عزیز پاک نژاد ـ موسوی و «اصل‌ جاودان تکافل اجتماعی–اسلامی»

موسوی و «اصل‌ جاودان تکافل اجتماعی–اسلامی»

عزیز پاک نژاد

پیامهای نوروزی سران جناحهای غالب و مغلوب رژیم، وهمچنین دید و بازدید های نمایندگان دو سر شکاف در راس حاکمیت، حاوی نکاتی است که به شکل غریبی عجیب می نماید.
 
کسانی که برای برآمدگان از «نمایش انتخابات»، در زمینه ایجاد تغییر در نظام ولایت فقیه به  خصوص با اتکاء به قانون اساسی آن رسالتی قایل نیستند، البته از این تناقضات تعجب نمی کنند. این موضوع اما برای جوانانی که بی توجه به ماهیت امر و کنه اندیشه های ویرانگر «معتقدان به قانون اساسی نظام»  در پی آنان روانند، باید مورد توجه دقیق قرار گیرد. 

پیام نوروزی خامنه ای با نامگذاری سال جدید به عنوان سال «همت مضاعف و کار مضاعف» خطاب به وفاداران رژیمش بسته شد. خامنه ای در تلاشی مذبوحانه خطاب به «همه ایرانیانی که در هر نقطه‌ای از جهان هستند و چشم امید و انتظار به کشور عزیزشان دوخته‌اند» از نوروز و رویش طبیعت سخن گفت تا درد ناشی از به هیچ گرفتن فتوای او در رد چهارشنبه سوری توسط همان ایرانیان را پنهان کند.

تکیه ولی فقیه روی همت و کار مضاعف نوکرانش قابل درک است. اتفاقا محتوای اصلی این پیام متضرعانه، تاکید او به هوادارانش برای بالابردن شدت سرکوبگری در مقابل مردم برای حفظ نظام در سال جدید است. او رقبا را «دشمنان کشور و دشمنان نظام جمهوری اسلامی» خواند و با تاکید روی «تلاش های ارزنده و بزرگ» «مسئولین» در شکست توطئه دشمنان، جنبه دیگر پیام خود خطاب به «سران فتنه» را هم روشن و آشکار کرد و به زعم خود حجت را برای کسانی که سال جدید را ادامه سال قبل تصور می کنند تمام کرد.

احمدی نژاد نیز به نوبه خود در پیام نوروزیش، سرمست از باده قدرت و به یمن ضعف و زبونی و ناپیگیری رقبایش در هدایت اعتراضات، زوزه سر داد که «رای قاطع و بسیار روشن و بالای ملت به رییس جمهور منتخب و خادم، مسیر روشن فردا را ترسیم کرد». او در دشمن خواندن رقبا چیزی از ولی فقیه کم نگذاشت و گفت «دشمنان از نشاط و بالندگی و امید مردم ما عصبانی بودند و هستند اما باید بدانند که ملت ما امروز بسیار پر نشاط تر، با محبت تر، مصمم تر و مقتدرتر از سال قبل و از همیشه در راه اهداف بلند خود حرکت خواهد کرد». تاکید احمدی نژاد روی «عصبانی بودند و هستند»، اعتراف به تداوم قیام مردم، و صحبت او از اقتدار بیشتر در سال جدید هم تکمیل اخطار ولی فقیه به رقبا است.

میرحسین موسوی در پیام تصویری نوروزی خود در حالی که به صورت مشمئز کننده ای تصویر امام جنایتکاران را در «چند» سین خود جا داده بود از سال «صبر و استقامت» خطاب به مخاطبانش سخن گفت. او همچنان بر اعتقاد به قانون اساسی دست پخت خبرگان رژیم پای فشرد و نشان داد که حرف تازه ای برای مردم ایران ندارد. موسوی در قسمتی از صحبتهایش گفت: «قانون اساسی یک میثاق ملی است. بدون آن ما وحدت نداریم بلکه هرج و مرج داریم و دورنمای تاریکی داریم».

گفتار او و پافشاری بر اجرای قانون اساسی نظام مورد علاقه اش، یادآور صحبتهای خاتمی در شروع دوره اول ریاست جمهوریش است و کوچکترین تقاوتی ندارد. در آن زمان خاتمی هم برای مشروعیت دادن به خود و دار و دسته اش در پیشگاه مردم، همین قانون اساسی رژیم را مطرح می کرد و این که به «مقام معظم رهبری» حضورا گفته من تابع قانون اساسی هستم و قصد دارم در چهارچوب آن عمل کنم.

 آن زمان تاکید بر اجرای قانون اساسی و رسیدن به «اصلاحات» در درون نظام می شد و اکنون شاهد تکرار این نوع ادعاها از زبان موسوی و نمایندگان ظاهرا خود خوانده اش در خارج کشور هستیم . آن زمان همین ادعای اجرای قانون اساسی، دستمایه خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی قرار گرفت و در هشت سال ریاست جمهوری خاتمی نه تنها هیچ ظرفیت مثبتی از آن ساطع نشد بلکه به صورت دردناکی زمینه را برای روی کار آمدن احمدی نژاد آماده کرد.

در آن زمان هم در هر پیچی که مدعیان اصلاحات در درون نظام مورد سرکوبی و دادگاه و ترور باند ولی فقیه قرار می گرفتند، نصیحت اصحاب «اصلاحات» به سوته دلان، همین توصیه «صبر و تحمل» و واگذاری امور به الطاف ولی فقیه «منتسب به وحی» بود.

از زبان موسوی می شنویم که می گوید: «سال جدید سال استقامت بر این مطالبات به حق و قانونی است و ما حق عقب کشیدن و عقب‌گرد در ارتباط با این مطالبات را نداریم و آن را خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا می‌دانیم».

