همانطور که پیش بینی می شد، وضعیت خامنه ای و دارودسته اش بعد از تسلیم و زانو زدن در مقابل خواسته های جهانی، واقعا رقت بار است. او در حال حاضر با دست و پای بسته در کشاکش «برجام»، سعی می کند اوتوریته درهم شکسته اش را در داخل نظام، با ترسیم خطوط قرمز دیگری برای دولت آخوند روحانی، و تکیه بر سرکوب هر چه بیشتر مردم، ترمیم کند. در آخرین دیدار با هیئت دولت، خامنه ای خواستار اجرای صریح سیاست سانسور و ممیزی در زمینه هنر، سینما و کتاب و غیره گردید و گفت: «اگر برخی تولیدات فرهنگی اعم از نمایشی و مکتوب با مبانی و اصول در تضاد هستند بدون رودربایستی جلوی آنها را بگیرید».
این درست همان عرصه ای است که باند رفسنجانی - روحانی برای بالا بردن موقعیتشان در درون نظام در شش ماه آینده، به آن چشم دوخته اند.
به نظر می رسد برنامه باند رفسنجانی - روحانی، کشاندن ولی فقیه به میدان هایی است که او آمادگی کامل در ورود به آنها را ندارد. طرح زودرس برگزاری انتخابات مجلس و خبرگان رژیم از طرف آخوند روحانی، در بحبوحه مذاکرات هسته ای با 1+5 در همین چهارچوب معنی می شود.
در آن زمان آخوند روحانی موضوع برگزاری انتخابات مجلس و خبرگان نظام را برای مستهلک کردن فشار «دل واپسان» باند ولی فقیه و خطراتی که اعمال و تبلیغات آنها برای تخریب چهره هیئت مذاکره کننده رژیم داشت، به میان کشید.
در آن مقطع، ولی فقیه و باندش قصد ورود به این عرصه را نداشتند، اما در نهایت، موفقیت در انتخابات، به میدان اصلی هماوردی برای موقعیت بهتر در مرحله «پسا توافق» میان دو باند تبدیل شده است. این انتخابات قرار است در ماه اسفند امسال برگزار شود. پیروزی هر کدام از این باندها در بر کرسی نشاندن اکثریت باند خودی در این دو ارگان اصلی نظام، تسلط یکی را بر دیگری برای دوره ای مشخص، تضمین می کند.
باند رفسنجانی - روحانی برای ورود به این صحنه، تلاش می کند بقایای جریانات و کسانی که در گذشته به نوعی در این دستگاه فکری، با همه اختلافات نظری و سیاسی، شرکت داشته اند را به دور خود جمع کند تا بتواند صحنه را بسود خود بچرخاند. باند ولی فقیه نیز با تکیه بر مواد قانونی و قوه قضاییه و تشکیل نهادهای نظارتی بر انتخابات، به جنگ باند مقابل رفته است.
درگیریهای تازه در درون نظام و تشدید هرچه بیشتر تضادها، خبر از، قرار گرفتن کل نظام در برابر آزمایشی جدید، می دهد. از هم اکنون جنگ جناحها آغاز شده است. باند رفسنجانی - روحانی با در دست داشتن قوه اجرائیه، برگزاری انتخابات را به شیوه خود می خواهد، و باند مقابل بسختی تلاش می کند با ایجاد موانع اساسی مانع این کار شود.
آخوند سیدمحمود علوی وزیر اطلاعات نظام در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به نوع عملکرد دولت روحانی برای ورود به انتخابات، «حضور در تجمعات، هنجارشکنی ها، تعرض به نیروهای امنیتی و ایجاد چالش امنیتی برای نظام» را بعنوان معیارهای رد صلاحیت کاندیداهای ورود به مجلس دانست و «کسانی که اقدامات ضد امنیتی برعلیه نظام داشتند» را به عنوان «عناصر فتنه» طرد و اعلام می کند.
