بیانیهای که حاصل این دوره چهارماهه بود، جدا از فرم و برداشتهای اعلامشده رایج در هر مذاکرهای، دو نکته مهم را برجسته میکند که در تعادل قوای سهماهه بعدی، شکستی خفتبار برای هیئت مذاکرهکننده رژیم محسوب میشود.
نکته اول اینکه این بیانیه، هم نقطه پایانی بر کلیه مذاکرات و رفتوآمدهای چندساله اخیر است و هم نقطه شروعی دنیاپسند، برای مذاکرات بعدی است. به این معنی که رژیم از این به بعد نمیتواند بهآسانی و با یک ترفند، مذاکرات را به «نقطه صفر» برساند. کاری که بارها در طی این چند سال کرده است. علت استقبال کشورهای مختلف دنیا از این بیانیه که هنوز حتی امضاء هم نشده، در همین نکته است. دنیا این نقطه پایان و نقطه شروع بعدی را بهنوعی تثبیت کرده است. در این تلاشها کشورهایی از قبیل روسیه و چین هم که معمولا برای رژیم فضاسازی میکردند، شرکت داشته و در این نتیجهگیری در طرف مقابل رژیم قرار میگیرند و نمیتوانند ترفندهای احتمالی رژیم برای بر هم زدن چندباره مذاکرات را تائید یا دنبال کنند.
نکته دوم اما به دادن یک امتیاز مهم مادی توسط رژیم برمیگردد که اصل قضیه در آن معنی پیدا میکند. در آخرین دور مذاکرات در چهار ماه پیش که منجر به دادن یک مهلت هفتماهه دیگر به مذاکرات گردید، هیئت رژیم بسیاری از خواستههای طرفهای مذاکره در زمینه برنامههای مخفی خود را بهطور محرمانه تأمین کرده بود که بعداً بهناچار توسط خامنهای تائید و «افشا» شد. اینها مواردی بود که بدون تن دادن رژیم به آنها، هفت ماه دیگر به دوره مذاکرات اضافه نمیگردید و این «معرکه» همان موقع توسط کشورهای طرف مذاکره رژیم خاتمه پیدا میکرد.
یکی از تاکتیکهای شناختهشده ولیفقیه برای حل بحرانهای رژیمش همواره خرید زمان برای تغییر صورت مساله بوده است. ولیفقیه در این نوبت، در چنبره بحرانها با سوءاستفاده از محرمانه بودن مذاکرات و بهدوراز چشم خبرنگاران و رسانهها، عقبنشینیهای کلان برای به دست آوردن زمان بیشتر، صورت داده بود. در این مقطع که بیانیه پایانی اعلام و رسما خوانده شد نیز همین پرنسیب (عقبنشینیهای تاکتیکی) باید عمل میکرد که ظاهرا کرده است.
روشن است که هیئت رژیم، بازرسیهای سرزده از همهجا بخصوص از برنامه نظامی مخفی اتمی خود که در قالب «پروتکل الحاقی» بعداً باید تصویب و اجرا شود را از همینالان پذیرفته و به آن تن داده است. بازرسهای آژانس که در بین آنها بهطورقطع ماموران امنیتی و اطلاعاتی کشورهای طرف مذاکره، حضوری خاموش و بیصدا دارند، در این زمان در ایران کار خود را میکنند و به هر جا که مشکوک باشند میروند و اسرار برنامه اتمی و موشکی ضد میهنی این رژیم قرونوسطایی و همچنین طرحهای توطئه گرانه تروریستی آن در کشورهای مختلف دنیا را کشف و عیان میکنند و از دست رژیم کاری برای جلوگیری از بر باد رفتن سرمایهگذاریهای چندین سالهاش برنمیآید. این قیمتی است که رژیم از پرداخت آن تا این زمان خودداری کرده بود و آن را «ناموس» خود میدانست. رژیم این اجبار را برای خریدن زمان سهماهه باقیمانده انجام داده است.
اگر حاصل و نتیجه چندساله مذاکره و سازش و مماشات با این رژیم از طرف جامعه جهانی را در صدور این بیانیه خلاصه کنیم و آن را فعلا در محدوده اظهارنظرهای مقامات دو طرف بدانیم، این بازرسیهای تحمیلی و تعیینکننده، تنها نتیجه مادی و عملی این مذاکرات طولانی است. ولیفقیه ارتجاع در چنبره مشکلات خفهکننده، مجبور به تن دادن به چیزی شده است که بارها آن را خط قرمز نظامش دانسته است. تجربیات موجود در دنیا در این زمینه نشان داده است که معمولا مرحله بعد از بازرسیها و خلع سلاحهای اینچنینی، آغاز سقوط دیکتاتوریهای منزوی است. سرنوشتی که خامنهای و رژیمش از آن گریزی ندارند.
در حال حاضر رژیم برای ادامه مذاکرات دو راه بیشتر ندارد. اگر همهچیز در دنیا به همین شکل ادامه پیدا کند و رویدادی «خاص» صحنه را عوض نکند، رژیم یا باید مذاکرات را بالکل به هم زده و عواقب آن را بپذیرد، یا باید به همین توافقات نیمبند اعلامشده در این بیانیه تن دهد و در پایان سهماهه آینده آن را به امضای ولیفقیه نظام برساند. معنی پذیرش همین حد از توافق در تنگناهایی که رژیم در داخل کشور و منطقه خاورمیانه و جهان به آنها مبتلا است، تخریب پایههای استراتژیک سیوچندساله موجودیتش خواهد بود.
18 فروردین 1394 7 آوریل 2015