تهران روستایی بود در شمال شهر ری, مانند دیگر روستاهای آن سامان, از جمله, دولاب و طَرَشت. محل روستای تهران همان است که بعدها محلّه «چاله میدان» نامیده شد و اکنون در جنوب شرقی بازار قرار دارد. دروازه دولاب, دروازه یی بود که از آن به روستای دولاب می رفتند. محله «چاله میدان» و پیرامون مرقد امامزاده یحیی محلّ اصلی تمرکز جمعیت در تهران بود و محله «عودلاجان» در آن زمان باغ و سبزه زار بود, به ویژه باغ پسته و انار.
در روستای تهران مزارهایی وجود داشت که زیارتگاه بودند. امامزاده یحیی, معروفترین امامزاده نواحی تهران و دولاب بود. او از نبیرگان زید, فرزند امام حسن بود که در زمان خلافت مُهتدی عباسی (27 رجب 255 تا 18رجب 256ق) به دست ایادی عبدالله بن عزیز, از دستنشاندگان طاهر ذوالیَمینین (سرسلسله طاهریان), در نزدیکی ری به شهادت رسید.
شاه تهماسب (جانشین شاه اسماعیل اول) صفوی برای زیارت مزار حضرت حمزه در ری, که او را نیای خاندان صفوی می شمرد, از قزوین که تختگاه او بود, به حضرت عبدالعظیم می رفت. در آن زمان پیرامون روستای تهران, به ویژه در شمال آن در دامنه البرز, آب و هوایی خوش و شکار بسیار داشت. او هر بار که به زیارت می رفت, چند روزی را در اطراف تهران به شکار می گذراند و در سال 961ق دستور داد در گرداگرد شهر تهران حصاری بکشند با 114 برج، به نشانه 114 سوره قرآن و در پای هر برج نیز سوره یی از قرآن, به عنوان تبرّک, به خاک سپردند.
این حصار چهار دروازه داشت: دروازه حضرت عبدالعظیم در نزدیکی میدان مولوی کنونی؛ دروازه قزوین در محل کنونی میدان شاپور؛ دروازه شمیران, در محل پامنار کنونی و دروازه دولاب در میانه خیابان ری کنونی.
پس از کشیدهشدن آن حصار, محله «بازار» پدید آمد, که محل داد و ستد بود. از بازاری که در زمان شاهتهماسب ساخته شد, اکنون اثری برجای نیست. قدیمی ترین بازار تهران به اوایل دوره قاجار مربوط است و آن بازار «سه راه آهنگرها»ست که از دروازه شاه عبدالعظیم آغاز می شود. «چهار سوق» بزرگ بازار تهران، از بناهای زمان فتحعلی شاه است. «بازار امیر» نیز از بناهایی است که به دستور میرزا تقی خان امیرکبیر ساخته شد. قسمتهای دیگر بازار مانند «بازار بزرگ» یا «بازار کفاشها», از ساختههای دوره ناصرالدّینشاه است. حصار شمالی تهران در محلی قرارداشت که اکنون خیابانهای «چراغ برق» (امیرکبیر) و «سپه» (خیابان مابین میدان توپخانه و باغشاه) قرار دارند.
تهران تا میانه سلطنت ناصرالدین شاه به همان وسعتی بود که در زمان شاهتهماسب بود و حصار و دروازه هایش نیز همان حصار و دروازه های قدیمی بود.
پییترو دلّاواله, جهانگرد ایتالیایی, که در سال 1028ق به همراه شاهعباس اوّل در مسیر سفر از اشرف (بهشهر) به اصفهان, از تهران عبورکرده بود, درباره این شهر می نویسد:
(پییترو دلاواله و همسرش خانم مَعانی)
«... ظهر روز چهارشنبه ششم ژوئن یا کمی دیرتر... به شهری به نام تهران رسیدم که یک فرسنگ دورتر از مقبره یکی از مقدّسین آیین اسلام واقع شده است. شاه [عباس] در همان حوالی توقّف کرده بود... من مایل شدم به دیدن شهر بروم و بدین قصد از میان اردو عبورکردم و با وجودی که مردم تهران به خارجیها جا نمی دهند, محل دلچسبی در یکی از باغات پیداکردم و در سایه درختان به خوابی خوش فرورفتم. بانو معانی نیز بعداً رسید.
