این رویداد بی سابقه دارای آنچنان وزن و اهمیتی بود که رژیم آخوندی از قبل در جریان قریب الوقوع بودن چنین جلسه استماعی قرار گرفته بود، به تکاپو افتاده و با بسیج کلیه لابیها و جیره خواران خارج کشوری خود،یعنی همانها که منافع حقیر خود را با حکومت سفاک آخوندی پیوند زده و با عناوین دهان پرکنی چون خبرنگار مستقل، فعال سیاسی، کارشناس مسائل ایران و… به امداد رسانی و جاده صاف کنی برای رژیم ضد بشری مشغولند، سعی نمود تا مانع برگزاری آن گردد. بعد از انجام این استماع نیز تلاش کرد هر چه بیشتر از اهمیت سیاسی آن بکاهد. اما در اهمیت سیاسی این رویداد همین بس که برای اولین بار نظرات مقاومت ایران توسط خانم مریم رجوی در یک جلسه رسمی استماع کنگره آمریکا مطرح شد. و آنچنانکه خانم شیلا جکسون لی (نماینده کنگره از تکزاس) بر آن انگشت گذاشت ''این یک استماع تاریخی است''… این یکی از معدود دفعاتی است که صدای اپوزیسیون دولت ایران بخشی از یک مباحثه رسمی است، و این خیلی برای مردم آمریکا مهم است و برای ما که میخواهیم سیاستهای درست را فورموله کنیم''. وی ادامه داد: ''من همچنین میخواهم بگویم که اهمیت شنیدن هر دو نظریه در صحنه داعش، در صحنه ظهور خلافت از سوریه تا عراق تا ایران بسیار مهم است''… ما باید حول یک درک درست از نفوذ و تأثیر داعش متحد شویم''.
می بینید که خانم جکسون لی اهمیت این جلسه استماع را در مطرح شدن رسمی نظرات مقاومت ایران در کنگره آمریکا و بویژه در رویاروئی نظریه مقاومت ایران در مقابل نظرات مماشات گران در برخورد با داعش و بنیادگرائی تحت نام اسلام می داند.
- پاتریک کندی در رابطه با این جلسه استماع در ''هیل'' نشریه کنگره آمریکا در اول ماه مه نوشت: ''این یک تحول تعیین کننده است بخصوص در زمانی که دولت آمریکا شتابان در پی یک معامله هسته ای با تهران است که فقط می تواند به مشروعیت بخشیدن به حکومت مذهبی وحشی ایران کمک کند. (حکومتی) که اغلب هرج و مرج های فرقه ای منجر به رشد داعش را تغذیه می کند''. وی همچنین نوشت: ''این میتواند نشان از یک چرخش در جنگ آمریکا علیه داعش و سایر نیروهای بی ثبات کننده و خشونت طلب در خاورمیانه باشد''. در یک کلام وی بر یک ''تحول تعیین کننده'' و '' یک چرخش در جنگ آمریکا علیه داعش'' تأکید نمود.
- واشنگتن پست نوشت کنگره نظر مریم رجوی را برای مبارزه با بنیادگرائی انتخاب کرد.
- پروفسور تنتر عضو ارشد شورای امنیت ملی در دولت ریگان اذعان نمود که ''مقامات از رشد داعش جلوگیری نکردند و به این موضوع اشراف ندارند''. وی سپس اظهار داشت ''استماع کنگره یک نسیم تازه برای از بین بردن افکار عقب افتاده است، اگر کنگره با یک اقدام ۲ حزبی این افکار را تغییر دهد میتواند توان واشنگتن در برابر رژیم تهران را تقویت کند''.
- سرانجام سخنگوی پیشین وزارت خارجه آمریکا آدام ارلی ضمن ''مهم'' ارزیابی کردن این جلسه استماع گفت: ''بطور واقعی اعضای کنگره برای اولین بار این سازمان را به عنوان صدای قدرتمند و معتبر از جانب اپوزیسیون ایران به رسمیت می شناسد''.
