مدرسه دارالفنون

مدرسه دارالفنون در سال 1268هجری قمری در زمان سلطنت ناصرالدّین شاه قاجار، به ابتکار میرزا تقی خان امیرکبیر، به سبک مدارس جدید، برای تعلیم علوم جدید اروپا، در رشته های نظام، طبّ و مهندسی بنانهاده شد.

محمدشاه در 6 شوّال 1264ق (4 سپتامبر 1848م)، پس از 14سال سلطنت، درگذشت. بعد از او پسر 18ساله اش ناصرالدّین میرزا در نیمه شب شنبه 22 ذی قعده 1264هـ (20 اکتبر 1848م) ـ که ستاره شناسان آن ساعت را برای تاجگذاری، «سَعد و مبارک» اعلام کرده بودند ـ در «تالار تخت مرمر», تاجگذاری کرد.

(ناصرالدین شاه در اوایل سلطنت، با مدال شیر و خورشید بر سینه)

او پس از نشستن بر تخت شاهی, وزیر نظام فراهانی را, که در دوره ولیعهدی، وزارتش را به عهده داشت, با لقب «امیرکبیر، اتابک اعظم» با صدور فرمانی به عنوان «شخص اوّل ایران» انتخاب کرد و در چند سال، نخست سلطنتش, به مدد کاردانی او بر اوضاع آشفته و نابه سامان آن روز ایران چیره شد.

(امیرکبیر با ردایی که سرو خمیده سر، سمبل آیینهای کهن ایران بر آن نقش شده است)

 

ناصرالدین شاه با نقشه امیرکبیر برای ایجاد «دارالفنون» موافقت کرد و به میرزا رضاخان مهندس تبریزی فرمان داد نقشه جامعی برای این «دارالعلم» بکشد. او نقشه دارالفنون را طرح و آماده کرد. محمدتقی معمار، کار بنای آن را در اواخر سال 1266ق (دو سال پس از به تخت نشستن ناصرالدین شاه) آغاز کرد, در زمینی در شمال شرقی ارگ سلطنتی که پیش از آن سربازخانه بود.

   میرزا رضاخان یکی از 5 محصّلی بود که عباس میرزا, پسر فتحعلی شاه, برای فراگیری دانش جدید به اروپا فرستاده بود. او طی 4 سال اقامتش در لندن رشته مهندسی را با موفقیت به پایان برد و به ایران برگشت.

 

بنای شرقی دارالفنون تا اواخر سال 1267ق به پایان رسید. چهار طرف مدرسه پنجاه اتاق, هر یک به طول و عرض چهار متر ساخته شد. تالار تئاتر و کارخانه شمع کافورسازی و آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی نیز تا همان تاریخ, همراه با بنای مدرسه, بناگردید. بعدها چاپخانه و عکاسهخانه, سفره خانه و کتابخانه هم به آن اضافه شد.

رشته های اصلی دارالفنون به گونه یی که امیرکبیر در نظرداشت, عبارت بود از «پیاده نظام و فرماندهی, توپخانه, سواره نظام, مهندسی, ریاضیات, نقشه کشی, معدن شناسی, فیزیک و کیمیای فرنگی (شیمی) و داروسازی, طبّ و تشریح و جرّاحی, تاریخ و جغرافیا و زبانهای خارجی» (سرگذشت تهران, حسین شهیدی مازندرانی، تهران،1383، انتشارات راه مانا، ص115)

امیرکبیر جان داوودخان را برای استخدام معلّم به اتریش (نَمسه) و پروس (قسمتی از کشور آلمان که در ان زمان کشور مستقلی بود) فرستاد. او نخواست از روس و انگلیس و فرانسه معلمی برای تدریس در دارالفنون استخدام کند، چرا که این دولتها در پی چیرگی سیاسی و اقتصادی بر ایران بودند.

هفت معلمی که از اتریش به استخدام ایران درآمدند, در این رشته ها بودند: مهندسی, پیاده نظام و فن رزم آزمایی (تاکتیک نظامی), توپخانه, سواره نظام, طب و علوم طبیعی و دواسازی.

5 تن از این عده در روز 27محرّم 1268ق (24 نوامبر 1851م), دو روز پس از برکناری امیرکبیر, به همراه جانداوودخان وارد تهران شدند.

یکی از این 5 نفر (دکتر پولاک) در سفرنامه اش درباره روز ورودشان به تهران می نویسد: «در بیست و چهارم نوامبر 1851 به تهران رسیدیم. پذیرایی سردی از ما شد. احدی برای تهنیت به استقبال ما نیامد و به زودی آگاه شدیم که صحنه، در این فاصله، به زیان ما تغییر کرده است. چند روزی پیش از ورودمان, امیرکبیر در اثر توطئه های داخلی دربار, به خصوص از جانب مادر شاه (مَهدعُلیا), که دشمن سرسخت تلاشهای اصلاح طلبانه او بود, دچار بی مهری شاه شده بود...

هنگامی که وی (=امیرکبیر) از ورود ما مطّلع شد, میرزا داوودخان را به نزد خود فراخواند و گفت: ”این نَمسه ها (اتریشی ها)ی بیچاره را من باعث شدم به این جا بیایند. اگر من بر سر کار بودم اسباب رضایت خاطرشان را فراهم می آوردم, امّا حالا می ترسم به آنها بد بگذرد. هرچه می توانی سعی کن که کار را به آنها آسان کنی» (ایران و ایرانیان, ص208, به نقل از سرگذشت تهران, ص118).

امیرکبیر شوق زیادی داشت که بنای «دارالفنون» هرچه زودتر به پایان برسد و به کار آغاز کند, امّا, به هنگام افتتاح دارالفنون او دوران تبعیدش را در فین کاشان می گذراند.

(صحنه قتل امیرکبیر در حمّام فین کاشان، ساخته پیکرساز معروف، استاد علی اکبر صنعتی)

دارالفنون روز یکشنبه 5 ربیع الاوّل 1268, 13 روز پیش از کشتهشدن بانی آن, امیرکبیر, با حضور شاه و گروهی از درباریان و رجال و هفت معلم اتریشی و چند معلم ایرانی, که تحصیلات عالی را در اروپا به پایان برده بودند, و صد شاگرد افتتاح شد.

دشمنان امیر اقدامات او را در راستای جلوگیری از خودکامگی, رشوه خواری, دزدی, ریخت وپاشهای درباریان و وابستگان آنها, و دخالتهای دستهای پنهان بیگانگان, برنتافتند و با نیرنگ و دسیسه چینی ناصرالدّین شاه جوان را نسبت به او بدبین کردند و سرانجام به قتل مظلومانة این پیشگام ترقیخواهی ایران کشاندند.

   ناصرالدّینشاه (22ساله) در روز پنجشنبه 19 محرّم 1268هـ (16 نوامبر 1851م) امیرکبیر را از صدارت (نخست وزیری) برکنار و به فین کاشان تبعید کرد و چند هفته بعد, دستور داد او را در روز 18 ربیعالاول سال 1268ق (11ژانویه 1852م) در حمّام فین کاشان به شهادت رساندند.

امیرکبیر سه سال و یک ماه و 28 روز (به سال قمری) صدارت کرد.