جواد نامدار:‌ بهای آزادی

ما نیز کُشته می‌دهیم،
آری؛
اما
برای زیستن
و
پس، بی‌گریستن.

ما نیز کُشته می‌شویم
آری
اما برای آزادی
و
پس، با شادی،.....(از دکتر اسماعیل خوئی)

حمله رژیم با هشتاد موشک کاتیوشا به رزمگاه لیبرتی که با رویای نابودی تمامی رزمندگان آزادی صورت گرفت بیان آشکار خشم رژیم رو به مرگ ولایت فقیه از عملیات بزرگ مقاومت ایران در ریختن زهر اتمی به حلقوم خامنه ای است. این عکس العمل جنایتکارانه قبل از آنکه نشانی از" ثبات و قدرت " باشد. بیانگر منتهای ضعف و بزدلی است. استبداد خونریز آخوندی که عواقب و اثرات خوردن زهر اتمی را کم کم دارد حس میکند، با این انتقامجوئی جنایتکارانه به هزار زبان اعلام کرد که نه از دست " استکبار جهانی" بلکه از دست مجاهدین و مقاومتی که آنها را به این روز سیاه نشانده اند تاچه حد درتب وتاب است. حالا برای خامنه ای و دارو دسته پلیدش مشخص شده است که مجاهدین با سلاح یا بی سلاح به یک میزان برای موجودیت آنها خطرناکند. آنها این واقعیت را خوب فهمیده اند، اما آنچه آنها از درک آن عاجزند همان چیزی است که زنده یاد حسینعلی منتظری در مخالفتش با خمینی دجال بر سر قتل عام مجاهدین به او یادآوری کرده بود: "مجاهدین خلق یک سنخ فکر و برداشت است یک نحو منطق است ... با کشتن حل نمی شود بلکه ترویج می شود".
خامنه ای و مافیای نظامش در سپاه و بسج ودیگر نهادها و ارگانهای سرکوب میدانند که چه دستی" بر جام "دارند و چه در انتظارشان است.حزعبلات تکراری خامنه ای مبنی بر "ادامه مبارزه با استکبار"، "ممنوعیت مذاکره با آمریکا" و.سرانجام تن دادن به توافق هسته ای ضمن هشدار بر "خطرات اجرایی شدن کامل تعهدات برجام " همه ناله های پایانی رژیمی است که در چنبره بحرانهای داخلی و بین المللی دست و پا میزند.
به خاک افتادن هر رزمنده آزادی البته که درناک است، اما مواجهه و از میان برداشتن دیوارتجاعی که در سرزمین ما به خونریزی و ویرانگری ادامه میدهد جز با فداکاری و از جان گذشتگی قهرمانانی چون ۲۳ شهید اخیر رزمگاه لیبرتی امکان پذیر نیست. به تک تک آنها و به همرزمانشان درود میفرستیم ومقاومت سترگشان دربرابر استبداد خونریز حاکم بر میهنمان را ارج مینهیم. یادشان را که قرین آزادی است گرامی میداریم ودر جستجوی آنها راه را ادامه خواهیم داد:
"مرثیه"
به جستجوی تو
بر درگاه کوه می گریم
در آستانه دریا و علف
به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول
در چارچوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابرآلوده را
قابی کهنه می گیرد
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است
و جاودانگی
رازش را با تو در میان نهاد
پس به هیات گنجی در آمدی
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است
نامت سپیده دمی که بر پیشانی آسمان می گذرد
متبرک باد نام تو
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را... ( شاملو)