با نگاهی کوتاه به موارد فوق میتوان دریافت که اهمیت اصلی این استماع در طرح نظرات مقاومت ایران آنهم در بالاترین نقطه در کنگره آمریکا می باشد چیزی که رژیم آخوندی هم معنی آنرا می فهمد و هم آن را برنمی تابد. این استماع به مثابه به رسمیت شناختن ''دو فاکتو'' مقاومت ایران بعنوان نماینده مردم ایران از طرف کنگره آمریکا می باشد در همینجاست که سوز و گدازها و تلاشهای مذبوحانه رژیم و جاده صاف کنهای وی در خارج کشور قابل فهم می باشد چه آنها احساس می کنند که خط مجاهدین در کنگره آمریکا بر خط مماشات پیشی گرفته است و به عبارت دیگر آنها می بینند که کنگره خودش را در کنار نظرات مقاومت ایران ثبت نام کرده است. باید توجه نمود که هر چند کاخ سفید و وزارت خارجه حرف اول را در سیاست خارجی آمریکا می زنند اما کنگره نقش بسزائی در سیاست خارجی آمریکا دارد و در مواردی میتواند جلو کاخ سفید پیچیده و مانع اعمال سیاستهای آن گردد.
اما براستی این تقابل و رو در روئی ۲ خط (خط مقاومت ایران و خط مماشات گران) بلحاظ محتوائی و نیز عملی در کجا بارز شده و خود را نشان میدهد.
از آنجا که مقاومت ایران اصلی ترین قربانی هیولای بنیادگرائی طی ۳۶ سال گذشته بوده و بیشترین قربانی را در این راه داده است طبعاً شناخت بسا عمیقتر و واقع بینانه تری از آن دارد. فراموش نکنیم که رژیم آخوندی از همان ابتدا در فکر ایجاد یک امپراتوری بزرگ به اصطلاح اسلامی بود و با تشکیل نهادها و ارگانهای مناسب از جمله ''سازمان تبلیغات اسلامی'' و ''دفتر نهضتهای آزادیبخش'' در صدد صدور ارتجاع و تروریسم تحت نام اسلام برآمد، شعار فتح قدس از طریق کربلا در راستای سیاست صدور بنیادگرائی و تشکیل یک خلافت ارتجاعی مطرح گردید، تشکیل سپاه تروریستی قدس گام عملی دیگری در همین مسیر بود. مقامات رژیم میگفتند ما باید جمهوری های آزاد و مستقل را تشکیل بدهیم (منظور تحت سیطره و سلطه رژیم آخوندی است). خامنه ای خود را ولی فقیه مسلمین جهان مینامد. فراموش نکردیم که خمینی در سالهای اولیه حکومتش میگفت: ما خلیفه میخواهیم دست ببرد، رَجم کند، گردن بزند (نقل به مضمون). رژیم آخوندی در قانون اساسی خود صدور بنیادگرائی را وجهه قانونی داده و تحت عنوان ''حمایت از مستضعفان جهان'' آنرا برسمیت شناخته است. در همین رابطه خانم رجوی در این جلسه استماع اعلام نمود: ''پس از اینکه خمینی رهبری انقلاب مردم ایران را در سال ۱۳۵۷ ربود یک دیکتاتوری دینی را مستقر کرد و بصورت یک تهدید برای صلح و آرامش پدیدار شد از آن زمان این رژیم (به مثابه) منشاء اصلی بنیادگرائی در منطقه و جهان عمل کرده است''. از اینرو ۲۲ سال پیش (سال ۱۳۷۲) و بعد از فروپاشی دومین ابرقدرت جهان (شوروی سابق) کتاب ''بنیادگرائی اسلامی تهدید جدید جهانی'' منتشر شد. در این کتاب نسبت به این تهدید و کانون اصلی آن رژیم حاکم بر ایران هشدار داده شد. در یک کلام قلب بنیادگرائی و موتور محرک آن در تهران تحت حاکمیت آخوندها قرار داشته و عامل اصلی رشد و گسترش آن در سراسر منطقه و جهان است بعبارت دیگر رژیم آخوندی پدرخوانده تروریسم و ''ابوداعش'' می باشد.
