ماههاست هجوم انبوه گریختگان از مناطق جنگزده ی سوریه و عراق به غرب، فاجعه دلخراشی را با صدها هزار پناهجو که میان مرزها سرگردانند، بوجود آورده است. انسانهای آواره ای که هنگام فرار ناچار از مرزی به کشور دیگر لابلای سیمهای خاردار گیر میکنند، 71 زن و کودک و مرد گریخته از جهنم جنگ و کشتار داعش، داخل فریزر کامیون منجمد میشوند، 21 جوان افغانی بین 16 تا 20 ساله فراری از طالبان را در کامیونی بی هیچ منفذ برای تنفس، در آخرین لحظه های خفگی بین مرگ و زندگی به تصادف کشف میکنند یا بی سرپناه در ایستگاه های قطار و مرزها آواره و پای پیاده جاده ها را به امید مقصدی امن میپیمایند و جسد کودکی خردسال که دریا برای تحقیر بانیان جنایت به ساحل پس داده است و صدها صحنه های دلخراش دیگر امثال اینها که البته قلب همه انسانهای مهربان و شریف را چنان به درد آورده که حتی با اقدام به کمکهای خود جوش حقوق بشری غیر مجاز، اسباب گرفتاری و دردسرهای حقوقی برای خود فراهم میآورند. آنوقت در بحبوحه ی اینچنین فاجعه انسانی گرچه ارباب جهانی مدتهاست با متانت و رفاقت مثل همیشه البته ” نشستند و گفتند و برخاستند “ و ناچار به دلیل وسعت ابعاد و ادامه فاجعه جاری و آوار پیامدهای گریبانگیر آن بر خودشان ـ نقل به مضمون ـ اذعان نیز نمودند که:” از زمان جنگ جهانی دوم تا به حال، اروپا با چنین فاجعه هولناک آوارگی جمعی روبرو نبوده و اینکه آوارگان از کشورهای جنگزده یا ناآرام منطقه هستند “ اما سخن از هیچ کسی حتی زیر زبانی برنیامد که دلایل اصلی و عوامل واقعی فاجعه جاری کیست و چیست. بماند که تازه همین حرفهای بی خاصیت بالا هم در ” هیاهوی بسیار برای هیچ “ گم شده، سنگها همچنان بسته میمانند و سگهای هار رها که برای بقا نه تنها به سرکوب، اعدام و حلق آویز روزانه بی گناهان در ایران مشغولند بلکه در سوریه و عراق و...نیز چندین سالیست که با بشکه های انفجاری و بمب های شیمیایی و پاسداران صادراتی، دست اندر کار ترور و کشتار مردم این کشورها بوده و عاملان اصلی همه جنایات و مرگهای مصیب بار اخیر ناشی از فرار، آوارگی و پیامدهای ناگزیر آن میباشند.
تازه خط شوم مماشات که اینبار نه با چشم امید به ” روباه بنفش “ بلکه به بهانه ی گرگرفتگی اتمی باز تجدید شده و مقامات ریز و دانه درشت سیاسی را هم در هیئت صیادان سوداگر سرمایه و خون برای غارت خوان یغما عازم ایران نموده اما خطرناکترین تابع آن در هر حال تیزترشدن پنجه های خونریز ملایان فاشیست در میهن دربند و گسترش دامنه خونریزی و توحش داعش گونه آنان نه فقط در منطقه بلکه به ادامه در سرتاسر دنیا خواهد بود.
حالا اما اینکه دکانداران ”سیاست و لغت باز “ تا کی و کجا ناچار با این بحران دردناک و پیامدهای آتی آن سرگرم خواهند بود را البته که من و امثال من هم هیچ نمیدانیم اما به گمانم ستاره ی راهنما آنهم در آستانه ی پنجاه سالگی مجاهدان، بر شانه آنان که البته آشفته و غمگین اما ریشه این فاجعه دردناک و انواع بسا هولناکتر آنرا در منطقه و بسیار جاهای جهان شناخته و آنرا به درستی برخاسته از رژیم وحشی ملایان در ایران و اندیشه داعش پرور آن میدانند، اینک باری سنگین تر از پیش و ” کاری کارستان “ پیش رو نهاده است تا مرگ هیولای ارتجاع و جلادان دست آموزش و شرم ماندگار بر حامیانشان.