هادی مظفّری: «بن بست ارتجاع»

امّ القراء و سردمدارانش اینروزها و خصوصا پس از ناکامی در مذاکرات با پنج بعلاوه یک، خود را در باتلاق خود ساخته ای اسیر می بینند که خروج از آن اگر نگوئیم غیر ممکن، امّا به این سادگیها امکان پذیر نخواهد بود.

شیخک بنفش با کلی وعده و وعید و کلید به دست آمده بود تا به خیال باطل خویش همانند گذشته های نه چندان دور با طرفهای غربی سر میز مذاکره بنشیند و آنقدر دست به دست کند تا فرجی حاصل شود و شاید «گره از کار فرو بسته» حکومت آخوندی بگشاید.
روزی بود و روزگاری که گماشته بی چاک و دهان ولی فقیه،پاسدار هزار تیر و معجزه قرن، فارغ و بی خبر از همه جا حرف دل مقام عظمایش را تکرار می کرد و تحریمها را مسخره می نمود و قطعنامه های غربی ها را به سخره می گرفت.
 البته زیاد هم تقصیر نداشت. جریان نفت از دل امّ القراء به اقصی نقاط جهان سرازیر بود و دلارهای خشک تا نخورده میلیارد میلیارد به حساب حکومت واریز می شد تا پس از انجام اعمال واجب پر کردن جیبهای گشاد، قسمتی صرف خرید سلاح و تجهیزات جهت راه اندازی بمب اتمی آقا و اعمال تروریستی بشود و مابقی را برادران قاچاقچی سپاه صرف خرید جنسهای بنجل و وارد کردن آنها به مملکت نموده و در پناه حمایتهای رهبر عظیم الشان بر حجم سرمایه ها و بر قطر شکمهای پرورانده از حرام در حرامشان، بیفزایند.
امّا دیری نپائید که خوابهای پنبه دانه مبدل به کابوس گردیدند و سیلی سخت و محکم تحریمها و بایکوتهای نفتی و بلوکه شدن دلارهای پر زرق و برق خواب از چشم حاکمیّت پراندند و پس از آن بود که ولی فقیه و شرکاء متوجه شدند که ایندفعه دیگر «این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست». ظاهرا غمزه ها و عشوه های آخوندی اینبار و بر سر اصرار رژیم به «اتمیزه» شدن خریداری ندارد و دستهای نوازشگر مماشاتگرانه  تبدیل  به یک سیلی محکم سیاسی و اقتصادی شده اند و همه چیز نشان از آن دارد که جاده مماشات با حکومت انحصار طلب و زیاده خواه آخوندی به پیچ خطرناک و صعب العبوری منتهی شده که در صورت ادامه، می تواند صلح و ثبات منطقه ای و جهانی را به ته دره نیستی و نابودی سوق دهد.
اینک و با این شرایط حکومت را به شیخک شیّاد دیگری نیاز بود تا با زبان و بیانی متفاوت باب مذاکره بگشاید و به مدد خرمرد رندبازی آخوندی، قفل تحریمها را بشکند و بشکه های نفت را دگر بار روانه بازار نماید و امر خطیر غنی سازی را تا ظهور مبارک بمب اتم به انجام برساند. از اینروی عَلَم اعتدال برافراشتند و با هیاهو در بوق و کرنا دمیدند که: « کشتیبان را سیاستی دگر آمد». گفتند و نوشتند و امیدوارنه قدم به میدانی گذاردند که پیش از آغاز بازی از نتیجه آن بعنوان «بُرد-برد» نام برده بودند. غافل از اینکه بازی یا مساوی تمام می شود یا برنده ای یکطرفه دارد که در اینصورت سهم طرف مقابل فقط و لاجرم باختن است.
اینها با شعار بازی «بُرد-بُرد» قدم به صحنه مذاکرات گذاشتند و امروز به وضوح می توان دید که این بازی بیشتر به بازی «موش و گربه» شباهت دارد تا به زعم روبهک بنفش، بازی «بُرد-بُرد». موشهای عمامه به سر اینروزها در بد مخمصه ای گرفتار آمده اند. از هر طرف که می چرخند خود را اسیر پنجه های قوی گربه ای می بینند که مسلح است به سلاح تحریمها، بایکوت نفتی و بلوکه کردن ذخائر ارزی. قیمت نفت هم که دقیقا در همین راستا سقوط آزاد کرده است و بیش از پیش دست آخوندها را در حنا فرو برده است.
با این اوضاع و احوال حساب کشوری که تمامی خرجها و هزینه هایش را بر دوش نفت گذاشته و حکومتی که پس از سی و شش سال هیچگونه لیاقت و شایستگی از خود برای عدم وابستگی مطلق به فروش نفت و یافتن راههای جدید برای دستیابی به منابع ارزی از خود نشان نداده، روشن و واضح است.