<<اهداف و شیوه عمل بنیادگرایان>>
گام مهم بعدی در شناخت عمیق تر بنیادگرائی و تفکر داعشی درک درست از اهداف، شیوه ها و ویژگیهای آنها می باشد خانم رجوی در این رابطه گفت: ''هدف اصلی بنیادگرائی از جمله داعش استقرار یک خلافت اسلامی و اعمال قانون شریعت به زور است، آنها هیچ مرزی را برسمیت نمی شناسند، تهاجم و خشونت دو ویژگی مشترک افراطیون اعم از سنی و شیعه می باشد. جستجو برای یافتن عناصر مدره در بین آنها سراب است''. می بینید که هدف مشترک بنیادگرایان ''خلافت اسلامی'' یا ''حکومت اسلامی'' برای اجرای احکام شریعت است شیوه مشترک آنها استفاده از زور و قهر عریان می باشد و ویژگی مشترک آنها خشونت -بویژه نسبت به زنان- و تهاجم می باشد سرلوحه شعار آنها ''النصرُ بالرُعب'' می باشد (پیروزی در سایه رعب و وحشت بدست می آید). بنیادگرایان در تهاجم زنده اند، تا وقتی در مقابل خود مقاومت نبینند به یکه تازی ادامه میدهند اما وقتی با مقاومت و ایستادگی مواجه شوند چون برف آب شده و به تدریج مضمحل خواهند شد، بنیادگرایان تنها زبان زور و قدرت را می فهمند خود نیز تنها با زبان زور با دیگران برخورد می کنند از اینرو آنها با زور و قدرت احکام شریعت را اجرا می کنند، با زور مردم را به اسلام دعوت می کنند و با زور حجاب بر سر زنان می کنند در حالیکه از نظر قران ''لا اکراه فی الدین'' هیچ گونه اجبار و الزامی در دین روا نیست، دین اجباری عبادت اجباری و روسری اجباری هیچکدام در اسلام جائی ندارد بنیادگرایان میخواهند خواستهای خود از جمله حاکمیت خود را با زور پیش ببرند مهاجم بودن آنها نیز از همین جاست سیاست صدور تروریسم نیز از همین ویژگی نشئت می گیرد. مقاومت ایران بیش از ۱۰ سال قبل اعلام کرده بود که سیاست صدور تروریسم توسط آخوندها در عراق صد بار از بمب اتمی آن خطرناکتر است هم چنین خانم رجوی در این استماع اعلام نمود که: ''آخوندها خواهان دستیابی به تسلیحات اتمی برای صدور انقلاب و تضمین بقای خود هستند اما متأسفانه اقدامات بسیار کمی برای جلوگیری از پیشروی بنیادگرائی اسلامی انجام شد. تجربه ۳۰ سال گذشته نشان میدهد که اگر یک سیاست قاطع علیه منشأ اصلی بنیادگرائی اتخاذ نشود عواقب ویرانگری را بدنبال خواهد داشت''. همانطور که مشاهده کردید خانم رجوی بر نکته مهمی انگشت گذاشت و آن اینکه آخوندها در دستیابی به سلاح اتمی ۲ هدف همزمان را دنبال می کنند:
۱- تضمین بقاء رژیم ضد بشری.
۲- صدور انقلاب. در همین رابطه رفسنجانی در سال ۱۳۷۰ اعلام کرده بود اگر ما به بمب اتمی دست پیدا کنیم دیگر کسی نمیتواند جلو ''صدور انقلاب'' را بگیرد. هر چند ''صدور انقلاب'' یا همان صدور تروریسم و بنیادگرائی همچنانکه سرکردگان و کارگزاران رژیم بارها اعلام کرده اند نیز در خدمت بقاء رژیم می باشد. آنها مکرراً اعلام کرده اند که عراق و سوریه و لبنان و ساحل مدیترانه و حتی آمریکای لاتین عمق استراتژیک آنهاست و اگر آخوندها در آنجا سد نبندند مجبور میشوند در تهران از خود دفاع کنند. شایان ذکر است که مقاومت ایران بارها اعلام کرده که رژیم آخوندی بر ۳ پایه سرکوب، صدور تروریسم و بمب اتمی متکی است و با کمک این اهرمها سعی در حفظ خود می کند بعبارت دیگر هر ۳ پایه در خدمت بقاء رژیم می باشند، حال باید افتضاح سیاست مماشات را نظاره کرد که با جدا سازی مسئله اتمی از صدور تروریسم و نقض حقوق بشر (یعنی سرکوب داخلی) در مذاکرات جاری بهترین پوئن را به آخوندها برای تداوم حکومت ننگینشان میدهد. مضافاً اینکه آخوندها بر فرض دست یافتن به موافقت اتمی و رفع تحریمها، پولهای آزاد شده را قبل از هر چیز در خدمت صدور تروریسم و بنیادگرائی بکار میگیرند البته سهم سرکوب هم همیشه محفوظ است بقیه هم به جیبهای گشاد آخوندها و کارگزاران دزد و چپاولگرشان سرازیر میشود. قبل از پرداختن به عمق رویاروئی ۲ خط در استماع کنگره باید بر نکته ای دیگر که خانم رجوی بر آن انگشت گذاشت اشاره کرد: ''متأسفانه عدم ممانعت از دخالتهای رژیم در عراق بعد از سال ۱۳۸۲ و اشغال تدریجی عراق از سوی رژیم یک شتاب بی سابقه به گسترش بنیادگرائی داد کما اینکه جنایات نیروی تروریستی قدس و بشار اسد در سوریه و قتل عام و حذف سنیها در عراق توسط مالکی و سکوت غرب در مقابل آن باعث قدرت گرفتن داعش شد''.
