نگاه به این الگوهای مقاومت و پایداری میتوانند، فی المثل طولانی ترین تحصن سیاسی تاریخ اروپا را در مقابل دفتر اروپایی ملل متحد، ادامه بدهند، هزاران تظاهرات و تجمعات را بر پا سازند و در تأمین نیازهای مالی این مقاومت از پای ننشینند.
صرفنظر از صفات ویژه ی ایدئولوژی مجاهدین، اما انچه که در هر سطح از این مقاومت ساری و جاری است و کلید پایداری و پیشرفتهای ان را در خود دارد، مقوله ی مرزبندی این مقاومت با رژیم و حامیان ان در هر سطح و هر پوش است.
" این از هوشیاری و سرشت ضد بهرهکشانه انقلاب نوین ایران و از شجاعت سیاسی فوقالعاده مقاومت ایران ناشی شده بودکه قبل از هر چیز، مرزهای تاریخی خود یا بورژوازی استثمارگر راچه در اشکال سنتی و چه حتی در تظاهرات و رگههای چپنمایانه آنجدا کرده بود. همان بورژوازی که هیچگاه در طول تاریخ معاصرجسارت و جرأت جداسازی تام و تمام خود از جنگهای غیرعادلانه راکه در پوشش ملی و وطنی عرضه میشوند نداشتهاست."
به همین ترتیب هم، مرز بندیهای این مقاومت، اولین هدف حملات سیاسی و جنگ روانی هدایت شده از تاریک خانه های ارتجاعی و استعماری است. از سرسختی و کله شقی، از عدم همکاری، از خود محور بودن، از تنگ نظری و .... مجاهدین، شکوه ها میکنند، از اینکه مجاهدین حاضر به تقسیم گوشت شکار قبل از شکار نیستند، گلوی خود را پاره میکردند، اما در یک قدم به تکه استخوانی که از جانب رژیم و وزارت اطلاعات برایشان پرتاب شد، دل از دست داده و سر از پا نشناخته به زیر عبای وزارت جهنمی اطلاعات خزیده و همنشین گنداب ولایت و جنایت شدند.
در یک دیدگاه عمیق علمی، نه بقای مجاهدین در اسارت و نه وضعیت بحران زده ی رژیم علیرغم در قدرت بودن، یک مقوله ی خود بخودی و تصادفی نبوده و نیست. بیش از سی و چهار سال کشتار رسمی از هر جنبشی، چیزی جز یک خاطره، هر چقدر قهرمانانه و شایسته ی احترام ، باقی نمیگذاشت. اما هجوم بی وقفه ی دشمن ضد بشری، سیاستهای استعماری رادیو های معلوم الحالی مثل بی بی سی بخش فارسی، صدای امریکا و امثالهم در مسکوت گذاشتن، تحریف کردن و دروغ مشخص در مورد مجاهدین، بیانگر ترس مشترک رژیم و دستگاه مماشات گران بین المللی از اعتراف به قدرت و نفوذ مجاهدین صورت میگیرد.
انها خواستار ادامه ی همین رژیم هستند که منافعشان را تأمین کند،
داستان بقای مجاهدین و اشرف، در یک کلام داستان مرزبندی خستگی ناپذیر است،
"ماموریت هزار اشرف، ماموریت آن هزار زن قهرمان در شورایمرکزی که روی دیگر سکه هزار اشرف است، ماموریت لشگرهای فدایی، ماموریت نیروی جنگنده ضد رژیم همین است. بیان ایدئولوژیکی و آن روی سکه استراتژیکی هزار اشرف شورشی است.
گسستن بند از بند خلافت یزیدی، نیل به آزادی و حاکمیت مردم ایران،قیام در برابر ولایت یزیدی، سرنگونی تام و تمام آن با همه خدم وحشم و اعوان و انصارش،
این، از ابراز انزجار و نفرت و از نفرین و مرزبندی و تبریجستن با این رژیم و همه عوامل و مزدورانش در هر پوششی که باشند آغازمیشود."
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرخ
-
مطالب در گیومه از سخنرانی اقای رجوی استخراج شده است .
Sina Dashti
sinadashti@yahoo.se
Show details