آن روز طبق معمول, عده زیادی از زنان ایرانی به دیدن ما آمدند که در بین آنها چند نفر مسیحی فقیر و بدبخت نیز بودند. در این شهر فقط دو خانوار مسیحی زندگی می کنند, که به آنها نیز دستور داده شد که به فرح آباد کوچ کنند.
(یکی از چنارهای بسیار قدیمی تهران)
تهران شهر بزرگی است؛ بزرگتر از قزوین, ولی عده کمی در آن ساکن هستند. تمام این شهر از باغهای بسیار بزرگ پوشیده شده و همه رقم میوه در آن یافت می شود, منتهی به علت گرمی هوا صبح خیلی زود باید آنها را بچینند و برای فروش به اطراف بفرستند... خیابانهای آن از نهرهایی که تعداد آنها فوق العاده زیاد است, سیراب می شود. همین نهرهای پهن و باریک و کوتاه و طویل برای آبیاری باغات نیز مورد استفاده واقع می شوند.
خیابانها پر از درختهای چنار است که همه پربرگ و قطور و زیبا هستند و باید بگویم که در تمام مدت عمر خود هیچ وقت تعداد به این زیادی چنارهای تنومند و زیبا ندیده ام. تنه این درختان به اندازه یی قطور است که اگر دو مرد دست به دست یکدیگر بدهند, بازهم نمی توانند یکی از آنان را بغل بگیرند و من باید تهران را شهر چنار بنامم. از این گذشته, عمارت یا چیز زیبای دیگری در این شهر نیست» (سفرنامه پیترو دُلاواله, ترجمه دکتر شجاع الدّین شفا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ اول، 1348،ص 278).
در زمان شاه سلطان حسین صفوی که افغانها (به فرماندهی محمود غَلجایی و پس از قتل او اشرف غلجایی) بر ایران چیره شدند, تهران نیز پس از مقاومت به دست آنها افتاد. در آن زمان تهران روستای بزرگی بود. کدخدا و افراد ثروتمند در بخشی از روستا که پر آب و درخت بود, سکونت داشتند. افغانها آن قسمت را به تصرف خود درآوردند و در پیرامون آن دیوار مستحکمی کشیدند. این محدوده «اَرگ» نامیده شد. این حصار جدید دارای دو دروازه بود: یکی, در جنوب آن در محل بازار و دیگری در شمال حصار که بعدها «دروازه دولت» نامیده شد.
در سال 1172ق کریمخان زند بر تهران چیره شد و در آن شهر تاجگذاری کرد. سال بعد کریمخان فرمان داد در «ارگ» تهران یک عمارت سلطنتی بناکنند. این بنا که به «خلوت کریمخانی» معروف شد, در اوایل زمستان آن سال به پایان رسید. این بنا در گوشه شمال غربی محوطه کاخ گلستان قرارداشت.
حدود «ارگ» تهران در آن زمان چنین بود: از شمال, میدان سپه (توپخانه)؛ از جنوب, خیابان بوذرجمهری (جُبّه خانه قدیم)؛ از شرق, خیابان ناصری (ناصرخسرو) و از غرب, خیابان جلیل آباد (خیّام کنونی).
پس از درگذشت کریمخان زند در 13 صفر 1193ق، آغامحمدخان قاجار به تهران لشکرکشی کرد و پس از چیرگی بر آن در روز 11 جمادی الاول سال 1200ق (نوروز سال 1164شمسی ـ مارس 1785م) آن شهر را, به طور رسمی, به پایتختی برگزید. تهران از این تاریخ پایتخت سلسله قاجار شد و «دارالخلافه» نام گرفت.
