از یکسو، از زمان روی کار آمدن خمینی، واژههای نخراشیدة زشت عجیب و غریب و نفرتانگیزی مثل «هَجَمه» و »فشل» به همراه انبوهی واژههای حوزهای دیگر وارد زبان ما شد.
از سوی دیگر، همین حاکمیت ولایت فقیه، تمامی افکار تحمیلی و ارتجاعی خود را در کتابها به شکل درس و غیردرس، وارد کرد؛ و آلوده بودن کتب آموزشی به آن القائات، به نوعی، مردم را از ادبیات و فرهنگ و تاریخ واقعی ایرانی دور کرده و میکند.
دیگر این که سختیهای زندگی مثل فقر و سرکوبی و مشکلات اجتماعی و سیاسی، حتی جایی برای طرح تهدیدی که برای زبان و فرهنگ ما وجوددارد نمی گذارد.
در چنین اوضاعی، کودکان هزارها هزار ایرانی ترک وطن کرده، در سراسر دنیا، به تدریج زبان فارسی را از یاد می برند و زبانهای خارجی می آموزند ـ بزرگسالانشان هم کم کم فارسی را از یاد می برندـ .
از سوی دیگر، رایانه و نوشتن ماشینی، بسیاری از واژهها را به زبان فارسی سر ریز کرده است. از : «پرینت» و «کنسل» و «کپی» و «ریوویو» و «اینسرت» بگیرید تا« مَچ» و «پکیج» و صدها واژه ـ که به هزارها هم کم کم سر می زندـ، از کار با کامپیوتر بر زبان و نوشتار و گفتگوی افراد وارد می شوند، و تا هزاران واژة دیگر از حوزههای سیاسی و پزشکی و ورزشی و غیره. بسیاری با این واژهها آن چنان خو گرفتهاند که کمتر کسی قبول می کند که به جای کلمة عجیب و زشت «شوکهکننده» از همان «تکاندهنده» استفاده کند. اغلب افراد به جای واژة بسیار راحت «راحت» می گویند ریلکس!! … و… تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
در این میانه، دافعة حکومت آخوندی هم باعث می شود که ادیبان کشور ، گروهی متواری، گروهی منکوب، گروهی غیرفعال هم از تمایل و هم از فرصت و اقتدار لازم برای ایجاد راهکارهایی برای جلوگیری از تهدید و چارهکردن امر، به دور باشند.
این مشکل را با دوستی مطرح می کردم، او گفت: میان این همه مشکلات میهن و مردم، تو هم تهدید پیدا کردهای؟ صحبت از تهدید زبان فارسی می کنی؟ فکری به حال سرنگونی این رژیم باید کرد!. دیدم راست می گوید.
کم کم به این فکر افتادم که با این همه تهدیدها و با این سرعتی که پروژة (ببخشید) برنامة تخریب زبان فارسی دارد پیش می رود، شاید تا چهل پنجاه سال دیگر، زبان فارسی از میان برود.
در همین اندیشه بودم که به نقش شاعر توجهم جلب شد. گفتم شاعر می تواند واژه بسازد و علاوه برآن، می تواند با شعرش واژه را جاری کند. قدری که پیشتر رفتم و به نقش فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا و بزرگان دیگر شعر و زبان فارسی اندیشه کردم، دیدم که شاعر، افزون بر واژهسازی، می تواند زبان فارسی را برای قرنها نیز حفظ کند. وقتی آن بزرگواران را به یاد آوردم، توجهم به این نکته جلب شد که یورش که در تاریخ ایران کم نبوده!. اما زبان فارسی ما از بین نرفته. بنابراین شاید نگرانی من هم نابجاست. کمی بیشتر که فکر کردم دیدم که تنها همان حکیم فردوسی، امروزه دارد غیرت ایرانی را همچنان که در برابر یورش آن زمان حفظ کرد، در برابر ایلغار آخوندی هم به خانوادههای ایرانی، اسم برای فرزندانشان می دهد.
و کمی که بیشتر اندیشه کردم دیدم که حافظ همچنان که آن واعظان ریاکار را رسوا کرد، امروز هم دارد درترانهها و اشعار مردم، علیه فقیهان تبلیغ می کند.
از این همه روحیه گرفتم و به عنوان رهرو کوچک عاشقی از آن خدایان زبان فارسی گفتم برخی واژگان که به جای واژگان مهاجم فراهم کردهام در اختیار دیگران بگذارم. بله! باید جنگید! آن چه در زیر می بینید یک یادآوری برای به کارگیری واژگانی است که دست بسته به کناری گذاشته شده اند، و برخی واژگان دیگر هم واژگان نوی هستند که هر ایرانی ادب دوستی می تواند، همانند آنها تهیه کرده وارائه کند. البته این آغاز کار است.
