نتیجه حرفش این بود که همه چیز تمام شده است و شما ول معطلید. بیهوده آب در هاون نکوبید، مقاومت را بس کنید.
یادمان هست درآن دوران، قاتلان حرث و نسل مردم ایران هزارهزار سرها بردار میکردند. شکنجه های قرون وسطیی همه روزه از مبارزان راه رهایی مردم ایران پر و خالی می شد. آنها حتی اجازه دفن و کفن مبارزان و مجاهدان را برخانواده ها برنمی تافتند. اشک افشانی بر سر مزار عزیزان هم ممنوع بود. نفسها درسینه ها حبس و سرها در گریبان میخواستند. جهان غارتگر هم عمدا نمی خواست خبردارشود که برمردم ایران چه گذشته و میگذرد؟!
"دیروز" خون فشان درادامه راهش به "امروز" رسید. ماشین بیرحم کشتار دمی ازچرخش باز نایستاد. چوبه های دار و درفش در هر کوی و برزن همچنان پا برجاست. بگیروببند، شکنجه و زندان همزاد این نظام اهریمنی است. به رغم همه این شباهتهای صوری در اعماق اما، اگر بنگریم چیزی درحال تغییراست.
امروز مزدوران ریزودرشت نظام و بزرگ عمامه دارانش از سایه خویش نیز در هراسند. در تبریز از ترس شورش مردم در اعلام نتیجه مسابقه فوتبال توسط سربازان بدنام نظام دست کاری میشود. در مهاباد به انتقام خبر خود کشی زنی زحمتکش که مورد تجاوز حرامیان قرارگرفته است مردم به خیابانها میریزند. دربولتن داخلی سپاه گفته میشود همه شهرها، همچون مهاباد مبدل به بشکه باروت شده اند. بشکه باروت آماده انفجار. یک شلیک میتواند خرمنی از آتش خشم خلق را مشتعل سازد. خبرهای داخلی نظام گویای تاخیر و ترس در اعلام علنی گرانی بنزین است. یکی از سردمداران وابسته به نظام اعتراف می کند اصلی ترین دلیل این گونه خبررسانی، ترس و واهمه از فوران آتش خشم مردم به ستوه آمده ایران است.
امروز فریاد های جانگداز گوهرعشقی، مادر کهنسال ستار بهشتی شهید، عرصه را برسربازان گمنام تنگ می کند.
انتقاد زنان آزاده، نسرین ستوده و نرگس محمدی در چهارچوب قوانین همین نظام به شدید ترین وجه پاسخ داده میشود.
مقاومت ایران ومردم ایران با تقدیم صد و بیست هزار شهید جهان را خبردار کرده اند. علایم و نشانه ها از دیروز تا امروزحاکی از تغییرات کیفی است. فردا و فرداهای تعیین کننده و امید بخش در راهند.
بیست و سوم خرداد 94 در تاریخ ایران و ایرانی میتواند یکی ازاین روزهای تاثیرگذارباشد. مردم ایران ومقاومت سترگش مصمم اند این روز را بنام صدای بی صدایان درتاریخ ایران زمین به ثبت برسانند. میخواهند صدای مادران بغض کرده و پدران داغدار دهه شصت بشوند که جهان خبردارشان نشد. میخواهند صدای مادران قیام هشتاد وهشت باشند. می باید فریاد رسای کارگرانی باشیم که تن به شعله های آتش سپردند. کارگرانی که طاقت نگاههای گرسنه فرزندان خویش را نداشتند. میخواهند فریادرس زنانی بشوند که توسط عمال رژیم زن ستیز مورد تجاوز و اسید پاشی قرار گرفتند. میخواهند پژواک صدای بی صدای لشکر کودکانی باشند که در کوچه ها و خیابانها سلاخی میشوند. و سرانجام میخواهند و میخواهیم پژواک صدای صبا هفت برادران بشویم. مجاهد خلقی که در آخرین لحظه عمر پربارش خطاب به ارتجاع و استعمار گفت ما تاآخرایستاده ایم. میخواهیم صدای ندا حسنی ها بشویم که برای رهایی مردم و مقاومتش تن و جان خودش را شعله ور ساخت.
پیام رسان صادق نداها و صباها و همه آزادیخواهانی که دیروز برتیرکهای اعدام بوسه زدند. ستارها و فرزاد کمانگرها، ریحانه ها و فرینازخسرویها که در دفاع ازآزادی و شرف خویش، جان دادند و به خامنه ای جلاد " نه " گفتند!
میخواهیم فریاد بزنیم ایران و ایرانی خواهان سرنگونی تام و تمام ولایت آخوندی در ایرانند. میخواهیم به مماشاتگران غارتگر برسانیم که دست نوازش از سر آخوندها بردارند. میخواهیم بگوییم ایران و ایرانی صاحب دارد.
امروز ادامه دیروز است و فردا ادامه امروز. فردا را دریابیم و شکارش کنیم. وعده همه آنهایی که درد مشترک وطن و آزادی میهن در زنجیر دارند. 23 خرداد نود و چهار در میتینگ عظیم ویلپنت پاریس.
خرداد نود و چهار