در این زمان، تهران روستای بزرگی بود با جمعیتی که از چند هزار تن فراتر نمی رفت. امّا پس از آن, جمعیت شهر رو به فزونی نهاد. انتقال دربار, دستگاههای اداری و قشون به تهران, به ویژه کوچاندن "دوازده هزار خانوار از شیراز به تهران" جمعیت تهران را بسیار افزایش داد, به طوری که ده سال بعد از قتل آغامحمدخان, که ژنرال گاردان, رئیس هیاٌت نظامی دولت فرانسه, که از طرف ناپلئون بُناپارت, در پاییز سال1222ق (1185ش ـ 1807م) به تهران رفته بود, جمعیت این شهر را «پنجاه هزار تن» ذکر می کند.
پس از قتل آغامحمدخان، فتحعلی خان, در روز عید رمضان (عید فطر) سال 1212ق, که همزمان با عید نوروز بود, در تهران, به سن 30سالگی, به تخت شاهی نشست و به مدت 38سال و دوماه در این شهر پادشاهی کرد. در زمان او بود که بناها و باغهایی در تهران ساخته شد و شهر رو به آبادانی نهاد.
فتحعلی شاه در دومین سال پادشاهیش (1213ق) فرمان داد در نیم فرسنگی شمال تهران, در بیرون شهر, قصری بسازند. محلی که برای این کار در نظر گرفته شد, بیابان بود. پست و بلندیها را صاف کردند و قصری بناکردند که به «قصر قَجر» معروف شد, در همان محلی که امروز در آن «زندان قصر» قراردارد. این قصر تا زمان ناصرالدّین شاه قصر تابستانی شاهان قاجار بود.
(قصر قَجَر)
به دستور فتحعلی شاه در بیرون حصار غربی تهران باغی ساخته شد که در دوره ناصرالدّین شاه «باغشاه» نام گرفت. در این باغ میدانی هم برای اسب دوانی ساخته بودند.
«تخت خانه» قدیمی ترین بنای ارگ تهران بود که در زمان کریمخان زند ساخته شده بود. فتحعلیشاه دستور داد تا یک تخت یکپارچه از سنگ مرمر یزد ساختند و در ایوان کاخ «تخت خانه» گذاشتند. از آن پس این کاخ به «تخت مرمر» معروف شد. او هر سال در سالروز تاجگذاریش بر آن تخت می نشست و در حضور او جشن تاجگذاری برپا می شد.
(کاخ تخت مرمر ـ نقاشی فلاندن, در سال 1256ق ـ دورة محمدشاه)
مسجد شاه (مسجد جامع) از مساجد معروف تهران است که در زمان فتحعلیشاه ساخته شد. بنای آن در سال 1240ق به پایان رسید.
در همین دوره، در محله ارامنه در جنوب محله سنگلج، در میانه بازار سیداسماعیل و خیابان مولوی، «کلیسای طاطاوس» بناشد. این کلیسا کهن ترین کلیسای تهران است.
(کلیسای طاطاووس)
پس از درگذشت فتحعلی شاه، محمدمیرزا، پسر عباس میرزا، در 22شعبان1250هجری قمری (24دسامبر1834م) به تخت شاهی نشست.
در زمان محمدشاه هنوز «میدان توپخانه» ساخته نشده بود. شمال محله ارگ، بیابان بود و بعدها میدان توپخانه و قورخانه در آن جا ساخته شد. شرق ارگ خندقی بود که بعدها در دوره ناصرالدّین شاه با پرکردن آن, «خیابان ناصری» (ناصرخسرو) ساخته شد. جنوب ارگ نیز سبزه میدان (تخته پل) قرارداشت که خیابان جُبّه خانه در آن جا ساخته شد که بعدها خیابان بوذرجمهری نام گرفت. غرب ارگ نیز خیایان جلیل آباد بود که بعدها خیابان خیام نامیده شد.
