با افزایش فشارهای داخلی از سوی مردم و مقاومت ایران و به ویژه و شور و فوران گسل های اجتماعی علیه کلیت نظام از یک سو و همچنین اجماع بینالمللی و منطقه ای علیه سیاست های مخرب آخوندی از طرف دیگر، ولی فقیه طلسم شکسته اکنون برآن شده تا در آستانه زهر خوران اتمی با دو سیاست موازی و خطرناک به تعادل در این بازی باخت – باخت دست یابد. نخست فشار و سرکوب هرچه بیشتر داخلی علیه مردم، زنان، جوانان و کارگران با راه اندازی چوبه های اعدام، شکنجه، قطع دست و پا و شلاق زدن در میادین و خیابانها و سپس روی آوردن شدید به سیاست نخ نما شده صدور بلوا و تروریسم به کشورهای همسایه و منطقه.
این جوهر اصلی سیاست فعلی رژیم با راه اندازی بساط رسوای مذاکرات اتمی است. مذاکراتی که به گفته «دوست و دشمن» نظام آخوندی، نتیجه ای جز شکست سیاست های کلی نظام در راه اندازی بمب هسته ای و به تبع آن انقباض هرچه بیشتر نخواهد داشت.
از تروریسم صادراتی رژیم سخن به میان آمد، جا دارد تا پس از کشف محموله مواد منفجره، سلاح و موشک های ارسالی به یمن و بحرین، به تازه ترین آن که هفته گذشته در کشور اردن برملا گردید اشاره ای اجمالی بنمائیم. دراین رابطه دستگاه قضائیه اردن اعلام کرد که در ماه فروردین یکی از اعضاء نیروی تروریستی قدس را بهمراه 45 کیلو مواد منفجره آر دی ایکس که تنها در اختیار نهادهای نظامی قراردارند، دستگیر کرده است. روزنامه الرای (14 تیر 1394) چاپ اردن با اشاره به کیفرخواست دادستانی این کشور ازجمله نوشت: «او در سوم آوریل (۱۴ فروردینماه ۱۳۹۴) دستگیر و مورد بازجوئی قرار گرفت، سپس دادستان کل از او خواست تا منطقه «ثغره عصفور»(محل دفن مواد منفجره) را نشان دهد. با راهنمائی متهم، عملیات جستجو برای یافتن دو قوطی پلاستیکی پایان یافت و با باز کردن آنها مشخص شد مقدار آنها به اندازه ۴۴/۸۵۳ کیلوگرم از ماده انفجاری «آر. دی. ایکس» بوده است. این ماده انفجاری عبارت است از یک سلاح نظامی با قدرت تخریبی بالا که بر روی اشیاء مختلف قرار میگیرد و قدرت کشندگی بالایی برای انسانها دارد».
براساس تحقیات انجام شده از سوی مقامات اردنی، تروریست دستگیرشده رژیم آخوندی ید طولانی در عملیات های درون مرزی اطلاعات رژیم و و برون مرزی سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس در عراق و سوریه، ترکیه و همچنین علیه فعالان سیاسی ایرانی در خارج از کشور بویژه در اروپا داشته است. ازجمله این فعالیت ها ی تروریستی مشارکت در ترور پاریس در اوت 1991 (مرداد 1370) بوده است. در حافظه تاریخی ما ایرانیان آن دوران بهخوبی ثبت شده است، زیرا با آغاز دهه نود میلادی و بروی کار آمدن باند خامنه ای – رفسنجانی پس از مرگ خمینی، اروپا به یمن سیاست مماشات به مرکز و جولانگاه تروریسم صادراتی رژیم تبدیل شده بود.
برای نمونه میتوان از ترور زنده یاد دکتر کاظم رجوی، محمد حسین نقدی، فائزه رجبی در ترکیه و یا ترور رستوران میکونوس بهعنوان گوشه هایی از سبعیت و دنائت این رژیم خونریز، نام برد. لذا براین منطق میتوان حدس زد که خالد جاسم کاظم الربیعی، افسر دستگیرشده نیروی تروریستی قدس در اردن، در هرکدام از این ترورها میتوانسته نقشی ایفا کرده باشد. حال این نقش در طراحی، خدماتی و یا عملیاتی بوده باشد، فرق چندانی در محتوای و نتیجه مخرب تروریسم دولتی رژیم آخوندی ندارد.
