علیرغم خوش بینیهای طرفهای ذینفع درواقع طوفانی از تضاد در هیئت حاکمه ایران و ساختارمماشات در وزارت خارجه امریکا، برپا شد. چون ولی فقیه رهبر به تنهایی زهر را سر نکشید که با اجبار تمام وارد حلقومش شد بلکه طرف امریکایی هم بمیزان درگیر شدن با مسئله اتمی رژیم ایران و میزان مماشات با آن تحت تاثیر همین اجبارات زهر اتمی قرار گرفت. بطوریکه در پیشبرد معامله اش با ملایان و سیاست منطقه ای اش بطور جدی دچار مانع و مشکل شد.
با بالا گرفتن طوفان تضادها در دستگاه حکومت ولایی ایران، جدا از انواع و اقسام ناسزاگوئیهای باندهای این حکومت علیه همدیگر، یک نکته از روزنامه ولایی "وطن امروز" (28 مرداد 94) از قول فردی بنام حسین علوی توجه نگارنده را جلب کرد که نوشت: " ... درواقع توافق هسته ای همانند حفره نفوذ است و سیاسیونی که برای این توافق هورا می کشند بی صبرانه منتظر ورود امریکا از این حفره هستند. ... ". یعنی در واقع دلواپسی اتمی هنوز بi جایی نرسیده، دلواپسی نفوذ هم با عنوان "حفره نقوذ" وارد جنگ و جدال بی پایان دستگاه ولایت شد.
اما خطاب نویسنده، معصومه ابتکار از معاونین حسن روحانی هست که اظهار نظرهایی در مصاحبه با بی بی سی (27 مرداد 94) در مورد توافق اتمی کرده بود.
نویسنده "وطن امروز" از باند خامنه ای در اعتراض به مصاحبه ابتکار که می گوید: "توافق هستهای اهرمی در اختیار اصلاحطلبان در ایران در مقابل سایر گروههای سیاسی قرار میدهد..."حملات خودش را، حتما به نیابت از همه دلواپسان وعلیه وی شروع می کند: "گوشه پرده بالا رفت و دم خروس بیرون آمد! پشتپرده حرص و ولع برخی سیاسیون در حمایت از توافق هستهای فاش شد...(ابتکار می گوید) توافق هستهای با آمریکا جریان اصلاحطلبی را تقویت میکند و به عبارتی او میگوید در آستانه انتخابات، وزن جریان اصلاحطلب یا جریانی که اصلاحطلبی در آن هضم شده، افزایش مییابد! ".
جالب است آقای کری نیز که تشنه معامله با رژیم ایران است در راستای نظر خانم ابتکار از انتخابات و رابطه اش با توافق اتمی می گوید: " «اگر به توافق پشت کنیم، ظریف و روحانی به دردسر میافتند و معلوم نیست در انتخابات ایران چه اتفاقی میافتد.» (اظهارات جان کری در شورای روابط خارجی آمریکا، مرداد ماه)
نویسنده دلواپس در جنگ قدرت جناحهای ولایت فقیه نهایتا خطاب به حناح رقیب قدرت و نماینده شان ابتکار می نویسد: "به هر حال اکنون این زن، یعنی معصومه ابتکار که وفاداری او به فتنه 88 (فتنه براندازی نظام) مشخص است؛ فارغ از پرداختن به چرایی حضور در کابینه همین نظام، روبهروی دوربین انگلیسی مینشیند و خرسند از توافق هستهای، از تقویت جریان سیاسی خود در ایران خبر میدهد! همان جریانی که اکنون برخی اعضای آن اعتراف میکنند در دولتشان به دشمنان ایران اطلاعات داده میشد.
درحالی که جناحها و باندهای ولایت در ایران و مخافان و موافقان "توافق اتمی" در امریکا مشغول درگیری های گوناگون با همدیگر هستند و جناح دلواپس ولایت، رقیب حکومتی خود را از "حفره" نفوذ امریکا می ترساند زهر اتمی نیز مشغول تاثیر و تخریب پیکر فاسد، دروغگو و مماشاتگر هر دوطرف معامله می باشد. بطوریکه:
خبرگزاری آسوشیتدپرس چهارشنبه 28 مرداد 94 طی گزارشی از وین اعلام کرد مدارکی را مشاهده کرده است که براساس آن رژیم ایران در یک ترتیبات غیرمعمول اجازه خواهد یافت تا تحت یک توافق سری با سازمان ملل از کارشناسان خودش برای بازرسی از سایت مظنون به فعالیتهای تولید تسلیحات اتمی (پارچین) بازرسی کند
این معامله شرمگینانه از صفات ضد مردمی مماشات و ارتجاع همدستش در ایران است؛ و نمونه کوچکی از معاملات خبیثانه خامنه-اوباما است، دلواپسان هراسان ولایت و آنهایی که از جمله در روزنامه "وطن امروز" خامنه، جناح رقیب را "حفره نفوذ" امریکا میداند، بیشتر رسوا و مفتضح می سازد که در رقابت قدرت و چپاول حافظه تاریخی ملت ایران را هیچکدام از باندها نخواهند توانست بفراموشی بسپارند چون بازهم جدا از تفسیرهای اذهان علیل شما این افشاگری اتمی و افشاگریهای در راه مقاومت که در کمین ولایت و مماشات است. شما ها را رسواتر خواهد ساخت.
در طول تاریخ مماشات جهانی سعی کرده است و می کند حداقل به دو طریق با حکومتهای خودکامه و توتالیتر بازی کند و کنار بیاید: (الف) با مهره اصلی مثل فرد شاه یا ولی فقیه (در شرایط فعلی ایران)
(ب) با جناح و یا باندی در درون همان سیستم
اکنون در سرزمینمان ایران، اصلاح طلبان حکومت ایران، مشخصا باند روحانی – هاشمی وسیله بازی و کنارآمدن با سیستم حکومتی ایران شده است.
