ویژگی و ماحصل این سراسیمگی و سرجمع نمودن و یراق کردن نفرات جمعوجور شده و سوابق آنها در دوران زهرخواران رژیم ولایتفقیه و بهخصوص در اوضاع «پسا مذاکره» ملغمهای تماشایی است از زبالههای شاه و شیخ که بسیار «متمدنانه» در جوف هم تپانده شدهاند و زیر علم، بخوانید «پرگار» آیتالله بیبیسی در پشت «میز»«گرد» میشوند!!.
مردم ایران سالهاست که بهدرستی نقش این بنگاه استعماری را در تاریخ و سرپیچهای تاریخی سرزمینمان دریافتهاند و به همین دلیل هم هست که آن را «آیتالله بیبیسی» مینامند آنها رد پای این «آیتالله» را درجای جای خیانتها و به انحراف بردن امواج آزادیخواهانه خود بهوضوح دیدهاند که حتی در یک همکاری و همراهی با شکنجه گران تا اندرون سیاهچالهای رژیم ومصاحبه با زندانیان شکنجهشده و درهمشکسته هم پیش رفت.
این بار و در برنامه «پرگار» شاهد کنار هم نشاندن جمعی هستیم که با توجه به سوابق هرکدام، عنوانی بالاتر از شکنجهگر، تیر خلاص زن، بریده نادم و قلم به مزد به آنها نمیتوان داد و بهحق میتوان آنها را در حد و قواره زبالههای شاه و شیخ دانست.
«احمد فراستی» رهبر عملیات اداره سوم ساواک شاه، از ابوابجمعی «پرویز ثابتی» یعنی کسی که مستقیماً درکشتار آزادیخواهان و سرکوبی مردم دست داشته و مسئول یکی از ادارههای چندگانه شکنجهگاههای ساواک بوده و حالا صاحبنظر و رایزن در «آیتالله بیبیسی» شده.
«عرفان قانعی فرد» او را تاریخنگار و «پژوهشگر» مینامند که برای پژوهشهایش در مورد شکنجه اصلاً کاری به شکنجهشده ندارد و مستقیم میرود سراغ شکنجهگر تا «پژوهش» کند ودراین «پژوهشها» از یکسو، تا «پااندازی» برای پرویز ثابتی «مقام امنیتی» شاه خائن در «دامگه حادثه» پیش میرود و از سوی دیگر با «روحالله حسینیان» رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخوانید مقام امنیتی شیخ ضد بشر حشرونشر دارد و آزادانه برای «تحقیقات و پژوهش» در مورد شکنجه دائما به ایران میرود میاید و از مقامات «اسمورسمدار» دیکتاتوری آخوندی در مورد شکنجه «پژوهش» میکند.
«سعید شاهسوندی»
اینکه دیگر اظهر من الشمس است مزدوری که در جنگ علیه رژیم به دشمن پیوست و تا به دام انداختن مجاهدین در ایران وتیر خلاص زدن به آنها پیش رفت و بعد توسط دستگاه اطلاعاتی رژیم به خارجه ارسال شد، نوار گریه و زاریهایش برای بازگشت به دامان خمینی هنوز موجود است، «حتما» که «تصادفی» و از روی «اتفاق» هم بوده!! که «آیتالله بیبیسی» درست در سالگرد آن عملیات هنگام جشن گرفتن رژیم برای سرنگون نشدن در «عملیات فروغ جاویدان»، آنهم بعد از بیستوهفت سال، تیر خلاص زن در آن عملیات را به زیر «پرگار» خود کشیده.
نفر بعدی در زیر «پرگار آیتالله » بیشتر حکم دکور صحنه را دارد تا ملغمه «حرامزادهترین سانسورچی» بدون دکوراسیون نباشد، یک بریده نادم «سیاسی» که گوشهکنار هر مبارزهای را در طول تاریخ جستجو کنی تعدادی از آنها لول میزنند
آیتالله بیبیسی هنوز چنان در نشئگی لانسه کردن خمینی در نوفللوشاتو بسر میبرد که انگار در ایران بعد از خمینی درها هنوز بر پایه کهنه لولای استعماری میگردد، گویی ملت ایران هیچ منبعی بهجز گوش دادن به این بوق آیتاللهی ندارند تا او خوش خیالانه قصد ترسیم دایرهای با «پرگار» خود نماید که بتوان هر آشغال وزباله ای را در آن لانسه کرد و به خورد ملت داد تا رژیم را با انواع و اقسام امدادهای غیبی از گزند توفانها ی آتی حفظ نمود، گویی در جامعهای که پیشقراولان آزادی و مقاومت آن با پنجاه سال سابقه و دهها هزار شهید مجاهد و مبارز وصد ها هزار شکنجهشده را میتوان با عناصری از دستگاههای اطلاعاتی و شکنجه گران شاه و شیخ فریفت؟
به این بوق استعماری باید گفت اثرات جام زهر اتمی که توسط همین مقاومت در حلقوم دیکتاتور فقیه ریخته شده بهویژه در مرحله «پسا مذاکره» کاریتر از آن است که با نسخههای استعماری علاج شود و مردم ایران بعد از گذار از شاه خائن و شیخ ضدبشر و با تکیه به بازوی پرتوان خود شکنجه گران دیروز و امروز را با توفانهای مهیب مبارزه به فاضلاب تاریخ خواهند سپرد و آزادی این خجسته آرمان یکصد مبارزات خود را در آغوش خواهند کشید وهمان طور که پیشوای آزادی ایران «مصدق» خواب را برای «ایدن» وزیر خارجه وقت دولت فخیمه «آشفته کرده بود» بازهم «خواب» را برای هرکس که قصد سرکوبی و یا زمینهسازی سرکوبی مردم ایران را داشته باشد «آشفته » خواهد نمود.