باقر رئیس الساداتی: گاب به دمبش رسیده !!!.

ما مشدیها ضرب المثلی داریم که میگوید: « گاب به دُمبش رسیده !! یا گاو به دمش رسیده!» یعنی این که مراحل آخر است، کارش تمام و یا در حال تمام شدن است، یعنی رسیدن میوه آغاز شده آمادگی چیدن باید پیدا کرد!!. اگر نجنبیم از دست میرود! کمی بیشتر مقاومت و صبر و پایداری که گاب به دمبش رسیده !!!. حالا حکایت ما هست و این رژیم ولایت که همچون گاو شاخ شکسته و درمانده در چنبره تضادها و تناقضاتی که در ۳۵ سال حاکمیتش از طرف مردم و مبارزان گیر افتاده و نه راه پس دارد و نه راه پیش. بله ما مشدیها میگوییم که گاب به دمبش رسیده. ولی فقیه شاخش شکسته شده، تمام هارت و پوت های خود را بر باد و از دست داده. به دمبش رسیده .....!!! آش آنقدر شور شده است که تئوریسین های سابق خود نظام ولایت هشدار میدهند. صادق زیبا کلام در نوشته ای در فیس بوک خود که اخیرا در رابطه و به مناسبت حرکت خود جوش جوانان و هواداران آوازه خوان جوان مرتضی پاشایی نوشته است، میگوید

احتمالا اگر دولتیها (دولت امید و اعتدال بنفش) حدس میزدند که بیش از یک میلیون نفر به مشایعت جنازه مرتضی پاشایی خواهند آمد؛ و اگر حدس میزدند که 80، 90 درصد آنها جوان هستند و خیلی از آنها حجاب درست و حسابی هم ندارند، یا همانطور که گفتم تدابیر دیگری برای مراسم خاکسپاری میاندیشیدند و یا سعی میکردند اگر میشد اورا به نفع خودشان مصادره نمایند. اما، زمانی متوجه شدند چه جمعیتی برای مرتضی پاشایی آمده که دیگر دیر شده بود!!
او علت سراسیمگی و جلوگیری دولتیان از تجمع جوانان و مشایعت کنندگان جوان را از جنازه این هنرمند گمنام از قول یک دکتر جامعه شناس چنین مینویسد

  اکثر کسانی که به این مراسم آمدند متولدین دهه 1360بودند؛ درست مثل خود مرتضی پاشایی، آمده بودند که بگویند «ما هم هستیم». یا به زعم دکتر «مرگ پاشایی 30 ساله که ناکام از دنیا رفت، نشان دهنده ناکامی نسل دهه شصتی هاست،
او سرطان و رشد آن را در جامعه (همچون دیگران) مطرح میکند و معتقد است که او در عین حال از دسته ای است که، آن اتفاق را نوعی اعتراض اجتماعی بویژه در میان هم سن و سالان مرتضی میدانند اعتراضی است به این معضل که نسل امروز نمیخواهد دیگر تحت انقیاد کسانی باشد که هیچ نقطه اشتراکی با آنها ندارند.

 یعنی مرتجعین در حال دفن تاریخی اند!!!! و تاریخ مصرفشان به سر آمده است و زباله دان تاریخ در انتظارشان

