50 سال دشت و دمن، باغ و چمن روئیدند و نشان دادند که ما در این سالیان مقاومت تنومند تر ایستاده و باز تنومند تر گشته ایم، تا در بهاران آینده گل افشانی کنیم. آری، دوست دارم بر پدران و مادران پیر که جگرگوشه گانشان با نام مسعود و با پرچم مجاهد بر چوبه های دار بوسه زدند و در گوشه حیاط و باغهای پر از گل به امانت گذاشته شدهاند درود بفرستم تا در آینده ای نه چندان دور بر گونههایشان بوسه زنیم و دستهای گرمشان را بفشاریم. 50 سال گذشت. سازمان ما 50 ساله شده است. کشتی این مقاومت هر روز در دریای طوفانی با اشرفیان و یارانشان با سکّاندار آن، سردار بزرگ مسعود، در حال پارو زدن و به پیش رفتن است. آری در این 50 سال جرثومههای فساد شاه و شیخ تاریک خانه کشورمان را گشوده اند. آدمیان را کشتهاند. سوزاندهاند، به زندانهای تاریک انداختهاند، دست و پایشان را قطع کردهاند. خونهایشان را کشیدهاند. چشمها را از حدقه در آوردهاند. به خواهران باردار مان تیر خلاص زده اند، در سال 60کشتار جمعی کردهاند و در قبرستانهای بی نام و نشان قرار داه اند. خانوادههای مجاهدان را به خاک و خون میکشند. سال 49 سیاهکل، سال 50 بنیانگذران سازمان، و اعدامهای دهه 50 و دهه60 و قتل عام سال 67 و .... اعدامهای همه روزه خیابانی. اینها نمونههای بارزی از جنایاتی است که طی دو رژیم دیکتاتوری در پنجاه سال، در نسل ما، عصر ما، شهرهای ما و ایران ما روی داده است، وقایع خونینی که رژیمهای نازیست و فاشیست را رو سفید کرده است.
تاریخ پیوسته ورق میخورد، گاهی به روزهایی میرسیم که مبداٴ حوادث و دگرگونیهای بزرگی میشوند و مسیر تاریخ را تغییر داده و در ذهن انسان جاوید میمانند. آری در دو نظام شاه و شیخ جنایتهای بیشماری را نظاره گر بودیم و هستیم. در این 50 سالیکه گذشت سردار بزرگ مسعود، مرد آزاده ایکه سر بر آستان آزادی سائیده، پرچم پر افتخار شرف و آزادی را در بلندترین نقطه به اهتزاز در آورده است. آری همگان سرود فخر و شجاعت و جوانمردی سر میدهند و به این حماسه دلاوری تو و مبارزه بی امانت درمقابل 2 رژیم خونخوار و ددمنش که چون دماوند سر سخت و استوار ایستاده ای، تحسین میفرستند. تو انسان والائی هستی که بواسطه ایمان و آرمانت، دلی نیست که بسویت پرواز نکند و تو را هر دم نجوید و بتو اعتماد نکند. آری تو سرچشمه راستین یک انسانی با آرمانت برای آزادی یک خلق در زنجیر:
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید –که خوش نقشی نمودی از رخ یار
رژیم آخوندی سالیان سال است که از نابودی مجاهدان و تمام شدن آنها خبر میدهد. این رژیم ترک خورده به دست مجاهدان، برخود میپیچد و نظاره گر اشرفیان و هواداران و ویلپنت ها میشود و باز داد سخن سر میدهد و به گله پاسداران و هوادارانش از پیشروی مجاهدان و هوادارانشان در اقصی نقاط دنیا خبر میدهد. آری 50 سال گذشت. در این مقطع به خود میبالیم و با مشتهای گره کرده به رهبری پاکباز مسعود و خانم قهرمان مریم رجوی که همچون خزر همیشه خروشندهاست درود میفرستیم.
و اما ای اشرفیان لیبرتی و خواهران و برادرانم در آلبانی با دیدن فیلمهای تان که خار و خس بیابان و کوهها را به کوری چشم بدخواهانتان به گلستان تبدیل کردهاید و همه دل ها را گرما بخشیده اید:
بر شانههایتان بوسه میزنیم چون سنگینی دماوند را بر گردههایتان میکشید. بر بازوانتان بوسه میزنیم که چون فولاد آبدیده گردیده است. بر پاهایتان بوسه میزنیم چون همانند ساقه درخت گردو استواراست و زانو خم نکردهاید. در برابر خواهرانم که چون سرو ایستادهاند سر تعظیم فرود میآوریم. دستهای گرمتان را که نور خورشید از آن میتابد بگرمی میفشاریم.
ما دوباره بر خواهیم گشت و در میدان آزادی سرود آزادی خواهیم خواند. باز دوباره برروی خاک پاک بنیان گذاران و یارانشان و مبارزان راه آزادی در تمام نقاط ایران گلهای لاله و ارغوان و نرگس خواهیم گذاشت.
با درود فراوان و شاخه گل سرخی برای شما خانم رجوی
که این همه سختیها را برای آزادی یک ملت در زنجیر بدوش میکشید
و دست علی یار و یاور برادر بزرگم مسعود و اشرفیان باد