مقاومتی که با شهدای سرافراز خود، با اسرا و با زندانیان سیاسی و همچنین با یاران بیقرارش در لیبرتی، زهر سرنگونی را سرانجام به کام ولی فقیه ارتجاع خواهد ریخت. این جوهر و جبر تاریخ است که هیچ ملتی و هیچ کشوری در سایه دیکتاتور سرتعظیم فرود نخواهد آورد، چه رسد به مردم ایران و نیروی پیشتاز آن.
بله برای دستیابی به آزادی، به دمکراسی و حاکمیت مردمی به پاریس خواهیم رفت و صدایمان را تیری و فریادهایمان را گلوله ای برای دفاع از حقوق پایمال شده مردم ایران، برای دفاع از حقوق بشر، کودکان، زنان، کارگران، دانشجویان، دانش آموزان و تمامی آحاد مردم ایران با هر قوم و مذهب و اندیشه ای خواهیم کرد. امسال در شرایطی به برگزاری گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس می رویم که بحران های عمیق داخلی، منطقه ای و بین المللی سراپای رژیم آخوندی را فرگرفته است.
از هر منظر و با هر دیدگاهی که به صحنه درب و داغان حکومت بنگریم، به یقین به یک مخرج مشترک خواهیم رسید، ولی فقیه با چنین وضعیتی و با وجود چنین هموطنان مقاوم و پایداری اشرفیان ساکن لیبرتی، سرانجام خوشی نخواهد داشت. این دیگر تنها سخن ما ایرانیان نیست، بل اعتراف به درهم ریختگی و بی آیندگی رژیم اکنون از مدار رسانه های حکومتی نیز گذشته و به نقل و نبات سخنرانی ها و اعترافات متولیان دیکتاتوری تبدیل شده است. تازه ترین آن همان اعترافات مهم شخص ولی فقیه مبنی بر «کشور درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیتی است» است.
سخنانی برآمده از واقعیت های درون جامعه جوشان و خروشان ایران. جامعه ای که با وجود سرکوب خونین، ترور، نقض شدید حقوق بشر، ناعدالتی و چپاول، اما به یمن پایداری مقاومت ایران به یمن خون های به ناحق ریخته شده شهدا و اسرا و به یمن جانفشانی های اشرفیان قهرمان و اکنون در رزمگاه لیبرتی، همچنان جوشان است. نگاهی به صحنه داخلی میهنمان و خیزش های آحاد مختلف مردم به جان آمده بهترین گواهی براین ادعا است. حرکات و اعتراضات کارگران و معلمان به جان آمده از بی عدالتی و فقر و نبود آینده، نگاهی به حرکات روبه رشد دانشجویان و لشکر بیکاران و فقرا که جملگی به عنوان موتورهای قیام هستند را باید در همین چارچوب ارزیابی نمود. بهترین بینه به وضعیت انفجاری در جامعه را همان آمار ،، آماده باش و مانورهای،، نیروهای روحیه باخته رژیم، به ما میدهند. سخن از مواضع به غایت دفاعی رژیم در مقابل گسل های بزرگ در درون جامعه ما است که با به حرکت درآمدن به یقین کاخ جباران حاکم بر میهنمان را برسر صاحبان آن خراب خواهند کرد.
وضعیت رژیم پا به گور خامنه ای در صحنه ی منطقه ای نیز بهتر از داخل نمی باشد. آژیر قرمزی که متولیان رژیم از آن به عنوان مهلکه نام می برند، برآیند بن بست استراتژیک حکومت در میدان های حیاتی مانند سوریه، عراق و یمن می باشد. به یقین این بن بست برآیند هیچ حرکت خود بخودی نبوده است، بلکه ماحصل تلاش های بی وقفه مجاهدین و مقاومت ایران به صفت نخستین قربانیان پدیده ی شوم بنیاگرایی می باشد. هشدارهای مکرر مریم رجوی به جامعه جهانی نسبت به خطر بنیادگرایی و ابوداعش در تهران، یکی از پارامترهای مهم برای بن بستی است که اکنون دیکتاتوری حاکم بر ایران در آن بسر می برد.
