آخوند روحانی در حالی به این سفر بهیقین «پرهزینه» دست میزند که اکنون به یمن پایداری امیر خیز دوران شهرهای میهن ما یکی پس از دیگری بپا خاستهاند. فریاد مرگ بر اصل ولایتفقیه که در قیام سال 88 در کوی و برزن و در جایجای میهن اسیرمان طنینانداز شده بود، اکنون با خروش دیگربار مردم قهرمان استانهای آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، تهران، زنجان و اردبیل آن روی به چالش کشیدن خونریزترین دیکتاتوری تاریخ ایران را به نمایش گذاشته است.
آخوند روحانی، رئیس شورای امنیت ملی رژیم و مسئول کشتار و موشکباران کمپ لیبرتی که طی آن 24 تن از قهرمانان مجاهد به خاک و خون غلطیتند و دهها نفر نیز زخمی شدهاند، تنها برای «عقد قراردادهای تجاری» به اروپا نمیآید، بلکه حضور او در کشوری که خود را «مهد آزادی، دمکراسی و حقوق بشر» مینامد، بهیقین با مطامع درازمدت سرکوبگرانه و کشورگشایانت دیکتاتوری مذهبی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گرهخورده است.
بههرحال از تمامی دادهها بهخوبی میتوان به این نتیجه منطقی رسید که تصمیم موشکباران کمپ بیدفاع لیبرتی در بالاترین هرم قدرت در حاکمیت آخوندی توسط شخص ولیفقیه و نیز شورای امنیت ملی که روحانی ریاست آن را به عهده دارد گرفتهشده است. لذا شستن عامدانه دستان خونین «جناحی» از رژیم در این قتلعام، بهیقین هدفی جز گمراه کردن افکار عمومی و تطهیر چهره پلید جنایت علیه بشریت نیست.
با نگاهی به مسئولیتهای آخوند روحانی طی حاکمیت ننگین ولیفقیه بهخوبی میتوان به نقش وی در کلیدیترین و امنیتیترین پستهای سرکوب، ترور و صدور بنیادگرایی به کشورهای منطقه و اسلامی پی برد. وی که بگفته خود «امنیتیترین رئیسجمهور» نظام آخوندی است بیپروا در روز ۹ شهریور ضمن تروریست خواندن مقاومت ایران به علائم حمله موشکی علیه کمپ لیبرتی اینگونه اعتراف کرده بود: هرکجا لازم باشد با همه توان و امکان علیه تروریسم اقدام خواهیم کرد».
ردپای خونین وی در سیاستهای سرکوبگرانه و بهویژه افزایش اعدام جوانان و مردم بیدفاع ایران بهیقین یکی دیگر از «برگهای زرین» رئیسجمهور ارتجاع است. بنا برگزارش سازمانهای مدافع حقوق بشر از زمان بروی کار آمدن آخوند روحانی قریب دو هزار نفر در ایران اعدامشدهاند. با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که اکنون هر 8 ساعت در ایران یک نفر اعدام میشوند. دستگیریهای گسترده و امنیتی کردن فضای دانشگاهها، مراکز آموزش عالی و مدارس، کارخانه هاو ادارات اکنون به سیاستی پایهای در این رژیم خونریز تبدیلشده است.
در این رابطه خانم رجوی در کنفرانس حقوق بشر (10 اکتبر 2015) در پاریس ابعاد جنایات و سرکوب در دوران آخوند روحانی اینگونه به تصویر کشیدهاند: “«راستی چرا زندانیان سیاسی در ایران، زجرکش یا حلقآویز میشوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ایران اعدام میشوند و جهان نسبت به آن ساکت است؟ امروز در زندانهای سراسر کشور، تعداد زیادی از هموطنان بیدفاع ما مخفیانه اعدام میشوند؛ و چند هزار نفر زیر حکم اعدام قرار دارند. به مادران و پدرانشان فکر کنیم و به همسران و بچههایشان که روز و شب در چه اضطرابی زندگی میکنند. به زنانی فکر کنیم که برای پرداخت دیه و نجات همسرانشان از اعدام، کلیههای خود را میفروشند... کسانی که بر اینهمه نقض حقوق بشر ایران چشم میپوشند، شرم کنند».
سکوت و بیعملی کشورهای غربی و ملل متحد نسبت به نقض شدید حقوق بشر در ایران و همچنین نسبت به سرنوشت مجاهدان زندانی در قتلگاه لیبرتی، بهیقین فی سبیل الله نبوده و نیست. بهواقع اگر مماشات گرایان بهمانند تمامی انسانهای آزاده در ایران و منطقه خاورمیانه و همچنین در کشورهای اروپایی و آمریکا، در مقابل دیکتاتوری خونریز خامنهای میایستاند و آن را به چالش میکشیدند، آیا خامنهای زهر خورده و طلسم شکسته هرگز جرات آن را پیدا میکرد تا در تاریکی شب 80 موشک همراه با بشکههای انفجاری بر سر ساکنان بیدفاع لیبرتی شلیک کند؟ آیا رژیم توان آن را میداشت تا در روز روشن در هر میدانی بساط جوخههای اعدام، شلاق و قطع دستوپا برپا نماید؟ و آیا دولت آخوند روحانی و نیروی تروریستی قدس میتوانستند با درآمد حاصل از فروش میلیاردها دلار از منابع ملی ما ایرانیان، بساط کشورگشایی و صدور بنیادگرایی را در عراق و سوریه و یمن و تا شمال آفریقا به راه اندازد؟ بهیقین واردکردن دیکتاتوری ولیفقیه به چنین معادلاتی و نیز به روند مذاکرات سوریه درست بهمانند ریختن «بنزین بر آتش» است و بهجز طولانیتر کردن حکومت بشار اسد خونریز، نتیجه دیگری برای مردم مظلوم این کشور نخواهد داشت.
متأسفانه مردم ایران و منطقه اکنون شاهد نتایج مخرب این سیاست هستند. سیاستی که در شکاف آن و با آن ولیفقیه ارتجاع نهتنها موشک بالستیک شلیک میکند، نهتنها بمبهای بشکهای بر سر مردم سوریه میریزد، نهتنها کشورگشایی میکند، بلکه با نقض تمامی پیمانها و تعهدات بینالمللی و بکار گیری انبوهی موشک در عراق علیه مقاومت ایران، بر این نظریه مهر تائید میزند.
.
لذا فریاد اعتراض ما ایرانیان علیه حضور رئیسجمهور اعدام و بانکدار جهانی تروریسم در فرانسه، فریادی بهحق است. ایرانیان به همراه تمامی انسانهای آزاده و نوعدوست، به همراه سازمانها، شخصیتها و نیروهای دمکرات به حضور قاتل فرزندانشان در پاریس «نه» میگویند. بهیقین جای روحانی، خامنهای و رفسنجانی و تمامی آمران و عاملان کشتار و سرکوب، اسیدپاشی و سنگسار، اعدام و قطع دستوپا در ایران، نه در کشور «مهد حقوق بشر» بلکه در مقابل یک دادگاه بینالمللی ذیصلاح برای پاسخگویی به جنایت علیه بشریت است.
و چنین باد