محمد اقبال: صفر و همرزمانش

«لحظاتی پیش از لیبرتی خبر رسید که مجاهد خلق صفر ذاکری که ماه گذشته توسط نیروهای عراقی به گروگان گرفته‌شده بود، به دنبال یک کمپین گسترده بین‌المللی آزادشده و اکنون نزد برادران و خواهران مجاهدش در لیبرتی است».

این خبر در ساعات آخر شب 14 آوریل از رسانه‌های مقاومت ازجمله سیمای آزادی پخش شد؛ و همزمان در صفحات اجتماعی انعکاس یافت ویاران و هواداران مقاومت با شادی شروع به نوشتن کامنتهایی بسیار کوتاه ولی گویا کردند:
«درود و هزاران تبریک، خبرمسرت بخشی بود»، «تبریک ومبارک به همه اشرفیان عزیز»، «به کوری چشم ارتجاع و مزدوران رنگارنگش در داخل و خارج»، «همیشه خوش خبر باشید... خدا رو شکر»، «خوشبختانه از عصرتا بحال دارم خبر خوش میشنوم اول آزادی عزیزمان صفر ذاکری و دوم تحویل نگرفتن و راه ندادن مالکی به نشست از طرف حزب خودش!»، «تبریک به رهبری و رئیس جمهور برگزیده مقاومت و اشرفیان قهرمان، اشرف نشانهای پر توان و مردم ایران و آزادی خواهان که بیش از ۳۰ سال است رودرروی افعی فاشیسم دینی می جنگند»، «هزاران درود. خبر بسیار خوبی بود. به امید پیروزی های بیشتر»، «من ایشان رو نمیشناسم ولی هر مقاومتی ولو اندک همیشه سرشار از نتایج هست»، «تبریک به رهبری وبه خانم مریم رجوی وبه قهرمانان رزمگاه لیبرتی وبه همه هواداران»، «خوشحال شدیم»، «کور شود هر آنکه نتواند دید مخصوصا آخوندهای جنایت کار مرگ بر اصل ولایت فقیه زنده باد سازمان پر افتخار مجاهدین خلق»، «زنده و سلامت باشند. درود براو و همه رزمان قهرمانش»، «تسلیت به دجالان حاکم بر میهن اسیرمان که ایندفعه هم مثل دفعات قبل تیرشان به سنگ خورد. به کوری چشم خامنه ای این مقاومت تا سرنگونی ارتجاع ادامه خواهد داشت»، «تبریک به رهبری مقاومت ایران و خانم رجوی رئیس جمهوری برگزیده مقاومت ایران. تبریک به رزمندگان آزادی در لیبرتی، تبریک به هواداران مقاومت، همه آنهایی در آکسیونها و تظاهرات شرکت کردند برای آزادی مجاهد خلق صفر ذاکری»، «یکبار دیگر مجاهدین پیروز شدن. درورد و هزاران درود بر تک تک ازایخواهان ایران»، «هزاران تبریک به قهرمانان لیبرتی ...و براراده های استوار مجاهدین خلق ایران ...خداراشکر...»، «هزاران تبریک، چشم دشمنان کور، بریده و کوتاه باد دست کسی‌ که به مجاهدان آزادی دست درازی کند»، «با تبریک فراوان به مجاهدین و خلق قهرمان ایران، ...به واقع این مقاومت برای رهایی مردم عزیزش نه فقط با رژیم ملاها بلکه ضد ارزش های دنیای معاصر پنجه در پنجه انداخته است»، «با آل علی هر که در افتاد ور افتاد...»، «تبریک به همه مجاهدین و همه حامیان و پشتیبانان آنها که سر بر آستان آزادی نهاده اند و از هیچ شغال و کفتار و روباهی دراین راه ترس بخود راه نمی دهند و همچون کوه در برابر تمامی مشکلات و نا ملایمات سر فراز و پرغرور و در عین حال متواضع در مقابل مردم ایستاده‌اند»
تعداد کامنتها به صدها می رسد که تنها بخشی بسیار کوچک از آنها را بدون این که گزینشی کرده باشم آورده ام چرا که ذکر تمام یا بخش بیشتر آنها از حوصله این یادداشت خارج است. در این میان کسانی هم بودند که خاطرات شیرین خود با صفر در ارتش آزادی را ذکر کرده بودند.
این نوشته ها و نظرات در حالی بود که هنوز ساعتی از پخش خبر نگذشته بود و احساسات پاک و بی آلایش یاران مقاومت اعم از پیر و جوان از زن و مرد، نویسنده و شاعر و استاد دانشگاه و دانشجو، کارگر و کارمند و از داخل و خارج کشور به صورت نوشته های کوتاه در صفحات اجتماعی منعکس می شد. یک حق شناسی و یک قدردانی از پیشتازان راه آزادی مردم ایران که با نثار همه چیز خود عزم جزم کرده اند که به هر بهایی که شده آزادی را به میهن خود بازگردانند و در این مسیر هر ناملایمی را به جان خریده اند، بی چشمداشت.