خطر دخالت های رژیم در منطقه و نفوذ بنیادگرایی هار مذهبی که سالیان سال در سایه بی عملی و بی تفاوتی سیاستی بنام مماشات اکنون این منطقه استراتژیک و به آتش کشیده شده را به تهدیدی جدی کشانده است، نیز هرگز فی سبیل الله نبوده است، بلکه ماحصل سیاست های استراتژیک یک دیکتاتوری است که در فردای شکست در جنگ ضد میهنی ایران و عراق، استراتژی نوین خود رابرآن پایه گذاشته است. به یقین بهترین فرصت برای حمله و هجوم به کشورهای منطقه همان برهه زمانی است که در آن بزرگترین خلاء استراتژیک ایجاد گردید. خلائی که در حملات ناعادلانه به مقاومت ایران در عراق وآن کودتای ننگین ۱۷ ژوئن علیه حضور رئیس جمهور برگزیده مقاومت در فرانسه خود را به نمایش گذاشت و از فردای آن روز بود که با برهم خوردن تعادل قوا میان مقاومت ایران و دیکتاتوری مذهبی، صحنه به نفع سیاست های مخرب رژیم آخوندی چرخید.
همچنین با نیم نگاهی به بحران های بین المللی ولی فقیه و بویژه بحران اتمی که تمامی باند های درونی رژیم را به چالشی جهانی کشانده است، گوشه ای دیگر از وضعیت به غایت لرزان حکومت را برای ما به تصویر می کشد. در یک نگاه کلی، این خامنه ای است که بازنده اصلی این روند خواهد بود، همان دیکتاتور عنان گسیخته ای که می خواهد با قمار اتمی و با صدور بنیادگرایی و تروریسم، کشور را به کام جنگی دیگر بکشاند. این خامنه ای است که میخواهد جهان را به ،، قبول و یا،، رد،، جنگی دیگر متقاعد نماید. همان دیکتاتوری که به شهادت تمامی داده ها در برزخی بنام «مذاکرات هسته ای» گیر افتاده و با گذشت زمان، دیگر ،، دنیا به کام،، او نخواهد چرخید.
بهترین چشم انداز برای وی، دراین میدان فرسایشی و با تمامی خاصه خرجی های سیاست مماشات و با تمامی تلاش های بنگاه های استعماری برای یاری رساندن به ،، جناح مدره تر!،، همان برهم زدن میز و یا جام زهر است. هر دوی اینها نیز به معنای شکست برای ولی فقیه و پیروزی مردم و مقاومت ایران است.
سخن از وضعیت بحرانی رژیمی است که بدون پایگاه مردمی، بند حیات آن اکنون به سیاستی به نام ،، ادامه مذاکرات،، بسته شده است. رژیمی که نان شب اش، نرخ تورم و بیکاری در حکومت، اقتصاد و وضعیت مالی، سیاست داخلی و خارجی اش و بطور کلی ،، نان شب اش،، تماما اکنون تابعی جدی از نتایج مذاکرات است. به این می گویند بی آیندگی و درماندگی، همان بیماری مفرطی که به مانند جزام سرتاپای دیکتاتوری ولی فقیه را فراگرفته است.
لذا در این میدان و با هر منظر که به بحران های لاعلاج رژیم آخوندی بنگریم و با هر دید و عقیده ای که به دنبال راه حلی برای امر سرنگونی رژیم باشیم، حتما به مخرج مشترک «همبستگی ملی» خواهیم رسید. همان مخرج مشترکی که ایرانیان در گردهمایی بزرگ خود در ۲۳ خرداد در پاریس آن را فریاد خواهند زد. ایرانیان در آنجا جمع خواهند شد تا یک صدا میلیون ها ایرانی را نمایندگی کنند و برای ایرانی عاری از سلاح اتمی، برای دمکراسی و حقوق بشر و برای حمایت از آرمان های به حق مریم رجوی فریاد سر دهند. تجمع بزرگ ایرانیان در چارچوب اهداف دمکراتیک و صلح جویانه مقاومت ایران آن روی سکه ی بنیادگرایی و افراطی گری تحت نام اسلام است و نشان از راه حل بومی برای برون رفتن از این وضعیت اسفناک در ایران و منطقه خاورمیانه می باشد. این جوهر و پیام حضور گسترده هزاران هزار ایرانی در گردهمایی پیش رو بوده و همان وجه تمایز جدی این دوران با سالیان گذشته است. وجه تمایزی که رژیم و حامیان آن تلاش دارند تا ضمن مخدوش کردن مرزهای مبارزاتی و با نفی واقعیتی بنام ،، نیروی پیشتاز،، به آن ترمز زده و قطار انقلاب را از مسیر خارج نمایند.
با حضورهر چه گسترده تر خود در این کارزار ملی و میهنی پاسخ مناسب به راه حل راهبردی برای ایران و آن سخن راه گشایانه برادر مسعود ،، کس نخارد را خواهیم داد.
۹ خرداد ۱۳۹۴