باغ نگارستان از باغهای مشهور تهران بود، در دوره محمدشاه، در سال 1261ق, آب باغ به علت کمبود بارندگی یا مصرف زیاد کم شد. محمدشاه دستور داد «از رود کرج تا شهر تهران, که هفت فرسنگ مسافت است, نهری بزرگ با مخارج گزاف به طرف شهر جاری کرده, از بالای باغ نگارستان گذارانیدند که از دروازه شمیران به شهر» می آمد. پس از پایان این کار به دستور شاه, «بر سر نهر... جشنی ملوکانه گرفتند» (مرآت البُلدان, اعتمادالسّلطنه, جلد اول, ص939).
در دوره سلطنت محمدشاه، اوژن فلاندن, جهانگرد فرانسوی که در روز اول مارس [1840م] (26 رمضان 1255ق) به تهران وارد شد, درباره این شهر می نویسد:
تهران «... شش دروازه دارد ... کلّ جمعیتش که داخل چهار دیوار است, یکصد هزار می باشد. در اولین وَهله منظره شهر تهران, جز دیواری طولانی از آجرهای زردرنگ، که از رویش چند گنبد مسجد و کلاه فرنگیهای قصر شاه مشاهده می شود, چیز دیگری ندارد. شش هفت مسجد, سه چهار مدرسه, یک صد حمام و قریب یک صد کاروانسرا, که هیچ یک قابل توجه نیستند. بازارها بدهیبت و کثیف و ساختمانهایشان بسیار بد است...
(میدان شاه ـ ارگ یا توپخانه قدیم ـ نقاشی فلاندن در سال 1256ق)
تنها قسمت قابل توجه شهر "ارگ" است که در مرکز شهر قرارگرفته و از سایر محله ها به واسطه دیواری مستحکم و خندقهایی که هر یک بر رویش پلی دستی زده شده, جدا می گردد. در این محل است که شاه قصری ساخته و خود و اقوام نزدیک و اُمرای بزرگ درباری و مستحفظینش زندگی می نمایند. درب عمده ارگ به سمت جنوب, در وسط تهران و به دم بازارها می باشد... تهران ... آبش آب بارانی است که در چشمه ها جمع می شود. مدت شش ماه سال را گرمای خیلی شدید دارد و باد جنوبی آن سوزان است. نداشتن آب کافی او را به خطر می اندازد. وضع داخلی شهر هم ناسازگار است. از کوچه ها و بازارها، که حرارت آفتاب تابستان بدانها می تابد, در اثر داشتن آبهای متعفّن, بخارات نامطبوع متصاعد می شود که تولید تب و بیماریهای خطرناک می نمایند, بدین لحاظ در ماه مه (اردیبهشت), دربار و اغنیا و تمام اشخاصی که با شهر کاری ندارند, فرارکرده به دامنه کوهی که مجاور تهران است, مسکن می گزینند. تمام دامنه کوه شمیران را دهاتی چند با باغات زیاد فراگرفته و اهالی تهران مدت شش ماه به چادرهایی که در این سرزمین میزنند, بهسرمیبرند...» (سفرنامه اوژن فلاندن به ایران, ترجمه حسین نورصادقی، ص 111, به نقل از «جغرافیای تاریخی ایران», ص116).
اولین نقشه شهر تهران
مهندس برزین (برژن), ایران شناس روسی, در دوره سلطنت محمدشاه، در ماه ذی حجّه سال 1258ق (1841م), نقشه یی از تهران ترسیم کرد.
در نقشه برزین, محلات تهران عبارت بودند از: ارگ, عودلاجان, سنگلج, چال میدان و بازار. دروازه های تهران نیز عبارت بودند از: دروازه دولت و دروازه شمیران در شمال شهر, دروازه عبدالعظیم در جنوب. دروازه دولاب در جنوب شرقی و دروازه قزوین در غرب.
محله ارگ شاه نشین شهر بود و دور آن حصاری داشت که آن را از بقیه محلات شهر جدا می کرد و دور حصار خندق بود که در آن آب نبود. جنوب محله ارگ سلطنتی به وسیله یک پل چوبی (تخته پل) به «سبزه میدان» در شمال محله بازار ارتباط می یافت. سبزه میدان ابتدا «تخته پل» نامیده می شد.
(نقشه برزین ـ تهران با حصار شاه تهماسبی در پیرامون آن)