سکوت تا به امروز خامنهای در رابطه با توافقنامه وین و همچنین سکوت معنادار وی در رابطه با تصویب و یا عدم تصویب متن برجام در مجلس حکومتی، خود بهترین گواه بر موقعیت بهغایت لرزان وی در ساختار حاکمیت است؛ زیرا از تعادل قوا در درون رژیم میدانیم که باند رفسنجانی – روحانی برای گرفتن مجلس حکومتی خیز بلندی برداشتهاند و با این منطق ولیفقیه طلسم شکسته نیز بهخوبی واقف است که هرگونه موضعگیری له یا علیه چنین روندی، میتواند به باز شدن سرکلاف بیشتر در درون رژیم راه برده و به پروسه شقه و شکاف در راس حاکمیت ضریب بزند.
بر این منطق «سکوت» بهترین راهحل است و وی عامدانه تلاش دارد تا این موج نارضایتی را با خرید وقت از سر گذرانده و در مناسبترین موقعیت و پس از پایان تمامی دعواهای باندی، خود را بهعنوان «ناجی و محلل» وارد میدان نماید. با این منطق است که خامنهای میتواند، مجموعه فشارهای ممکن بر بیت رهبری را کاهش داده و آثار زهر خوران اتمی را تا مدتی به تاخیر بیاندازد.
بردن متن تسلیمنامه به مجلس، آنهم با ترجمه صحیح و بدون اشتباهات عمدی و کلیدی، بهیقین بر آتش جنگ و جدال باندها در درون رژیم خواهد افزود، زیرا قرائت و رسیدگی متن در مجلس حکومتی که اولا یکدست نیست و ثانیا در آستانه انتخابات قرار دارد، میتواند به برهم خوردن تعادل و صحنه قدرت میان باندهای رژیم بیانجامد و در یک فرض ممکن، اکثریت کرسیها را از دست ولیفقیه بیرون آورد. همچنین این امر میتواند باعث بروز شکاف در سیاست «سکوت و بزرگنمایی» ها در «پیروزی هستهای» شده و بهتبع آن سرکلاف شکست استراتژی اتمی از رسانههای حکومتی بیرون بزند.
بهیقین افتضاح ترجمه متن با حذف بخشهای کلیدی آن و بدتر از همه ترجمه عامدانه و مملو از اشتباه از سوی وزارت خارجه حکومت، اکنون شکی باقی نگذاشته است که ولیفقیه تلاش دارد تا با «خاک پاشیدن» بر واقعیتی بنام زهر خوران اتمی و بهتبع آن پنهانکاری، خود را از فشارهای روبه رشد اجتماعی و همچنین شقه و شکاف در میان باند خود، مصون نگه دارد؛ زیرا این خامنهای بود که تا آخرین روز بر شیپور سیاست هستهای «حق مسلم ماست» دمید و باز این ولیفقیه شکستخورده و تسلیمشده بود که سالیان متمادی با همین اهرم تلاش کرد تا جامعه پویا و فعال ایران را به زیر مهمیز نیروهای سرکوبگر خود بکشد و هر صدای مخالفی را با «اهرم تحریمها» در نطفه خفه نماید.
بهواقع ابعاد و میزان خسارات مالی که دیکتاتوری عنانگسیخته بر اقتصاد ملی و زیربناهای بنیادی میهنمان وارد آورده، هنوز بهطور دقیق روشن نیست. بر همین منطق هراس است که متولیان حکومت از ارائه هر نوع آمار و ارقام واقعی و دستکاری نشده به افکار عمومی وحشت دارند.
ابعاد این تسلیمنامه و عقبنشینیهای استراتژیک خامنهای به حدی است که روزنامه کیهان وابسته به باند ولایت با اشاره به متن برجام و در پاسخ به آخوند روحانی در مطلبی مینویسد: «توافق وین نقطه پایانی بر چالش هستهای 12 ساله نیست، بلکه میتواند نقش آتش تهیهای را داشته باشد که حریف باهدف تضعیف پایههای قدرت جمهوری اسلامی به صحنه آورده است...رد پای این پروژه پلکانی را که پله آخر آن- بهزعم دشمن- براندازی نظام است، در جایجای توافق وین و قطعنامه 2231 بهوضوح میتوان دید».
بلند شدن صدای فاشیستیترین و دلواپسترین باندهای رژیم و یا مقایسه سیاستهای «خمینی» با دوران امروز، یقیننا بهعمد بوده و در منطق خود نیز نخست نوعی دهنکجی به ولیفقیه برای قبول آن تسلیمنامه است. در این رابطه بسیاری از عبارات در زرورقهایی همچون «حضرت آقا، امام خامنهای، رهبر معظم انقلاب، خامنهای کبیر» و خزعبلاتی از این قبیل بستهبندی میشوند که صرفا برای ایز گم کردن از روند بحران در درون باند ولایت سخن دارند و نه بیش. سخن از حمله و هجوم و عباراتی است با جوهر و مضمون به زیر سوال کشیدن و نیز به زیر سوال بردن هژمونی شخص خامنهای بهعنوان «مسبب» اصلی در عقبنشینیهای اتمی است.
در این راستا بهیقین نوکتیز حملاتی مانند «سگ احمدینژاد به اینها شرف دارد» آنهم از سوی نمایندگان باند دلواپسان به رئیس مجلس حکومتی و وب ویژه پسازآنکه رئیس قوه تحت قیومت ولیفقیه رسیدگی متن تسلیمنامه در مجلس حکومتی را منتفی اعلام نمود، بهسوی شخص خامنهای است.