آخوند روحانی ضمن تلاش برای آرام نشان دادن اوضاع در نشست خبری عملکرد دو ساله دولتش، صورت ولی فقیه و شورای نگهبانش را خراش می دهد و می گوید: «انشاالله امسال ما شاهد یک انتخابات بسیار خوب خواهیم بود .البته همه نهادها باید دست بدست هم بدهند ما قصد دعوا با هیچ نهادی نداریم قصد دعوا با هیچکسی رو نداریم، اما همانطور که من قبلاً چند ماه پیش گفتم، من در انتخابات بعنوان مسئول اجرای قانون اساسی به وظایفم عمل خواهم کرد، حالا ممکنه بعضیها خوشحال بشوند یا خوشحال نشوند.»
بالا رفتن شدت تضادها در راس نظام باعث درگیریهای لفظی بی سابقه ای بین دو باند حاکم گردیده است. این برخوردهای ویرانگر اگر چه قابل پیش بینی بود ولی ابعادی بغایت وسیع و بی سابقه پیدا کرده است. همه قرائن موجود نشان از موضع تدافعی خامنه ای در مقابل تهاجمات بی وقفه و شخصی، رفسنجانی و روحانی در این مرحله از کار را دارد . آنها، سرمست از نوشاندن جام زهر به ولی فقیه، با حرفهای نیشدار شب و روز به جان و جسم ناقص او و عواملش ضربه می زنند و سرکوفتهای خفت باری نثارش می کنند.
عکس العمل ولی فقیه نظام در مقابل نیش و ناسزاهای تاکنون شنیده نشده باند مقابل، بسیار خفیف و عاجزانه و از روی اجبار است. جسارتی که رفسنجانی و روحانی در تقابل علنی با ولی فقیه و باندش در مسائل و معضلات داخلی و منطقه ای و روابط بین المللی، از خود نشان می دهند، مسیری که این باند برای ادامه کار خود در آینده در پیش گرفته است را تا اندازه ای روشن می کند.
ولی فقیه با تمام قوا در پی بدست گرفتن این دو ارگان در انتخابات پیش رو، توسط باند خود است. باند مقابل هم با تهاجم به سیاستها و شکستهای پی در پی در پیشبرد ماجراجوییهای منطقه ای او در عراق و سوریه و بخصوص یمن و سرانجام تسلیم اتمی و عبور از همه خطوط قرمزی که پیشتر ترسیم کرده بود، قصد خارج کردن باند مقابل از مجلس و خبرگان را دارد.
تثبیت موقعیت هرکدام از باندهای رژیم در گردش کار آینده، در همین جا تعیین می شود.
برگزاری انتخابات مجلس و خبرگان بدلیل اهمیتی که هر دو باند برای آن قائلند، این بار بسیار حساس تر از گذشته است.
پیروزی هر کدام از این باندهای متخاصم در مجلس، در ارتباط با امکان تبدیل سیستم ریاستی به پارلمانی در تعیین رئیس جمهور نظام که خامنه ای در دوسال و اندی پیش آنرا مطرح و به آینده موکول کرد، نیز تعیین کننده خواهد بود. هر کدام از این باندها در صورت وقوع چنین امری، نیاز به دست بالا داشتن در مجلس را دارند.
مساله تغییر قانون اساسی و تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی به تازگی توسط پاسدار احمدی مقدم فرمانده سابق نیروهای انتظامی، در مطبوعات رژیم به عنوان راه حلی برای رفع خطر «مردم» و قیامی مشابه قیام سال 1388 در مقاطع مختلف انتخابات ریاست جمهوری رژیم، مطرح شده است.
تصرف مجلس ارتجاع برای باند ولی فقیه بسیار تعیین کننده است. باند مقابل هم که در گذشته با این ایده ولی فقیه، موافقتی نشان نداده است، تنها با نشاندن اکثریت باند خودی در مجلس می توانند از تغییر قانون اساسی در این زمینه جلوگیری کند. به این ترتیب اگر هم محبور به پذیرش سیستم پارلمانی در مقابل سیستم ریاستی گردند، با تصاحب اکثر کرسیهای مجلس، برای سالها پست «تدارکچی نظام» را هم در خورجین خود خواهند داشت.