آری سرکوب وحشیانه اهل تسنن و کشتار آنها در عراق و سوریه و بی عملی جامعه جهانی بعلت سیاست مماشات عامل رشد و گسترش داعش گردید.
<<رژیم آخوندی قلب مشکل یا بخشی از راه حل>>
حال به عمق مسئله رویاروئی خط مقاومت با خط مماشات میرسیم.
۱- مقاومت ایران -همچنانکه نوشتم- رژیم آخوندی را قلب بنیادگرائی و کانون اصلی تروریسم در جهان و پدر خوانده داعش میداند و آنرا عامل اصلی بی ثباتی و تشنج در منطقه ارزیابی کرده که تنها با سرنگونی آن امکان مهار داعش و سایر بنیادگرائی فراهم میشود، در این رابطه خانم رجوی اظهار داشت: ''تأکید می کنم که رژیم آخوندی بخشی از راه حل بنیادگرائی نیست بلکه قلب مشکل است راه حل نهائی این مشکل تغییر رژیم ایران توسط مردم و مقاومت است این رژیم بغایت شکننده و ضربه پذیر است، همانطور که در جریان قیام ۱۳۸۸ همه دیدند اکثریت عظیم مردم ایران خواهان تغییر رژیم هستند قدرت نمائی رژیم پوشالی و نتیجه سیاست ضعیف غرب است.
خط مماشات اما با جداسازی فرمالیستی و صوری مقوله شیعه و سنی و با پراکندن این توهم که گویا داعش سنی ربطی به آخوندهای شیعه ندارد مدعیست که ''این اشتباه بزرگی است که دولت شیعه در ایران را به دولت اسلامی -سنی- مرتبط کنیم''. اینجا قلب رویاروئی خط مقاومت ایران با خط مماشات است. تفکری که داعش را از ''سرچشمه اصلی سیاسی ایدئولوژیک بنیادگرائی'' یعنی رژیم آخوندی جدا کرده و میخواهد از داعش شیعه علیه داعش سنی استفاده کند. این نظر مماشاتگران نشسته در کاخ سفید و وزارت خارجه می باشد که داعش را دشمن مشترک غرب و ایران آخوندی دانسته و خواستار مشارکت رژیم ملاها در مبارزه علیه داعش می باشند. اینان با امتیاز دادن به ملایان و چشم بستن بر جنایات آخوندها و شبه نظامیان وابسته به سپاه تروریستی قدس سعی در استفاده نمودن از آنها برای مهار کردن داعش دارند. اینها با علم کردن دشمنی شبه نظامیان شیعه و سنی با یکدیگر و جداسازی تصنعی آنها چشم خود را بر بسیاری از حقایق سرسخت می بندند. از جمله:
رژیم آخوندی قلب بنیادگرائی است و همه آنها را تغذیه ایدئولوژیک سیاسی و لجستیکی می کند و همزمان به ''حماس'' سنی و ''حزب الله'' به اصطلاح شیعه سلاح میدهد، سران القاعده را سالها در تهران مورد پذیرائی قرار داده و بیشترین امکان مالی و تسلیحاتی را به آنها داده و با در اختیار گذاشتن بمبهای کنار جاده ای آنها را در خدمت اهداف تروریستی خود بکار گرفته است.