برابر برای واژگان انگلیسی یا فرانسه:
لانسه: مطرح
ریل: روال. روند
استارت زدن: آغاز کردن. شروع کردن. یا کلید زدن.
گیرپاژکردن: قفل شدن
شارژ شدن: انگیزه گرفتن. انگیزه یابی.
دشارژ شدن: بی انگیزه شدن
استپ زدن: توقف دادن. ایستادن. وقفه دادن.
اُکی کردن: پذیرش.
اکی: قبول.تأیید.
کاراکتر: شخصیت، منش.
مارک زدن: برچسب زدن.
کُلّپس: فروریختن
اپسیلون: ذره
سیکل: چرخه
پریود: دوره. پریودش طی شود: دوره اش طی شود.
فاکت: نمونه. فاکت اقتصادی: نمونة اقتصادی.
ساپورت: پشتیبانی
اسپانسر: حمایت
تاپ: عالی. خوب. نیکو
چک: وارسی ـ بررسی
شوکه شدن: تکان خوردن شوکه کننده: تکان دهنده
ریلکس: راحت. آسوده
تست: آزمایش. آزمون
بریف کردن: توجیه کردن. حالی کردن
راندمان: بازده
انرژی: توان، نیرو
کنتاکت: برخورد. تصادم
کیس: پرونده ـ مورد
مینیمیزه : کوچک کردن. مینیمیزاسیون: خُردنمایی.
مونیستی: یکدست. مونیزم: یکدستی. یکسانی
کد: نمونه. کدی از فلانی آوردن. نمونه ای از فلانی آوردن.
پروسه: روند یا فرآیند
پروسدور: روند حقوقی
اشل: سقف. حد
آلترناتیو: جایگزین، بدیل
پروژه: کلان برنامه
تیتر: سرنامه. سرواژه یا ابَرواژه
کمیته: کارگروه
تاکتیک: راهکار
بایکوت: تحریم.
اکتیو: فعال. کارآمد
پاسیو: غیرفعال.
لباس سیویل: لباس شهری.
کپی: رونوشت. کپی از عکس یا چیز دیگر: روگرفت
فیلتر : پالایه. فیلتر کردن: پالایه کردن.
روتین: جاری. معمول.
رادیکال: ریشه ای
ری استارت: بازشروع.
پروژکتور انداختن: پرتوانداختن
زوم کردن: متمرکز شدن. تمرکز
فرمت: بافت. یاصورت بندی
لینک شدن: وصل شدن
ادیت کردن: ویرایش
ادیت فیلم: چینش
****
ـ فارسی برخی کلمات عربی:
لذا (از این رو)ـ معذالک( با وجود این)ـ لهذا( به این دلیل) ـ امثالهم( امثالشان) ـ علی ای حال( درهر حال) ـ فیالمثل (درمثل) ـ فیالواقع( درواقع) ـ عدم وجود (نبود) ـ
***
ـ برخی برابرهای فارسی برای واژگان عربی:
ظرفیت: گنجا محتوا: درونه به این دلیل است که: از آن روست که
در حال رشد: هردم شونده سابقه: پیشینه مخفی: پوشیده مقدمه: درآمد
حقایق نهفته: پنهانهها حداکثر: دست بالا تجلی: رخنمایی
عبورکرده: برگذشته فوقالذکر: پیش گفته حاصل شده: برآمده
ضرورت: بایستگی عدم ضرورت: نبایستگی ظاهر: نمود
ذات: گوهره کشف: یافته نامفهوم: گنگ عملکرد: کارکرد
محدوده: خطه خلاق: آفرینا جنگنده: ستیزا قلیل: اندک شمار، اندکشمارترک
مهیاترین: به دستترین تقلا: پویه نظر: دید
محققانه: پژوهمندانه تجزیه و تشریح: واگشودن منتخب: گزیده نوع: گونه
به سرعت خود افزودن: پاتیز کردن لحظه: دم دوشادوش: همکنار ذیصلاح: بایسته، شایسته
نجات دادن: جستاندن صبح: آفتابدم موج: تکانه پشت دیوار: برونه اجبار: واداشت
نظم: سامان شخصیت: منش اول: نخست کافی: بسنده خودکفا: خودبسنده
کلیشهای: روش مند(درتفکر) ظریف: باریک عرق طبقاتی یا گروهی یا قشری: همگزینی
سنخیت: همنمایی محصول: فرآورده طبقات بالا: فرادستان مخارج: هزینه
پاسپورت: روادید فاکت: داده ثروتمند: برخوردار مکانیزم: سازوکار
تغییر: دگردیسی کاریزماتیک: فرهمند تعلم: دانشوری شاکله: ساختار
امضاء: دستینه اجازه: پرک اختلاف: دوتیرگی روشن است: پیداست