در همین رابطه مثالی از حکومت شاه نیز روشنگر خواهد بود. بعد از کودتای ننگین دربار – مماشات علیه حکومت مردمی دکتر مصدق، شاه و دربار فاسدش وسیله بازی و کنار آمدن با استعمار و چپاولگران بین المللی بود.
تا اینکه در 11 اسفند 1353 فرد شاه دستور تشکیل "حزب رستاخیز" را داد که بعنوان تنها حزب فراگیر در رسانه های داخلی و بین المللی معرفی گردید.
"پس از اعلام تشکیل حزب همه حزبها و سندیکاهای مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند " (ویکی پدیا)
پس شاه تا سال ۱۳۵۳ از نظام چند حزبی و تشریفاتی حمایت میکرد. تشریفاتی از این لحاظ که بعد از تشکیل حزب "رستاخیز"، درواقع ارکان آن را همان احزابی تشکیل دادند که تشریفاتی می گوئیم. دلیلش هم اینکه همه آن احزاب در حزب واحد "رستاخیز" ادغام شدند
شاه همواره به مخالفان سلطنت اطمینان میداد که به هیچ وجه قصد ایجاد نظام تکحزبی ندارد. این البته تحت فشار اربابان از یکطرف و اوج گیری مبارزات مردم ایران درشکلها و روشهای مختلف بود. بهمین دلیل شاه فرمان جناح بندی در تنها "حزب فراگیرش" را باز هم برای استمرار دیکتاتوریش صادر کرد که در مقایسه با کارکردهای شورای نگهبان و ولی فقیه عبرت خوبی است
"حزب رستاخیز از دو جناح تشکیل میشد: پیشرو (که با نام پیشرو و مترقی یا پیشرو و ترقیخواه هم از آن یاد شده است) بهرهبری جمشید آموزگار و سازنده بهرهبری هوشنگ انصاری. ظاهرآ قرار بود که نمایندگان دو جناح دارای دو طرز فکر مختلف، اما وفادار به اصول سهگانه حزب و معتقد به اجرای اساسنامه و مرامنامه باشند و درواقع گرایشهای مختلف سیاسی حزبهای پیشین وفادار به نظام، در این دو جناح متمرکز شود. رهبران جناحها را خود شاه تعیین کرد. جناح لیبرال نیز در خرداد ۱۳۵۷، به رهبری هوشنگ نهاوندی، پدید آمد. این جناح از نقد عملکردهای حزب رستاخیز شکل گرفت و اعضای آن به بررسی مسائل ایران میپرداختند که به گفته نهاوندی به پیشنهاد خود شاه تشکیل شده بود وغالبآ «اپوزسیون اعلیحضرت» خوانده میشد."(ویکی پدیا)
با این اشاره مختصر نتیجه اینکه شاه نیز مثل همتایش ولی فقیه، بدلایل گوناگون حکومت فردیش را گاهی چند پایه و گاه تک پایه نشان می داد؛ اما باهر دو و یا هرچند روش با بن بست مواجه گردید تا اینکه اوج مبارزات مسلحانه و تاثیر گذاری شگرف شهدای آنها و دیگر روشها، بن بستهای شاه به سرنگونیش منجر شد.
حکومت ولی فقیه هم هرچند با تفاوتهایی در مکانیسمها، شرایط خارجی و داخلی ولی الان با جام زهر اتمی بعد از سالها سرکشیدن زهر جنگی با بن بست جدی در یک پایه شدن و چندپایگی گیر افتاده است. بدین معنی که در دورانهایی مثل دوران خمینی ظرفیت نسبی چند پایه و تک پایگی را داشت که با آخرین و موثرترین ضربه افشاگری اتمی و سرکشیدن نسبی آن به ویژه بعد از "توافق اتمی"، تقریبا تمام ظرفیت حاکمیت تک و یا چند پایه ته کشیده است و درواقع نفسهای آخر بازی با مماشاتگران از یکطرف و مقابله تمام عیار با مردم ایران از طرف دیگر را به زحمت می کشد.
نتیجه اینکه: وقتی حکومتی با مکانیسم بازی باندی- جناحی به بن بست می رسد مثل دوران شاه، دیگر وسیله و ابزار مهمی در دست ندارد که به بازیش ادامه دهد لذا مماشات هم سرافکنده و شرمگین ناگزیر به انتخاب راه و چاره دیگری میشود؛ مثلا حالا حکومت ولایی با آن جام زهرها که کلیتش در کانالهای مختلف آلوده به زهر اتمی ( جنگی، منطقه ای، اتمی و اجتماعی) دست و پا می زند دو راه پیش رو دارد:
1- دوباره تک پایه شود 2- با چندپایگی و مشخصا با حاکمیت و بعبارت بهتر با هژمونی باند ولایی روحانی – هاشمی عمر حکومت ولایت فقیه را باز هم طولانی و درد و رنج ملت ایران را دوچندان نماید.
اما تمامی واقعیتها نشانگر آن است که رژیم ایران اکنون در بن بست ناشی از بن بستهای اتمی – جنگی و منطقه ای توان تک پایگی و چند پایه شدن را از دست داده است. این تضادی است که جمهوری ولایی ایران را در آستانه فروپاشی و جنگ باندی – جناحی لاینحل قرار می دهد. این ناتوانی به نظر نگارنده مشکل اصلی و جدی آن برای بقای حکومتش است که باید بیشتر به آن پرداخته شود؛ که دوران آخر شاه را در چشم انداز قرار می دهد.