ولی فقیه آخوندها گفته است ''کمک به مجاهدان (تروریستها) سنی و شیعه به یک اندازه واجب است''. و اینکه آمریکا دشمن است و گروههای تکفیری (شبه نظامیان سنی از جمله داعش) فتنه اند''. یعنی که آنها مخالف داخلی رژیم و خودی محسوب میشوند.
- اینکه به دستور آخوندها شبه نظامیان القاعده در زندان ابوغریب شبانه فراری داده شده تا در استانهای سنی نشین عشایر سنی مخالف دولت مالکی را درو کنند، در اقدامی مشابه بشار اسد زندانیان القاعده و داعش را از زندانهای خود آزاد کرد تا در مناطق آزاد شده به شکار ارتش آزاد بپردازند. فراموش نکردیم که حدود ۱۰ ماه قبل یکی از فرماندهان ارتش آزاد گفته بود بیش از ۷۰۰۰ نفر از اعضای ارتش آزاد -تا آنموقع- بدست داعش کشته شده اند. برخی از فرماندهان ارتش آزاد داعش را بازوی اجرائی بشار اسد معرفی کرده بودند، وانگهی آتش بس نانوشته بین داعش و رژیم اسد را فراموش می کنند و اینکه رژیم اسد اقدام به بمباران پایگاههای داعش نمی کند و نیز اینکه داعش در ابتدای تسلط بر چاههای نفت عراق بیشترین مقدار نفت خود را به رژیم اسد فروخت و دهها فاکت و نمونه دیگر که نشان همدستی و اتحاد عمل داعش با رژیم اسد -و طبعاً با آخوندهای ارباب آنها- می باشد. و اینکه در بسیاری از موارد منافع آنها با یکدیگر گره خورده است. خانم رجوی در رابطه با این همکاریها در قسمت پرسش و پاسخ این استماع چنین گفت: ''همانطور که گفتم داعش و رژیم ایران بر سر هژمونی اختلاف دارند اما در مواقعی همکاری هم می کنند. می دانید که زرقاوی که چند سال پیش رهبر داعش بود کمکهای لجستیکی جدی از رژیم ایران دریافت کرد و پایگاههائی در برخی از شهرهای ایران ایجاد کرد. این واقعیت را هم اپوزیسیون سوریه و مطبوعات بین المللی بارها گواهی دادند که بشار اسد به عمد اعضای داعش را از زندان آزاد کرد تا به داعش بپیوندند به علاوه فراموش نکنید که او در حملات هوائی با مرکز داعش در سوریه کاری ندارد و تمرکزش علیه اپوزیسیون میانه رو سوریه است'' (پایان نقل قول).
تاکید می کنم که بنیادگرایان به اصطلاح شیعی و سنی با همه تفاوتهای اسمی و تضادهائی که بعلت رقابت در هژمونی با یکدیگر دارند عنداللزوم در مقابل نیروهای آزادیخواه با وحدت عمل کرده و همچنانکه در موارد فوق الذکر دیدیم همدیگر را تأیید و برای یکدیگر راه باز می کنند.
۲- مقاومت ایران همه بنیادگرایان را در اهداف، شیوه ها و ویژگی مشترک دیده و در ورای اسامی و عنوانها به محتوا و کارکرد آنها توجه دارد. اما مماشاتگران از رفتن به عمق و کارکردها فرار کرده و آخوندها را به عنوان شریک و متحد احتمالی آینده تلقی کرده و با چشم بستن بر جنایات آنها و آلت فعلهای منطقه ای شان چون مالکی در قبل و اسد و حسن نصرالله و شبه نظامیان رنگارنگ در عراق و حوثیها در یمن تنها در فکر قراردادهای میلیاردی و نیز سر هم بندی کردن یک قرار داد اتمی برای کسب یک پیروزی سیاسی برای کاخ سفید -که به شدت به آن محتاج است می باشند از همین رو تا الان با دادن امتیازات فراوان به آخوندها کلیه راههای آنها برای دستیابی به بمب اتمی را نبسته اند. از طرفی همچنانکه نوشتم با جداسازی مسئله اتمی از صدور تروریسم در مذاکرات بهترین پوئن را به آخوندها برای تداوم حکومتشان اعطاء نموده و بالاترین ضربه را به مصالح عالیه مردم ایران وارد کرده اند.
