شعر فروغ همواره در سراسر حاکمیّت زن ستیز و داعش پرور آخوندی با تیغ سانسور روبه رو بوده است، چرا که این شاعر آزاده و بیدادستیز چهره این «زاهدان سیه کار خرقه پوش» را به روشن ترین و نیکوترین بیان افشاکرده است، ازجمله در شعر زیر که می خوانید:
«پاسخ»
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند/
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش/
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی اَر ز داغ گناهی سیه شود/
بهتر ز داغ مُهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب/
بهر فریب خلق بگویی خدا، خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع/
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید، او که به لطف و صفای خویش/
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
توفان طعنه، خنده ما را ز لب نشست/
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم/
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست/
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
ماییم، ما، که طعنه زاهد شنیده ایم/ ماییم، ما، که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب/ زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم!
آن آتشی که در دل ما شعله می کشید/
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق/
نام گناهکاره رسوا نداده بود!
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان/
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
«هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق/
ثبت است در جریده عالم دوام ما».