«دویدم، [و] دویدم/ سر کوهی رسیدم/ دو خاتونی (خاتون=خانم) دیدم/ یکیش به من آب داد/ یکیش به من نون داد/ نون و خودم خوردم، آب و دادم به زمین/
زمین به من علف داد/ علف و دادم به بزی/ بزی به من پشکل داد/ پشکل و دادم به نونوا/ نونوا به من آتیش داد/ آتیش و دادم به زرگر/ زرگر به من قیچی داد/
قیچی را دادم به دَرزی (=خیّاط)/ درزی به من قبا داد/ قبا را دادم به بابا/
بابا به من خرما داد/ یکیش خودم خوردم، یکیش افتاد به زمین/
گفتم: بابا خرما بده/ زد تو کُلام، افتاد تو باغچه
رفتم کُلام و بیارم/ آتیش به پنبه افتاد/ سگ به شکنبه افتاد/
گربه به دنبه افتاد».
* * *
قوباغه می گه من زرگرم/ طوق طلا به گردم/
ها جَسّم و واجسّم/ تو حوض نقره جَسّم/
نقره نمکدونم شد/ خانمی به قربونم شد/
سگه واق واق می کنه/ گربه پیاز داغ می کنه/
خره عرعر می کنه/ دنبشو یه ور می کنه/
رقیّه رُق می زنه/ سر شو به صندوقه/
کلاغ غار غار می کنه/ آقا رو بیدار می کنه
* * *
کلاغه می گه: من غار و غار می کنم واست/ آقا رو بیدار می کنم واست/
گنجشکه می گه: من جیک و جیک می کنم واست/ تخم کوچیک می کنم واست/
خره می گه: من عر و عر می کنم واست/ پشکل تر می کنم واست/
سگه می گه: من واق واق می کنم واست/ دُز و بی دماغ می کنم واست/
* * *
خورشید خانوم افتو کن/ یک مُش برنج تو او (=آب) کن/
ما بچه های گرگیم/ از سرمایی بمردیم».
(«فرهنگ عامیانه مردم ایران»، صادق هدایت، چاپ اول،تهران، 1378)
* * *