۳- مقاومت ایران رژیم آخوندی و بنیادگرایان رنگارنگ منطقه ای وابسته به آن -از حزب الله و سپاه بدر و عصائب و کتائب و… تا حوثیها در یمن- را خطرناکتر از داعش ارزیابی کرده و هرگونه همگاری و شراکت عمل با آنها علیه داعش را فاجعه بار میداند همان رویکردی که طی سالهای گذشته در عراق باعث ویرانی هزاران خانه و مسجد و به آتش کشیدن آنها و سر بریدن بسیاری از خانواده ها گشته است. در همین رابطه خانم رجوی ضمن تأیید حرفهای نماینده کالیفرنیا اظهار داشت: ''شما گفتید که بنیادگرائی اسلامی از نوع شیعی حتی خطرناکتر از نوع سنی است قبل از هر چیز علتش اینست که یک حکومت آنهم در ابعاد حکومت ملاها در ایران یعنی در کشوری با وسعت بسیار زیاد و با منابع بسیار گسترده مالی در حاکمیت است و آنها را در زمینه های مالی، آموزشی، عقیدتی و در همه زمینه ها حمایت میکند بنابراین بسیار خطرناکتر است''.
آری بنیادگرائی ''شیعی'' بسا خطرناکتر از بنیادگرائی ''سنی'' است که با الگو برداری از عملکرد پدرخوانده خودش به یکه تازی پرداخته و در راستای برقراری یک حکومت به اصطلاح اسلامی با آخوندها به رقابت برخاسته است و آنچنانکه خانم رجوی اظهار داشت: ''بین داعش و ملاهای ایران جنگ هژمونی وجود دارد.
۴- برای نجات از بنیادگرائی اسلامی -در تمامی اشکال آن- باید به یک اقدام عملی مشخص دست زد و قبل از هر چیز قلب و مغز بنیادگرائی را در ''ام القرای'' آن در تهران هدف قرار داده و سرپنجه های آنرا از عراق و سوریه و یمن قطع نمود همزمان با تقویت نیروهای میانه رو و آزادیخواه و نیز اهل تسنن در سوریه و عراق راه ریشه کن نمودن آنرا هموار کرد. وانگهی از آنجا که بنیادگرائی تنها با نیروی نظامی نابود نشده و نیاز به مبارزه فرهنگی و ایدئولوژیک با آن می باشد باید با تقویت اسلام دمکراتیک و بردبار -که در مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت متبلور است- و هموار نمودن راه آنان به جنگ فرهنگی با این پدیده شوم ضد تاریخی رفت در این رابطه خانم رجوی در این استماع اعلام کرد: ''میتوان و باید پدیده بنیادگرائی اسلامی چه نوع شیعه و یا سنی آنرا شکست داد. لازمه این کار تشکیل یک ائتلاف بین المللی و اتخاذ قدمهای عملی زیر می باشد.
۱- اخراج نیروی قدس و خاتمه دادن به نفوذ رژیم ایران در عراق.
۲- مشارکت کامل اهل تسنن در قدرت و مسلح کردن عشایر سنی برای به دست گرفتن امنیت محلی.
۳- کمک به اپوزیسیون مدره سوریه برای خاتمه دادن یه دیکتاتوری اسد و برقراری دمکراسی در این کشور.
۴- به رسمیت شناختن آرمانهای مردم ایران برای سرنگونی رژیم و پایان دادن به بی عملی در مقابل نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران.
۵- تأمین حفاظت و حقوق اعضای اپوزیسیون سازمان یافته مجاهدین خلق مستقر در کمپ لیبرتی در عراق.
۶- تقویت اسلام حقیقی، دمکراتیک و بردبار برای مقابله با برداشتهای بنیادگرایانه از این دیانت.
۷- بستن همه راههای دستیابی رژیم به بمب اتمی.
در خاتمه با نقل ۲ جمله دیگر از خانم رجوی مقاله را به پایان می برم. خانم رجوی در این استماع گفت: ''تغییر رژیم در ایران توسط مردم و مقاومت ایران شروع پایان بنیادگرائی است''. همچنین اظهار داشت: ''ادامه بقای گروههای بنیادگرا منوط به بقای رژیم ایران است، تروریسم و افراطی گری تحت نام اسلام با حکومت ملاهای ایران به منطقه آمده و تنها با رفتن این رژیم از بین خواهد رفت و محدود خواهد شد.
۱۴ مه ۲۰۱۵