   موشکهای قاره پیما و پهپادهای کذا و قاسم سلیمانیها و هارت و پورت های تو خالی گروهبان گارسیاها و دلقکهای سپاه و بسیج و کذا و کذا هم تا مدتی میتوانست و میتواند کار ساز باشد ولی حنای ولایت دیگر رنگی ندارد. جریانات اخیر و مجموعه شکست ها و عقب نشینیها و امتیاز دادن ها و غلط کردم های اتمی بخصوص در این یکساله اخیر!! چیزی نبوده است که از دید ناظرانی که برای فهم مسائل این حکومت به هوش چندانی هم نیاز ندارند پوشیده مانده باشد. بن بست تمام عیار در مذاکرات اتمی و نعل وارونه زدن بر آن از طرف مقام ولایت و دم و دنبالچه هایش و ادا و اطوار های پیروزی مندانه!!! دیگر حتی بچه های دبستانی را هم گول نمیزند.، موج سرکوبها و اسید پاشیها و اعدام های بی دنده و ترمز! در خود بواقع پیام پوسیدگی و آخر خط رسیدن های نظامی که خود را جزیره آرامش میداند را بر ملا میکند. مقام ولایت بد جور در گل ، گیر کرده است. ماه گذشته را میتوان ماه مصیبتهای جانگداز برای رژیم نام گذاری نمود. از یک طرف تمام فریبکاریها و دجالیتهای اتمی برای منحرف کردن طرفهای مذاکره نقش بر آب شد. خنده های دیپلوماتیک دست تکان دادنهای عوامفریبانه، قر و قمیشهای مدره نمایی و..... دیگردر میان جهانیان خریداری ندارد بیش از آن که تصورش میرفت کشتی این همانی های رژیم و دیگر فریبکاریهای آنها به گل نشست.
 تحریمها نه تنها دست از سر رژیم بر نداشتند و نمیدارند که هر لحظه امکان تشدید آن نیز از طرف طرفهای درگیر مذاکره هم میرود، تا جایی که، لاری جانی رئیس مجلس ارتجاع میگوید که دچار خشکسالی اقتصادی شده ایم. مسئله نفت و افت شدید قیمتها و ثابت نگهداشتن سقف تولید اپک! قوزی شد بر قوزها و دردهای بی درمان اقتصادی و هنوز علاوه بر این، تحلیلگران اقتصادی امروزه، نفت زیر ۶۰ دلار را هم در تحلیل های خود پیش بینی میکنند. کار بدان جا میرسد که آخوند روحانی رئیس جمهور کلید فروش ! تعارف را کنار میگذارد و ۳۰ درصد بر قیمت نان شب مردم میافزاید و با سخنانی که جز دروغ و فریب نیست وعده انشاالله درست میشود و وعده های از این ستون به آن ستون فرج است میدهد.
حالا باید دید ولایت امر چگونه علیرغم فقر و بدبختی و اعتیاد و فحشای بخشهای عظیمی از مردم ایران، مخارج و هزینه های سرسام آور گروهها و سازمانهای ترور و تروریست دست پرورده خود در گوشه و کنار منطقه را هم ساپورت خواهد نمود. چگونه علیرغم بالا رفتن آمار بیسوادان و کم سوادان و کودکان کار و بالا بودن سرسام آور هزینه تحصیل فرزندان ایران!!!! هزینه های تعلیم و تربیت هزاران طالب ارتجاع و ترور و آخوند های داعش نشان را از سرتاسر منطقه خاورمیانه و آفریقا و آسیا و اروپا را تأمین میکند. اکنون به گواه و شواهد بسیار در روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعی خود رژیم کاسه صبر مردم ایران لبریز شده است.
جوانان بیش از هر زمان دیگر خواهان تسویه حساب نهایی اند. ترس و وحشت سراپای نظام آخوند ها را فرا گرفته است. کافی است که نگاهی به کامنت های جوانان به جان آمده از ارتجاع در زیر مقاله های نویسندگان داخلی بیندازیم
جناب صادق خان
این مطلب شما و بهت و شگفتی این چنینی شما نشان از گسست عمیق بین نسل شما از یک جهت و سران و کسان نظام با عموم مردم از جهت دیگر دارد.

ما فرزندان و شما پدران
ما مردم و این نظام
ما زمان می میرانیم با فقر ، سرطان، تحریم و گرچه بظاهر در یک شهر و به یک زبان باشما که زندگانی میکنید
اما عمق بیگانگی ما از قرنها و زبانها هم فراتر رفته است.
ما تمام ایده ها و آمال و اعتقادات و حتی نام تک تک دشمنان فرضیتان را ازبریم
اما شما حتی نام ستاره های وطنی نسل ما را یا ندانستید یا انکار کردید.
........

هر روز در جای جای مملکت وسیع ایران مردم به جان آمده با هر وسیله و شکلی اعتراض خود را به نمایش میگذارند! و از آن طرف ولایت امر و غاصبان حاکمیت مردم بیشتر از هر روز فشارها و تهدیدات و سرکوبهای خود را افزایش میدهند. هر روز در گوشه و کنار ایران اسید میپاشند و چاقو علیه زنان بکار میبرند. هر روز دامنه دستگیریها و زندانها گسترده تر میشود و دیگر برای هیچکس امنیتی در کار نیست. شیخ درغگو مجبور است که از طرفی بکوبد و زندان کند و اعدام !! و ازطرفی برای خوش آمد طرفهای مذاکره بمبارانهای هوایی کور علیه همکسوتان سابق خود داعش در عراق!!   هر کاری برای بدست آوردن دل مخاطبان ماورای آبیش را در دستور کار قراداده است. واین همه نشان از استیصال و درماندگی حکومت و منادیان ارتجاع و حامیان رنگارنگشان است !!! بله گاب به دمبش رسیده باید آماده بود.