چنین است جایگاه و نقش مجاهدین خلق در آغاز پنجاه و یکمین سال تاسیس آن و بنابرین این ماندگاری و پایداری شایان تبریک به همه کسانی است که درچارچوب این سازمان خود را تعریف می کنند.
در قطب مخالف، ولایت خامنه ای قرار دارد. در مورد موقعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بین المللی رژیم حاکم، در بیانیه سال جاری شورای ملی مقاومت ایران که مجاهدین خلق هم به آن رای مثبت داده اند، به تفصیل نوشته شده و بنابرین تکرار آن نباید جایی در این یادداشت کوتاه داشته باشد. اما طرح یک نکته در مورد ولی فقیه برای شناخت عمیق تر این قطب بندی را ضروری می دانم.
خامنه ای نمونه کامل یک سیاستمدار مستبد و یک آخوند ریاکار است. ریاکاری علی خامنه ای هیچ حَد و مرزی ندارد. او از جمله آن واعظانی است که چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند و چون به منبر می رود با روده درازی در نقش «اولیا و انبیا» ظهور می کند. برملا شدن مذاکرات و ساخت و پاخت او با آمریکا نمونه ای از ریاکاری اوست. گماشتگان رنگارنگ علی خامنه ای از او به عنوان «سید خراسانی» که از اولین کسانی است که در رکاب امام غایب شیعیان خواهد بود، یاد می کنند. برخی از مزدبگیران بی دنده و ترمز ولی فقیه از دیدار او با امام غایب صحبت کرده و خامنه ای در این موارد سکوت، به علامت تایید، کرده است. خامنه ای به چندین دوجین جریان ارتجاعی و تروریستی در سراسر جهان که نام «الله» را در تابلو خود حک کرده اند جیره و مواجب می پردازد تا در حفاظب از امنیت ولایت مطلقه اش شریک باشند. عملکرد این نیروها سیمای ریاکار خامنه ای را برملا می کند. این نیروها به عنوان «الله و اسلام» به کشتار مسلمانان کَمر بسته اند. کشتارهای سَبُعانه مردم عراق، سوریه و....نمونه ای روشن از حرص و طَمع خامنه ای برای حفظ قدرت است. این شخصیت به بیان زردشتیان، اهریمنی و به بیان مسلمانان شیطانی با گفته زیر به بهترین نحو تعریف می شود.
ابلیس گفت؛ هان ای به رَه مانده مُریدان نابکار، با نام ما چه کار،
زین پس به سادگی نام خدا برید و به دل کار ما کنید.
این یادداشت در ستایش از مبارزه و پایداری مجاهدین خلق طی پنجاه سال گذشته می تواند به همین جا خاتمه یابد. اما همان گونه که یک انقلاب تنها یک کنش سیاسی نبوده و انباشتی از شور، شوق، غم، شادی، عشق، تخیل و رویای ملیونها تن از مردم است، یک سازمان و یا فرد انقلابی هم بدون این احساسها به طور کامل نمی تواند تعریف شود.
به گمان من هر انقلاب، اختراع، تحول و آرمانی، بدون رویا تحقق پذیر نیست. بنابرین سوال این است که مجاهدین با کدام رویا زندگی و مبارزه می کنند؟ آیا پاسخ مجاهدین به این سوال «جامعه بی طبقه توحیدی» و یا تحقق «اسلام دمکراتیک» است؟ من تاکنون از هیچ مجاهدی این سوال را نپرسیده ام. اما به گمانم اگر پاسخ آنان چنین باشد، به چند دلیل کُنه مساله بیان نشده است.
اول آن که درک از این مفاهیم می تواند متفاوت و حتی از راس تا قاعده ناهمگون باشد. به سختی می توان درک یکسان و همگون از این مفاهیم را تصور کرد.
دوم آن که این مفاهیم به خاطر کلی بودن و بنابرین به میزانی انتزاعی بودن می تواند به یک دُگم یا تَعصُب منجر شود که برای یک جریان پیشرو مُهلک است.
سوم آن که تحقق چنین رویاهایی در مدت کوتاه عملی نیست و بنابرین در زندگی روزمره در حالی که طعم شیرین آن حس نمی شود، تلخی، سختیها و ناهمواریها می تواند ذهن و جان انسان را درهم شکند. رژی دبره به درستی می نویسد: «اگر یک ملاک بلند مدت تاریخی نتواند تبدیل به ملاک کوتاه مدت سیاسی و عملی شود، انتظار این که چنین مفهوم مجردی بتواند پایه های استراتژی موثر در تاکتیک را بریزد بیهوده است.» (رژی دبره، نقد سلاح، برگردان: م. امین لاهیجی)
به خاطر این سه دلیل باید به دنبال چیز دیگری بود که نه فقط در کوتاه مدت که در لحظه به لحظه زندگی عملی باشد. این چیز دیگر و یا این رویا که نه با اندیشیدن به «مدینه فاضله» که با رفتار و کردار در هر شرایط قابل حس است، چیزی جز مبارزه برای بازیافتن «انسانیت خود» نیست. رویای انسانی که به دنبال بازیافتن و پروراندن انسانیت در خود است، رویای انسانی که «انسان» را در ثقل هر اندیشه و عمل خود قرار می دهد، رویایی دور و غیرقابل لمس نیست. لحظه به لحظه در جدال درونی و بیرونی می توان به میزانی انسانیت خود را پیدا کرد و پرورش داد و یا آن را ویران کرد.
با شناختی که طی چهل و چهار سال گذشته از مجاهدین خلق دارم، تصور می کنم رویای «انسانی که در تلاش برای بازیافتن انسانیت» خود است، عمیق ترین و در عین حال عملی ترین و قابل حس ترین و بدون تردید زیباترین رویا و نقطه مشترک همه اجزای این سازمان از راس تا قاعده است.
منبع: نبردخلق شماره 363، چهارشنبه اول مهر 1394 - 23 سپتامبر 2015