اکنون تقریبا هشت سال از اینکه اپوزیسیون شورای ملی مقاومت ایران از برنامه مخفی اتمی ملایان پرده برداشت و وجود مرکز غنی سازی اورانیوم در نطنز و یک سایت آب سنگین تولید پلوتونیوم دراراک را افشا نمود میگذرد. شورای ملی مقاومت ایران همچنین در سال 2005 آژیر را در مورد وجود سایت مخفی غنی سازی در قم به صدا در آورد، سایتی که وجود آن در سپتامبر گذشته توسط قدرتهای جهانی مورد تایید قرار گرفت. و در طی تمام این مدت به تهران اجازه داده شده است که بلاوقفه به سمت توسعه سلاحهای اتمی پیشروی کند.
در این پروسه، رژیم کمک زیادی از کسانی که صرفا میتوان آنها را سیاست سازان مماشاتگر توصیف کرد که به رژیم امتیازات و مشوقها ارائه کردند دریافت نمود. این سیاست سازان به دنیا میگفتند که این امتیازات و مشوقها باعث تغییر رفتار رژیم خواهد شد. رژیم ایران عملا رفتارش را تغییر داد: ولی فقیه آیت الله علی خامنه ای، رئیس جمهور باصطلاح مدره، محمد خاتمی را با محمود احمدی نژاد فناتیک، عوض نمود و این در حالی بود که مقامات ایرانی مستمرا متعهد میشدند که یک سانت هم از پروژه های اتمی شان کوتاه نخواهند آمد.
تاسف انگیز است که اتحادیه اروپا یکی از اصلی ترین مقصرها در کمک به پیشرفت برنامه اتمی ایران بود. بطور خاص، خاویر سولانا، نماینده سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا و همچنین جک استراو، دومینک دویلپنت و یوشکا فیشر، وزرای سابق خارجه انگلستان، فرانسه و آلمان برای بسیاری مسایل باید حساب پس بدهند. اینها کسانی بودند که سیاست «تعامل سازنده» را شکل دادند و لذا بخش اعظم هشت سالی که رژیم برای پیشبرد برنامه اتمی خود در اختیار داشته است را به رژیم فرجه دادند.
محبوب ترین توجیه برای شکست سیاست در مورد ایران، اکراه آمریکا از گفتگوی مستقیم با ایران بود که گویا مانع یک گشایش و بن بست شکنی با ملایان میشد. وقتی پرزیدنت اوباما رئیس جمهور شد، در اروپا امید زیادی وجود داشت.
طی سال گذشته اوباما دستش را به سوی رهبری ایران دراز کرد و چندین ضرب الاجل برای یافتن یک راه حل بر اساس گفتگو برای اختلاف بر سر برنامه اتمی ایران تعیین نمود. اما ایران بسرعت دست آقای اوباما را رد کرد. ضرب الاجهای رئیس جمهور اوباما بدون هیچگونه «تعاملی» از سوی ایران آمدند و رفتند.
اکنون این دیگر واشنگتن است که به رژیم دارد وقت اضافه میدهد. کاخ سفید در ایجاد یک ائتلاف سریع از کشورهایی که تمایل داشتند تحریمای مؤثر (ضربه زننده) که آمریکا رژیم را نسبت به آنها تهدید کرده بود ناموفق بود. در بهترین شق ما میتوانیم امیدوار باشیم که بعد از هفته ها معامله و چک و چانه در شورای امنیت ملل متحد، نهایتا قطعنامه های بسیار ضعیف شده ای تصویب خواهندشد که قادر به متوقف کردن تهران نخواهند بود.
تعامل با ایران بر این داده اشتباه مبتنی بود که ملایان به حلواهای پیشنهاد شده واکنش نشان داده و بنحوی در راستای منافع ملی ایران عمل خواهند کرد. در دیپلماسی تنها یک چیز خطرناکتر از شکست در نشان دادن واکنش قاطع به تهدیدهای امنیت ملی وجود دارد و آنهم تهدید به واکنش قاطع و عدم انجام آن واکنش قاطع است. رژیم ایران اکنون به این موضوع اشراف دارد، حتی اگر قبل از این شکی داشت که جامعه بین المللی فاقد شجاعت و عزم لازم برای مقابله با برنامه اتمی اش می باشد.
یک دلیل برای اینکه رهبران ما در طی دهه گذشته سیاست استمالت با ایران را دنبال کردند این بود که آنها به اشتباه بحث میکردند که تنها آلترناتیو، یک حمله نظامی به ایران است. اما تحریمهای آزاردهنده میتوانست و هنوز هم میتواند موثر باشد. البته یک درگیری نظامی با ایران برای 70 میلیون جمعیت آن کشور بسیار مخرب خواهد بود. اما اجازه دادن به رژیم برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی در ته خط برای ایران بسیار خطرناک تر خواهد بود. برای کل منطقه هم اگر این باعث یک جنگ گسترده تر گردد، بسیار خطرناکتر خواهد بود. تنها نتیجه تعامل با ملایان مشروعیت بخشیدن به آنها و طولانی تر کردن حکومت بی رحم آنان بوده است.
زمان آن فرا رسیده است که اروپا و آمریکا تلاشهای خود برای بدست آوردن گسترده ترین ائتلاف ممکن برای تحریمای مؤثر (ضربه زننده) که شانسی برای تغییر عملکرد رژیم داشته باشد، را مضاعف کنند. به همان میزان مهم خواهد بود که آنها از اپوزیسیون و میلیونها ایرانی شجاعی که در خیابانها تظاهرات میکنند و خواستار تغییر و دمکراسی هستند حمایت سیاسی کنند.
اجلاس در واشنگتن چیز خوبی است اما ایران بسیار سریعتر از این حرفها در حرکت ( برای بدست آوردن بمب اتمی-م) می باشد. لذا بهتر است ما بجنبیم و به آنها برسیم.
آقای ویدال کودراس، یک پروفسور فیزیک اتمی، نایب رییس پارلمان اروپا است.