وضعیتی که رژیم در حال حاضر در آن گرفتار است را در سالهای گذشته در شرایط نسبتا مشابه، بیاد داریم. قبل از روی کار آمدن خاتمی چنین آرایش خصمانه ای اما بصورت خفیف تر وجود داشت. در آن زمان هم، دو جناح رژیم هر کدام با باندهای مافیایی خود بجان هم افتاده بودند ولی سرانجام ولی فقیه ناچار به پذیرش آخوند خاتمی گردید و نتوانست مانع بیرون آمدن او از صندوق انتخابات شود. با این رویداد، گشایش خارجی ایجاد شد اما در داخل کشور تضادها حادتر گردید. کسانی از هر دو طرف قربانی شدند و سرانجام بعد از هشت سال، خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی با شکستی سخت از میدان بدر شده و احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری نظام تکیه زد. باند ولی فقیه با در دست داشتن قوه قضاییه و دستگاههای اطلاعاتی و سپاه پاسداران هشت سال بعد به این مهم جامه عمل پوشاند.
شاید در تصور کلی هر دو باند از تجارب و مسیر گذشته، این دور تسلسل ارتجاعی، به عنوان واقعیت پذیرفته و حک شده باشد و کل نظام از سرنوشت محتوم خود و نابودی به دست مردم ایران، نگران نباشد. اما تاریخ و واقعیتهای موجود بخصوص پوسیدگی و تعفن این نظام، خلاف این را نشان می دهد.
در نگاهی ساده و با بررسی شرایط امروز و مشکلات و نارسایی های همه جانبه که نظام ولایت را محاصره کرده اند، تفاوت امروز با آنروزها روشن می شود.
آنروز همچون امروز، رژیم از حمایت بیدریغ «سیاست جهانی» برخوردار بود اما به این شکل خرد کننده مجبور به نفی پایه های استراتژیک خود، «اتمی و تروریسم»، در مقابل همان «سیاست جهانی» نبوده است.
آنروز از گشاده دستی های این «سیاست» برخوردار بود و هرچه در توان داشت برای موقعیت بهتر خود به کار می گرفت. امروز همه اینها زیر نظارت و نفی کامل قرار دارد و رژیم بخوبی می داند در پیچ بعدی، در آوردگاههای خارجی و منطقه ای باید مطیع آن «سیاست» باشد.
آنروز با استفاده از همین «موهبت»، مردم ایران را به بند و زنجیر و دار اعدام می سپرد و به کسی جوابگو نبود، امروز مردم با دیدن وضعیت اسفبار آن، هر روز در خیابانها و میدانهای میهن، موجودیتش را به چالش می کشند.
آنروز دولتهای منطقه در مقابل سیاستهای تروریستی و مداخله جویانه در امور داخلی خود توسط رژیم، عملکردی به غایت پاسیو و سازشکارانه همراه با ترس و وحشت داشتند، اما امروز از هر نقطه این منطقه ناآرام، خطری جدی متوجه موجودیت این نظام پوسیده است.
آنروز به یمن همین «سیاست» ننگین که در راس آن دولتهای مختلف آمریکا قرار داشتند، مقاومت ایران در بند و زنجیر «لیست های تروریستی» و هدف اصلی کشتار و ترور رژیم قرار داشت، اما امروز مقاومت ایران قوی تر و متشکلتر از هر زمان، با پس زدن آن «سیاست»، در گوش ولایت فقیه، آواز سرنگونی سر داده و لرزه به کل این پیکر منحوس انداخته است.
نظام ولایت فقیه نظامی از کار افتاده است. اگر حمایت خارجی نباشد، در مدت کوتاهی بدست مردم و مقاومت ایران به زباله دان سپرده خواهد شد. افق روشن است و صاحبان زر و زور در مقابل اراده مردم مجبور به عقب نشینی هستند. این واقعیت را امروز در قیامها و خیزشهای مردمی بخصوص در منطقه ما می توان دید. امید به دلها و نیرو به مشتهای گره کرده مردم در مقابل ظلم و جنایت بر می گردد.
10 شهریور 1394 اول سپتامبر 2015