نقش تبهکارانه شبکه جهانی بیبیسی بهعنوان ابزار تبلیغاتی استعمار فرتوت انگلیس البته در تاریخچه "مشعشع" دولت فخیمه همهجا مشهود است؛ چه آن زمان که به قول امه سزر "اروپاییها، هنگام ورود به سرزمین ما... انجیل در دست داشتند و ما مالک زمینهایمان بودیم؛ امروز انجیل در دست ماست و آنها مالک زمینهای ما هستند"؛ چه درزمانی که "برای از میان بردن صنعت نساجی هند و تحمیل مونوپل صنایع نساجی خود در این کشور، انگشت بافندگان بومی، انگشت مردان و زنان و بچههای بافنده هندی را میشکستند" (از کتاب "تنفر نسبت به غرب" به قلم پرفسور ژان زیگلر)؛ چه در جریان کودتای ننگین علیه دولت ملی دکتر مصدق، پیشوای فقید نهضت ضد استعماری ایران و چه در گنجاندن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست آخوند پسند تروریستی و بمباران مجرمانه و جنایتکارانه قرارگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران و ...
بیجهت نیست که دیوید میلبند وزیر خارجه پیشین انگلیس به "نقش تلویزیون فارسی و عربی زبان بیبیسی در کنار ١٥٠ سفارتخانه بریتانیا بهعنوان اهرم نفوذ بریتانیا تاکید میکند" و این وزارتخانه بودجه سالیانه بالغبر ۴ میلیارد و ۲۶ میلیون پوند را در اختیار این شبکه میگذارد!
حال با این عینک و نگاهی به وضیعت روبهزوال آخوندهای "انگلیسیتبار" حاکم بر میهنمان بعد از نوشیدن جام زهر اتمی، میتوان بهضرورت به دست گرفتن پرگار توسط "آیتالله بیبیسی" برای ترسیم دایرهای جهت جمعآوری هر شکنجهگر و نادم و ابلها جعل کننده تاریخ در آن و ایجاد جنگ روانی علیه هر آنچه منافع استراتژیک دولت فخیمه را به مخاطره بیاندازد پی برد.
آنچه مسلم است رژیم ضد بشری آخوندی بعد از عقبنشینی از بلندپروازیهای اتمی و از دست دادن ابزار استراتژیک بمب اتمی برای حفظ نظامش، بهرغم همه دودودمهای تبلیغاتی که بخش فارسی بیبیسی در این رابطه "انصافا" سنگ تمام گذاشت، در ضعیفترین نقطه خود از بدو به دست گرفتن قدرت قرار دارد. شرایط جامعه ایران آبستن شورشها و قیامهای مردم بهجانآمدهای است که رژیم، چه با توافق اتمی و چه بدون آن بههیچعنوان قادر به کنترل آنها نخواهد بود. در چنین شرایطی نباید دور از انتظار باشد که آیتالله بیبیسی در کادر وظایف تعریفشده خود که همانا حفظ منافع استعماری است، همچون زمان مصدق فقید تمام تلاش خود را بکار نگیرد تا با ایجاد جنگ روانی علیه میهنپرستان واقعی راه را در مسیری که باب دل دولت فخیمه باشد سمتوسو دهد!
در راستای پیشبرد این خط، گرداننده برنامه پرگار با کمک یک عنصر هفتخط بنام عرفان قانعی فرد که نام مورخ را یدک میکشد، صحنه سیاسی زمان دیکتاتوری شاه خائن را بهگونهای به تصویر میکشد که گویی در آن زمان ایران بهشت روی زمین بوده و مشتی "تروریست و خرابکار ازخدابیخبر" جامعه را به خشونت کشیدند و ساواک "ضابط قانون" را بهعکس العمل وامیداشتند! نتیجهاش هم آن شد که اکنون میبینیم؛ بنابراین آهای نسل جوان از انقلاب بپرهیزید و راه چاره و "کلید" مشکلات را در دست آخوند روحانی بیابید و بس که در آن صورت هم شما کارتان به شکنجه و شلاق کشیده نمیشود و هم دولت فخیمه تا دهههای بعد خیالش راحت خواهد بود! وانگهی مگر نمیبینید که انقلابی گری آخرش به اینجا ختم میشود که شکنجهگر و شکنجهشده در "فضای دمکراتیکی" که بیبیسی فراهم کرده همدیگر را "جناب و دوستان" خطاب میکنند!
واضح است که سراسیمگی بیبیسی بیش از هر چیز از نقش نیروی پیشتاز و آرمانگرایی است که در تحولات سیاسی جامعه به یمن سازمانیافتگی و تشکیلات منسجم که تمامیت آن را مدیون رهبری مسعود رجوی است، پیشدستی نموده و بساط نیروهای فرصتطلب و سازشکار را در هم بپیچد. به همین دلیل هم از هیچ رذالت و دروغی در حق او و یارانش فروگذار نمیکند.
و اما زمانی که وقاحت ساواکی شکنجهگر احمد فراستی را در برنامه پرگار میدیدم صحنه دادگاه اسکار گرونینگ، افسر نازیها در اردوگاه آشویتس که در سن ۹۳ سالگی اخیرا در یک دادگاه آلمان به ۴ سال حبس محکوم شد، ازنظرم گذشت.
یاد برتولت برشت به خیر که میگفت: "آخرین سخن هنوز ناگفته است"