اما صفر یکی از صدهزاران است، همیشه خندان، بدون گله و شکایت با سینه یی فراخ برای پذیرش «سیاه» ترین مسئولیتها، این سنخ آدمها در میان رزمندگان آزادی هم همواره جایگاه ویژه یی داشته اند. در یک مبارزه، کار، سیاه و سفید ندارد. فرمانده تانک باشی یا پشت آن نشسته باشی، زمین را بشویی، کامیون غذا و خواربار را جابجا کنی، یا زباله و سپتیک را، پشت میز در حال نوشتن یا گزینش اخبار باشی، توی تعمیرگاه مشغول تعمیر خودرو یا فرماندهی یک یکان بزرگ یا کوچک را در اختیار داشته باشی. هیچ تفاوتی نمی کند. اتفاقا هرچه کار «سیاهتر» مسابقه برای عهده دار شدن آن بیشتر؛ اما این مسابقه نه این که خیلی دونده دارد و همه هم دارای توانهای بالا هستند، آنها که به اول خط برسند خیلی جنسشان ناب است. صفر از این دسته بود و هست ولی بازهم تکرار می کنم که به تعداد رزمندگان ارتش آزادی از این «سنخ» داریم، اما برخی جلو می افتند. یکی از اینها مجاهد قهرمان احمد وشاق بود که در حمله ناجوانمرده مزدوران رژیم و مالکی به اشرف در اول شهریور 1392 به شهادت رسید. مجاهدی با قریب به چهار دهه سابقه مبارزه که در پروسه اش مسئولیت حفاظت نزدیک از رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی را از سال 57 و در خارج از کشور و در ارتش آزادی داشت. او در دهه پایداری اشرف، به طور خاص آن زمان که اشرف در محاصره کامل بود و امکان هیچگونه ترددی به خارج از قرارگاه وجود نداشت، مسئولیت یکانی را به عهده داشت که کارش انتقال همین زباله ها و فضولات از میان انبوه مزدوران وحشی مالکی و رژیم به خارج قرارگاه بود و این مسئولیت را با طیب خاطر و با چهره یی خندان انجام می داد، وهرگز دیده نشده بود که لب به شکایت بگشاید. مجاهدی که در جریان حمله آمریکا و اشغال عراق بسیاری از قسمتهای بدنش مجروح شده بود و مقاومت و ایستادگیش در برابر جراحات در بیمارستان اشرف زبانزد خاص و عام بود. این مسئولیت بویژه در شرایطی انجام می شد که 330 بلندگو به طور 24 ساعته به بمباران تبلیغاتی علیه اشرف اشتغال داشتند و به طور خاص یکی از آنها که هم اکنون در هلند در معرض دپپورت شدن به نزد اربابانش در ایران قراردارد از طریق همین بلندگوها فریاد می زد که: «عمرتان در اشرف به علف کنی به هدر می رود» غافل از آن که این سنخ کارها جز افتخار و عزت برای رزمندگان آزادی به بار نمی آورد.
از این نمونه ها کم نیستند، چه بسیار دکترها و مهندسهایی و رزمندگانی با تحصیلات عالیه در ایران یا آمریکا و اروپا و جاهای دیگر که برای تقبل این نوع مسئولیتها سر و دست می شکستند و می شکنند. معروف است «آقا» (مجید معینی) که به عنوان سمبل شکنجه در زندانهای شاه شناخته می شد، سالها چنین مسئولیتی را به رغم تغییرات سازماندهی و اصرار مسئولینش رها نمی کرد.
این همان «ارزشی» است که ایران آینده را خواهد ساخت، ارزش بی رنگی، دنبال جاه و مقام نبودن، همان که رهبر مقاومت از آن با کد «مزار خاوران»، یاد کرده است.
بگذارید در پایان بازهم به صفر برگردم برای زدن یک گریز. به دنبال به گروگان گرفته شدن صفر یک کمپین عظیم بین‌المللی در برابر این ظلم و اجحاف که در روز روشن تقصیر را به گردن قربانی می اندازد شروع شد، اما هیچیک از مدعیان نجات جان ساکنان لیبرتی، رله کنندگان اطلاعات آخوندی، دم برنیاوردند و در تمامی این مدت خفقان گرفته بودند. حتی یک واکنش نیز صورت نگرفت، چرا که حرفی برای گفتن نبود، آخر در دستگاه این مزدوران خروج یک نفر از لیبرتی حتی با دست بسته به سوی زندان مزدوران عراقی رژیم ایران نیز غنیمت است!!! اما بعد بلافاصله بعد از درگذشت جانگداز مجاهد خلق جلال میرعابدینی در اثر محاصره پزشکی ظالمانه لیبرتی، سایتهای زنجیره یی وزارت اطلاعات و کمپینهای کذاییش یکباره خواهان اعلام علنی لیست کلیه بیماران لیبرتی شدند...
کامنتهای هم وطنان و یاران صدیق مقاومت، به طور خاص آنجا که به بور شدن مالکی و دم و دمبالچه هایش اشاره می کنند، خود گویای این است که مردم ایران همچون رزمندگان راه آزادی در لیبرتی، راه و رسم پایداری را برگزیده اند.
۲۰ آوریل ۲۰۱۵