طبق معمول اولین قربانیان ندانم کاریهای مشتی روضه خوان متحجر که زمام امور یک سرزمین کهن و باستانی با سوابق پر شکوه تاریخی و فرهنگی را در دست گرفته اند، آسیب پذیرترین قشر جامعه ایران طاعون زده می باشند. فقر در ایران تحت حاکمیّـت آخوندهای دزد و فاسد بیداد می کند. آنها تمامی سرمایه های این مردم را یا به غارت برده اند و صرف مقاصد تروریستی کرده اند، یا در جیب دلالهای رنگارنگ برای چرخاندن امورات غنی سازی جهت دستیابی به بمب اتم ریخته اند. حالا هم که در گرداب ندانم کاریها و انحصارطلبی های میهن بر باد ده خویش اسیر آمده اند، دستان ناپاک خود را در سفره های نان مردم فرو برده اند و می خواهند با دزدیدن قوت لایموت آنها، بلکه بتوانند اندکی جبران مافات کنند. اما مطمئن باشند که با این تمهیدات نه تنها «گره ای از کار فروبسته» شان باز نخواهد شد بلکه ملت جان به لب رسیده ایران را در راه سرنگونی این حرامیان زشت کردار، متحدتر و مصمم تر خواهد نمود.
با توجه به شرایط و بحرانهای عمیقی که رژیم آخوندی را محاصره کرده اند، سؤال اساسی این است که آخوندهادر واقع چه نیازی به بمب اتم دارند که حاضرند تا این مرحله در راه رسیدن به آن، خواسته های جامعه جهانی را نادیده بگیرند و خود را در معرض خطرات و مخاطراتی اینچنینی قرار دهند؟!
اصولا حکومتهای دیکتاتوری و فاشیستی شالوده قدرت خویش را بر اساس اقتدار و توان نظامی می چینند. به این دلیل روشن که بین آنها و مردم فاصله ای عمیق و طولانی است که این فاصله را فقط و فقط باید با سلاح و سایر ادوات سرکوب و کشتار جمعی، پر کرد. برای رژیم آخوندی که علاوه بر سرکوب داخلی، در سر هوای تبدیل شدن به یک قدرت بی چون و چرای منطقه ای نیز دارد، مسلح شدن به انواع سلاحهای مخرب و کشتار جمعی می تواند از نان شب هم واجبتر به شمار آید. از اینرو و بر اساس همین بلند پروازیها، آخوندها سالیان سال است که خواب «اتمیزه» شدن می بینند. اصلا هم برایشان مهم نیست که در این راستا منابع و منافع ملی مردم ایران را زیر پا بگذارند و اگر لازم شود «که شده» نان مردم را نیر از سفره هاشان بربایند.
اشتباه بزرگ تمامی حکومتهای سرکوبگر و توتالیتر از همین جا ناشی می شود. حکومت ولایت مطلقه فقیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینها نمی خواهند بپذیرند که مخرّب ترین سلاحی که دودمانشان را بر باد خواهد داد عبارت است از قیام مردمی ناراضی که جانشان به لب رسیده است. از سرنوشت دیکتاتورهای ماقبل خویش نیز هیچگاه درس و عبرت نگرفته اند و این بیت شعر سعدی را نیز درک و فهم نکرده اند که فرموده است:
به نوبتند ملوک در این سپنج سرای........... کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای
اگر قرار بود قدرت و اقتدار نظامی مانع فروپاشی یک حکومت گردد و سلاحهای مخرب و کشتار جمعی، بقای آنرا تضمین و ضمانت نماید، نازی ها امروز هنوز بر آلمان و شاید بیشتر از نیمی از این جهان پهناور حکومت می کردند.
شوروی سابق با آنهمه قدرت چشمگیر نظامی و ارتشی که هنگام رژه یگانهایش، کره زمین به لرزه در می آمد، امروز به تاریخ پیوسته است. آخوندها باید بدانند اگر بمب اتم می توانست گره از کار کسی بگشاید و مانع از فروپاشی گردد، هیچ حکومتی همانند شوروی سابق مستحق آن نبود.
کوتاه سخن اینکه مشکلات داخلی، منطقه ای و بین المللی رژیم وحوش در ایران پیچیده تر و سهمگینتر از آن است که به این سادگیها و بدون بالا بردن جامهای زهر پی در پی که (نوشانوش ملت ایران بدرقه بد مستی هاشان باد) حل و فصل گردد. طولانی شدن روند مذاکرات و به درازا کشیدن آن البته از یک سو می تواند نشان از تلاشهای از ما بهتران غربی باشد که هنوز هم بر آنند تا با کشیدن گوش آخوندها به آنها حالی کنند که: به رضای ما راضی شوید تا چند صباح دیگر نیز بر سر قدرت باقی بمانید. اما از سوی دیگر طولانی تر شدن مدت زهرخوران رژیم آخوندی باعث تشدید اثرات آن خواهد شد و اینبار نه فقط ولی فقیه که کلّ نظام فاسد و غارتگر را یکجا به درَک واصل خواهد نمود.
در هر صورت آخوندها باید بدانند و حتما هم می دانند که سرانجام با بمب اتم و یا بدون آن، در مقابل آتش خشم ملت ایران چاره ای جز سوختن و به فنا رفتن نخواهند داشت. این حکم لاتغییر تاریخ است.
05 دسامبر سال 2014 میلادی (14 آذر 1393)