همچنین این نشریه اردنی با اشاره به بخش های دیگری از تحقیقات انجام شده از سوی پلیس و دوایر این کشور، در ادامه به رابطه تنگاتنگ فرد دستگیرشده با افسران اطلاعات رژیم آخوندی پرداخته و ازجمله می نویسد: «در اوایل دهه نود محل سازمانی فعالیت متهم، قسمت عملیات خارجی در وزارت اطلاعات ایران تعیین میگردد که این مجموعه توسط سازمانهای اطلاعاتی ایران برای ارائه خدمات پشتیبانی (لجستیکی) و مبارزه با قاچاق راه اندازی شده است، اودر ترور نخستوزیر سابق ایران، در فرانسه شرکت داشت و برای انجام این عملیات از سوئیس وارد فرانسه شده بود. متهم همچنین در یک عملیات انفجار از راه دور مشارکت داشت؛ عملیاتی که در استانبول منجر به قتل یک زن با این عملیات تروریستی گردید. سپس متهم برای انجام برخی از امور در کشور اردن هاشمی ماموریت مییابد. هدف از این ماموریت،. در خلال سال ۲۰۰۹ او برای دیدار خانوادهاش به ایران رفت، او درخلال سال ۲۰۱۴ و در اثنای حضورش در ایران با یک افسر اطلاعاتی ایرانی به نام «سیدعباس» ملاقات و میان آن دو گفتوگوئی انجام شد... مواد منفجره کشفشده توسط کشور اردن، دقیقا مشابه با همان ماده انفجاری است که رفیق حریری را در کشور لبنان به قتل رساند».
در رابطه با ترور رفیق حریری نخستوزیر لبنان، هم مقاومت ایران و هم بسیاری از کارشناسان امور تروریسم بهدرستی در آن زمان انگشت اتهام را بهسوی رژیم آخوندی بهعنوان آمر و عامل آن اعلام کرده بودند. رفیق حریری در یک هماهنگی اطلاعاتی و عملیاتی میان رژیم آخوندی، حکومت خونریز بشار اسد و حزب الشیطان لبنان از طریق بمبگذاری به قتل رسید. اکنون با اعترافات فرد دستگیرشده و همچنین ماده انفجاری کشفشده,, آر دی ایکس,, بهخوبی میتوان به صحتوسقم آن افشاگریهای اصولی در شهریور 1390 پی برد. برای نمونه هفتهنامه اشپیگل در آن زمان در مطلب افشاگرانهای با عنوان,, قاتلان حریری در پایگاه سپاه آموزشدیدهاند,, (سایت فوروم ایران 6 شهریور 1390) ازجمله نوشت: «دادگاه بینالمللی رسیدگی به ترور حریری در اواخر ماه یونی چهار تن از اعضای حزبالله لبنان را متهم به دست داشتن در عملیات ترور کرده است.
طبق اطلاعات اشپیگل، شواهدی در دست این دادگاه است که نشان میدهد این چهار متهم پیش از ترور در کمپ آموزشی خمینی که وابسته به سپاه پاسداران است تعلیمدیدهاند. این متهمین در سال ۲۰۰۴، ماهها در پایگاه نظامی سپاه که در نزدیکی شهر قم واقع است نحوه ترور را تمرین و حتی یکبار «عملیات آزمایشی انفجار «را اجرا کردهاند. شواهد موجود نشان میدهد که در این ترور علاوه بر سپاه قدس بهعنوان بازوی عملیات سپاه پاسداران، سازمان امنیت سوریه هم دخالت داشته است».
بههرحال با هر منطق که به این بساط تروریسم صادراتی رژیم بنگریم، یقینآ به یک مخرج مشترک واحد خواهیم رسید و آن معنایی بهجز سیاست «باجخواهی و سرکوب» از مردم و مقاومت ایران و مجاهدین خلق بهعنوان قربانیان اصلی تروریسم آخوندی و همچنین جامعه بینالمللی ندارد. دیکتاتوری ولایتفقیه با این ابزار شکستخورده تا به امروز بحرانهای لاعلاج خود را در سایه سکوت سیاست مماشات حلوفصل کرده است. اکنون زمان آن فرارسیده تا برای یکبار هم که شده جامعه بینالمللی پرونده خونین تروریسم صادراتی رژیم آخوندی را بهموازات پرونده نقض حقوق بشر برای رسیدگی در یک دادگاه ذیصلاح بینالمللی بازگشایی نماید و با محاکمه نمودن آمران و عاملان آن، برای همیشه بر این سیاست خونین و مخرب آخوندی خط پایانی بکشد.