این مطالبات به زعم موسوی «از خواسته‌هایی مثل رأی و تعیین تکلیف انتخابات آغاز و به مطالبات دیگر رسید. آنچه جنبش عظیم سبز با تعاملی که بین افراد شکل داد نتیجه‌گیری کرد که همه مطالبات در تحقق اهداف قانون اساسی و آن هم بدون تنازل باید تجلی یابد».

موسوی ضمن گفتن این جملات خواستار زنده کردن «اصل‌ جاودان تکافل اجتماعی ـ اسلامی» توسط «جنبش سبز» می شود و جا به جا از مسلمان بودن خود و ملت ایران صحبت می کند و «تجلی افکار و اندیشه های ملت و اراده ملی آنان» را «یقیناً اسلامی» می خواند و پیام خود را با «یک دعا از حضرت امام(ره)» به پایان می رساند.

تلفیق اسلام با دعای امام جنایتکاران و اقتدای با جا و بی جای او به خمینی نشان می دهد که او نتوانسته خود را از اندیشه ها و برداشتهای ارتجاعی ـ مذهبی سی سال پیشش رها ساخته و تکیه اش بر افکار خمینی، از اعتقادش ناشی می شود و نه از مصلحت اندیشی او در مقابل باند ولی فقیه. او حقیقتا به حکومت مذهبی اعتقاد دارد و در این زمینه هم چیز تازه ای ارائه نمی دهد و در سی سال پیش سیر می کند.

سئوالی که مطرح است و ذهن را آزار می دهد این است که آیا موسوی با تجربه شکست «اصلاحات درون حکومتی»  و بیهوده بودن امید بستن به اجرای قانون اساسی نظام در دو دوره ریاست جمهوری خاتمی، چگونه همچنان آن را به عنوان مطالبه حداکثری خود و «ملت سبز ایران» مطرح می کند؟
 آیا او ادامه دهنده راه خاتمی که همیشه سرسپرده ولی فقیه بوده است خود را می داند یا کسی که ادعای رهایی «مردم مسلمان» ایران از چنگال استبداد را دارد. در حال حاضر به نظر می رسد افکار و نظرات و خواسته های خاتمی و باندش بر موسوی تاثیر بلافصل دارد و آنها او را هدایت می کنند.

 آیا او وقتی از «ما این قانون اساسی را در میان امواج خون شهدا به دست آوردیم و نمی‌توانیم آن را راحت از دست بدهیم و همه باید به آن بازگردند» حرف می زند، همچنان امید دارد که ولایت مطلقه فقیه برای این درخواست صادقانه او پشیزی ارزش قایل شود؟
 یا این که تصور می کند مردم ایران بعد از این همه قربانی و فداکاری و رنج و دردی که در سی سال حکومت فاشیسم مذهبی تحمل کرده اند، به اجرای بی تنازل قانون اساسی رژیم که پایه همه مصائب آنهاست تن داده و همه «به آن باز می گردند»؟

برای اطمینان از تلاش برای اجرای حداقل این ادعا، خوب است معتقدان به تغییرات تدریجی در نظام ولایت، همین تعهد موسوی به عدم «خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا» را یک جایی یادداشت کنند و سر هر بزنگاهی که رژیم خون مردم را می ریزد از او بازخواست کنند. طبیعی است که رای دهندگان به او حق دارند از او بپرسند چکار کرده است یا چکار می خواهد بکند. اگر «صبر و استقامت» قرار است سالها طول بکشد که احتمالا منظور همین است!، و اگر قرار است «گذر تدریجی زمان» همه چیز را حل کند، پس هدف از دادن تعهد چیست؟

میرحسین موسوی در دیدار با نمایندگان «اصلاح طلب» مجلس ارتجاع باز هم به خمینی روی آورد و «با انتقاد شدید از نوع معرفی بنیانگذار جمهوری اسلامی توسط صدا و سیما آن را به مثابه «ویران کردن پایه‌ای نظام» دانست» و گفت «صدا و سیما رفتار و دکترین امام راحل را تخریب می‌کنند و این درست کاری است که رسانه‌های بیگانه هم انجام می‌دهند». او با  اصرار، خمینی را حلال مشکلات نظام می داند و باند ولی فقیه را به «راه و منش امام راحل که نگاهی وسیع به قضایا داشتند و تنها یک فرقه یا جناح را نمی‌دیدند» فرامی خواند.
 موسوی و اطرافیانش به شدت از حرکت مستقل مردم می ترسند و همه کوشش خود را بکار می گیرند تا در سال جدید مردم «حرکت تندی» صورت ندهند. او با خواهش و تمنا از باند ولی فقیه می خواهد که «تعقل» امام گونه پیشه کرده به مردم فشار نیاورد تا خطری متوجه اصل نظام نشود. معلوم نیست حرف تازه ای که خانم زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی نیز در پیام نوروزیش مبنی بر«ما در دنیای مدرن می خواهیم بر همه ی این ها پیشی بگیریم و حرف تازه ای بزنیم» بیان کرده است، چیست؟

ولی فقیه نظام و باند حاکم با تمام قوا بر مواضع خود پافشاری کرده و به کمتر از توبه و طرد رقبا رضایت نمی دهند، در چنین شرایطی کشاندن مردم به ورطه تسلیم در قالب «صبر و استقامت» مفهومی جز خدمت و وفاداری به نظام ولایت مطلقه فقیه ندارد. مردم در ماههای گذشته تجربه زیادی کسب کرده اند. راه خود را شناخته اند و این راه را در «چهارشنبه سوری» به روشنی به دنیا نشان دادند.
این راه ادامه پیدا خواهد کرد و هیچ سازشکاری با هیچ ترفندی نمی تواند مانع آن شود.

     20 فروردین 1389