جمشید پیمان: چند نکته در رابطه با ترور شارلی ابدو ویارانش

ــ درست است که در تظاهرات میلیونی روز (یکشنبه 11 ـ 01 ـ 2015) پاریس سران دولت‌ها باد به غبغب انداختند و بازوبه‌بازو با تظاهرکنندگان همدست و همراه و هم‌نفس شدند، اما آن‌یک میلیون شرکت‌کننده (و میلیون‌ها تن در سراسر جهان)، همزمان که فریاد می‌زدند:" من یک شارلی ابدو هستم "، عملاً دلخوری‌ها و خونین‌دلی‌های او ویارانش از سیاست‌های احمقانه و ویرانگر این به‌اصطلاح سران را بازتاباندند؛ بنابراین لازم است این حضرات بدانند که نه می‌توانند میان دعوا برای خودشان نرخ طی کنند و نه مردم می‌گذارند که این‌ها پیکر شارلی ابدو ها را نردبان خودشان بکنند. بله شما در تظاهرات دیروز پاریس، خودتان را بدون این‌که از جانب مردم دعوت داشته باشید جلو انداخته بودید، ولی درعین‌حال داشتید نقشه می‌کشیدید که چطور با سرکردگان تروریست‌ها یعنی امثال حاکمان جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران (فکر کنم هم‌اکنون چانه‌زنی ابد مدت مماشتگران با حاکمیت آخوندی میان جان کری و ظریف جریان دارد!) و بشار اسد در سوریه و نوری مالکی در عراق و نظایر این‌ها در جاهای دیگر کنار بیانید. نفرین بر شما باد که تا جهان را یکدست، ویرانه نکنید آرام نمی‌گیرید.

ـــ تروریست‌ها هرکه بودند و سرنخشان دست هرکس بود، نقاب مسلمانی بر چهره داشتند. این امر بیش از هرکس مسلمانان دموکرات و آزادی‌خواه را باید تکان بدهد. دموکراتیزه شدن اسلام و رهاندنش از ورطهٔ هولناک فناتیسم و تروریسم، جز از طریق مسلمانان دموکرات، امکان‌پذیر نیست.
ـــ تروریست‌ها هر که بودند و سرنخشان دست هر کس بود، نه از تلورانس کشورهای آزاد که از سیاست مماشات دولت‌های بزرگ با جنایتکاران، بهره گرفتند.
ـــ این تروریست‌ها جانشینان تروریست هائی هستند که پیش‌تر در همین فرانسه بختیار، برومند، کتیبه و ارتشبد اویسی و شهریار شفیق، در سویس کاظم رجوی، در ایتالیا نقدی، در اتریش قاسملو و در آلمان شرفکندی ... را ترور کردند و مشمول عفو مماشات گران در این کشورها شدند.
ـــ این تروریست‌ها حاصل سیاست چرند ایالات‌متحده و کشورهای بزرگ اروپائی در صدور آزادی و دموکراسی همراه با جنگ در کشورهای عراق و افغانستان و لیبی و پاکستان و ... هستند.
ـــ این تروریست‌ها محصول غارت بی‌وقفه جهان به‌وسیله سرمایه‌داران لگام‌گسیخته و حرص پایان‌ناپذیر آنان‌اند.
ـــ این تروریست‌ها از زیر بُتّه سبز نشده‌اند. آن‌ها نتیجهٔ سرکوب، تبعیض، بی‌عدالتی در جهانند.
ـــ این تروریست‌ها کارگردان نیستند، اگر بازیگر هم باشند نقش اول را ندارند، این‌ها بیشتر به سیاهی لشگر شبیه‌اند. آفرینندگان این‌ها و گردانندگانش، بی‌وقفه با دولت‌های مماشات گر در حال لب دادن و لب گرفتن هستند. جنایت تروریست‌ها در فرانسه را که منجر به کشته شدن 17 انسان بی‌گناه شد، هر انسان باشرافتی محکوم می‌کند؛ اما کشتارهای بشار اسد در سوریه که تاکنون بیش از 170000 قربانی گرفته است را چه کسی باید محکوم کند؟ اعدام‌های هرروزه و فزاینده در ایران و حبس و شکنجه آزادیخواهان و اعدام هزاران زندانی سیاسی به‌فرمان خمینی، در چارچوب تروریسم نمی‌گنجند؟ این‌ها را چه کسی باید محکوم کند؟ دولت‌های مماشات اگر که ریش و قیچی قدرت در اختیارشان است بجای محکوم کردن و کوتاه کردن دست این جنایتکاران، بنا به دلایلی که همه‌شان بر من مکشوف نیستند، مشغول خریدن ناز و عشوه ی آن‌هایند.
ـــ مبارزه جدّی با تروریسم از محکومیت پدرخوانده‌های تروریسم معاصر و پایان دادن به سیاست مماشات با آن‌ها آغاز می‌شود. در غیر این صورت فقط احمق‌ها شعار مبارزه با تروریسم توسط دولت‌های بزرگ را باور می‌کنند.
12-01-2015